Last night Ilan Pappe gave a brilliant speech about the cruel illusion of the peace process to a hall at New York University packed with 200 people of all ages. This afternoon he speaks at Columbia, and if you are in the neighborhood you should go. I cannot think of a more cogent explanation of the political outlines of the conflict in this moment. One can differ with portions of Pappe’s thesis, but his analysis of the service of the peace process to rapacious colonization is inarguable. And his argument was lit by empathy toward Israelis; so it is not a program of violence but of peaceful transformation.
شب گذشته 'ایلان پاپه' یک سخنرانی درخشان در مورد توهم بی رحمانه از روند صلح (خاور میانه-م) را در یک سالن پر با 200 نفر از حضار از تمام سنین در دانشگاه نیویورک ارائه داد. در این بعد از ظهر او در دانشگاه کلمبیا صحبت می کند، و اگر شما در محله هستید شما میبایست بروید. من نمی توانم یک توضیح قانع کننده تر از خطوط سیاسی مناقشه در این لحظه فکر می کنم. در واقع می توان با اندکی از سخنان(تئوری)ایلان اختلاف داشت ، اما تجزیه و تحلیل او از این روند صلح به استعمار درنده خو (حاضر) غیر قابل بحث است. و استدلال او در همدلی با اسرائیل روشن شد؛ پس این یک برنامه خشونت آمیز نیست بلکه تحولی صلح آمیز است.
What did the Anglo-Israeli professor say?
چه گفت پروفسور انگلیسی اسرائیلی؟
For decades, intellectuals tried and failed to explain the root of the conflict as a settler-colonial project. Now at last that paradigm has come into fashion in academia; and it is acute and powerful, and helps explain the relevance of Palestine to the Middle East and the world at large.
برای چند دهه، روشنفکران سعی کرده و شکست خورده اند در توضیح ریشه این درگیری به عنوان یک پروژه مهاجرت استعمارگرایانه . اکنون بالاخره این الگو( پارادایم) به مدی در دانشگاه تبدیل شده است؛ و حاد و قدرتمند است، و به توضیح ارتباط وسیع فلسطین به شرق میانه و جهان کمک می کند.
The settler colonial understanding replaces a discourse of Israel and Palestine as a hegemonic conflict between two national movements, a “business” problem more than a “human” one. In that understanding negotiators could manage the conflict and presume to offer a fair split of the real estate, tilted to one side because it was the stronger one; but the result of that failed model is what we see in the shrinking Palestine maps: less and less land, now mere crumbs for the indigenous people.
درک مهاجرین استعمار کننده جایگزین گفتمان اسرائیل و فلسطین به عنوان یک درگیری هژمونیک بین دو جنبش ملی گردیده، مشکلی "کسب و کار" گونه تا "انسانی". در این درک مذاکره کنندگان می توانند درگیری را مدیریت کرده و تصوری از ارائه یک تقسیم عادلانه از املاک و مستغلات دهند، بسمت وسوی یک طرف چرا که آن قوی تر است؛ اما نتیجه آن مدل شکست خورده آنچیزیست که ما در نقشه آب رفته فلسطین میبینیم : زمین کمتر و کمتر، اکنون بمانند تکه ای ناچیز برای مردم بومی.
از دست دادن زمینهای فلسطینیان از 1947 تا به امروز
The settler colonial model is accurate because it captures the spirit of Zionism from 1882 to the present: a project to settle the land and deal with the indigenous people by a process of “elimination and dehumanization.”
مدل استعماری مهاجرین دقیق است چرا که نشانگر روح بینش صهیونیسم ازسال 1882 تا حال حاضر میباشد : پروژه اشغال زمین و مقابله با مردم بومی توسط فرایند "حذف و تهی شده از انسانیت " .
Like the settlers of North America, the Zionist settlers were often escaping discrimination in Europe. “They left because they were persecuted, because they felt unsafe– in fact they were under existential threat, and they were looking for safe havens,” Pappe said. “They left the continent with a one way ticket and the notion that they are not going back.”
بمانند مهاجران (اشغالگران-م) شمال آمریکا، مهاجران صهیونیست اغلب از تبعیض در اروپا فرار میکردند .ایلان پاپه گفت: "آنها ترک میکردند محل زندگیشان را چون مورد آزار قرار می گرفتند، چرا که آنها احساس ناامنی میکردند - در واقع آنها تحت تهدید وجودی بودند، و آنها بدنبال پناهگاهی امن شدند،". "آنها قاره را با یک بلیط یک طرفه ترک کردند و این تصور که راه برگشتی ندارند ."
The founders had no illusions about what they were up to. Pappe said that plans for the ethnic cleansing of Palestine originated in the early 1940s, as Zionist officials compiled lists of the Palestinian villages and their populations.
بنیانگذاران هیچ توهمی در مورد طرحی که ریخته بودند نداشتند . پاپه گفت که برنامه برای پاکسازی قومی (هولوکاست) در فلسطین از اوایل 1940 نشات گرفته، همانگونه که مقامات صهیونیستی لیستی از روستاهای فلسطین و جمعیت آنها تهیه کرده بودند .
The marvel of the Zionist project was that World War 2 was understood to mark the end of colonialism; but in Palestine the colonialism got a pass. U.S. officials on the ground urged the return of the refugees in 1948 and later (as we have reported), but the White House folded. State Department and CIA officials and emissaries of Harry Truman said it didn’t matter how the refugees had left (here Pappe credited Irene Gendzier); they had a right to return, but the White House adopted the Israeli discourse. And a policy of guaranteeing refugees their right to return, a right routinely honored in Europe, was nullified in Israel and Palestine.
شگفتی پروژه صهیونیستی این بود که جنگ جهانی دوم به مناسبت پایان استعمار درک شده بود؛ اما در فلسطین استعمار چراغ سبز دریافت کرد. مقامات ایالات متحده در کاغذ خواهان بازگشت پناهندگان در سال 1948 و بعدا شد (همانطور که ما گزارش کردیم)، اما کاخ سفید دست به سینه نشست . مقامات وزارت امور خارجه و سازمان سیا و فرستادگان هری ترومن گفتند مهم نیست پناهندگان چگونه زمینهایشان را ترک کرده بودند (در اینجا پاپه به 'ایرن گندزییر' اعتبار میدهد )؛ آنها حق بازگشت را دارند، اما کاخ سفید گفتمان اسرائیل را اتخاذ کرد. و سیاست تضمین حق بازگشت پناهندگان ، حقی که به طور معمول در اروپا ارج گذاشته میشود ، در اسرائیل و فلسطین لغو گردید.
When the message from not only the United States– when the message from the international communities was that although settler colonialism elsewhere is something of the past, the genocide of people, eliminating of people, taking over by force someone else’s homeland, is something that belongs to the period before the second world war and not after the 2nd world war– this is the period of decolonization, this is the period that, at least ethically, this is not part of the normative discourse — despite that, the message to Israel is you’re not included in this conversation. And a lot of great philosophers of morality at that time in Europe, in the 50s and the 60s, could do the impossible, as today others are doing… You can adopt universal principles about every place in the world, except Israel. Nobody explains this exceptionalism. Nobody builds any logical infrastructure for this exceptionalism. This exceptionalism is taken for granted.
وقتی پیام از نه تنها ایالت متحده آمریکا - هنگامی که پیام از جوامع بین المللی این بود که با وجود اینکه مهاجرت استعمارگران در جای دیگر متعلق به گذشته است، نسل کشی مردم، از بین بردن مردم، به تصرف در آوردن با زور سرزمین ملت دیگر ، چیزی است متعلق به دوران قبل از جنگ جهانی دوم و نه پس از جنگ جهانی دوم- این دوران استعمارزدائی ست، این دوره ایست که، حداقل از لحاظ اخلاقی، این بخشی از گفتمان هنجاری نمی باشد - با این وجود، پیام به اسرائیل این بود که شما در این گفتگو گنجانده نشده اید . و بسیاری از فلاسفه بزرگ اخلاق در آن زمان در اروپا، در سالهای دهه 50 و 60 ، می توانند غیر ممکن را انجام دهند، همانطور که امروز دیگران انجام می دهند...... شما می توانید اصول جهانی در مورد هر مکان در جهان را اتخاذ کنید ، به جز اسرائیل . هیچ کس این استثنا را توضیح نمی دهد. هیچ کس زیرساختی منطقی برای این استثنا نمیسازد. این استثنا برای اعطا گرفته شده است.
And the exceptionalism served Israel well. The ethnic cleansing of some 500 villages in 1948 was followed by the ethnic cleansing of 36 Palestinian villages inside Israel between ‘48 and ‘56 and the creation of the Gaza Strip as a refugee camp for expelled Palestinians. From the early ’60s on an Israeli “lobby” of generals and politicians demanded that Israel also colonize the West Bank. David Ben-Gurion stood in the way but in 1964 he was expelled from the government and the lobby gained power. In ’67 they took over the West Bank.
و استثناگرائی به اسرائیل خدمت بسیاری کرده است. پاکسازی قومی برخی از 500 روستا در سال 1948 با ادامه پاکسازی قومی 36 روستای دیگر فلسطینی در داخل اسرائیل بین '48 و '56 و ایجاد نوار غزه به عنوان یک اردوگاه پناهندگان فلسطینی برای اخراج شده گان گردیده است. از اوایل دهه 60 با "لابی " گری ژنرال ها و سیاستمداران اسرائیلی خواستار آن شدند که اسرائیل همچنین ساحل غربی رود اردن را نیز به مستعمره خود درآورد . دیوید بن گوریون در جلوی اینراه ایستاد اما در سال 1964 او از دولت اخراج شد و لابی قدرت به دست آورد. در سال 1967 آنها ساحل غربی را به تصرف خود در آوردند.
And virtually from 1967 Israel began a discourse of peace that bamboozled the world. This was the most disturbing element of Pappe’s talk. You could say you were in the peace camp and leaders even won Nobel Prizes for a plan to “contain the indigenous population within enclaves that have no bearing on” the larger society. People participate in the peace process to feel that they are doing good but they are only prolonging a disaster for Palestinians. They lose more land by the day. Gaza is a place of “inhumanity, barbarism and starvation.” American Jews who over the years have seen the West Bank five times get to feel that they are doing something to alleviate the awful conditions.
و واقعا از سال 1967 اسرائیل گفتمان صلحی را آغاز کرده و جهان را گول زده است . این عنصر نگران کننده بحث ایلان پاپه بود. می توان گفت که شما در اردوگاه صلح بودید و رهبران حتی موفق به کسب جایزه نوبل شدند برای طرحی مبنی بر "مهار کردن جمعیت بومی در محلاتی که هیچ ارتباطی با" جامعه بزرگتر ندارد. مردم در روند صلحی شرکت میکنند تا بلکه احساس کنند که دارند کار مفیدی انجام می دهند اما آنها تنها به درازا میکشند فاجعه را برای فلسطینیان. آنها زمین های بیشتری را هر روزه از دست میدهند. غزه محلی ست برای رفتارهای "غیر انسانی، بربریت و گرسنگی ". یهودیان آمریکائی که در طول سالها بیش از پنج بار ساحل غربی رود اردن را دیده اند احساس می کنند که در حال حاضر برای کاهش شرایط افتضاح دارند کاری انجام میدهند
Because if a logic of dehumanization and of elimination of the Palestinian people is implemented in the name of peace, in the name of reconciliation, in the name of coexistence, it has immunity; and that immunity is won not just because the discourse is so clever, but because it also convinces the Palestinians to join in, it also convinces conscientious people around the world to join in– the moment it is about peace.
چرا که اگر یک منطق انسان زدائی و حذف مردم فلسطین تحت لوای صلح به اجرا گذاشته شود، به نام آشتی، به نام همزیستی، مصونیت خواهد داشت ؛ و مصونیت به دست آورده شده نه فقط به خاطر اینکه گفتمان بسیار هوشمندانه است، بلکه به این دلیل که حتی فلسطینیان را هم متقاعد میکند که به این روند پیوندند، همچنین متقاعد میکند مردم با وجدان در سراسر جهان را برای پیوستن به این پروسه - لحظه در مورد صلح است.
Israel also sought legitimacy for its settler colonial actions by “amazing projects of humanity.” But in fact the two are not mutually exclusive. During the first phase of Zionism, “it was the building of the infastructure of the state from almost nothing, the creation of a new culture, the integration of 100s of different immigrant societies and molding them into one society. High tech and so on.” In the second and third phase, “communities emerge with modern art, modern literature, quite a lot of freedom for the individual, as the city of Tel Aviv manifests.”
اسرائیل همچنین سعی کرد به اعمال استعماری مهاجران خود با "پروژه های شگفت انگیز بشریت" مشروعیت ببخشد . اما در واقع این دو متقابلا مجزا از دیگر نیستند . در فاز اول صهیونیسم "ایجاد
زیرساخت دولت تقریبا ازهیچ ، ایجاد یک فرهنگ جدید، ادغام صدها جوامع مهاجر مختلف و شکل دادنشان به یک جامعه مطرح بود. با تکنولوژی بالا و غیره." در فاز دوم و سوم،" جوامعی ظهور کردند با هنر مدرن، ادبیات مدرن، مقدار زیادی آزادی برای فرد ، همانطور که شهر تل آویو تبلور آنست ."
All these achievements can be tolerated within a settler colonialist project. Namely, you can continue to dehumanize, you can continue to eliminate the native population, and yet excel in other aspects of life for the benefit of the settler colonial society.
همه این دستاوردها می تواند در یک پروژه مهاجرین استعمارگر قابل تحمل باشد. یعنی، شما می توانید انساتیت را زیر پا بگذارید، شما می توانید به نابودی جمعیت بومی ادامه دهید ، و در عین حال پیشی بگیرید- توفق یابید - در دیگر جنبه های زندگی به نفع جامعه استعمارگر مهاجر.
Israel’s international legitimacy lent an imprimatur to the brutality and carnage of the leaders of Israel’s neighbors. Yemen, Syria and Iraq were oppressive societies in some measure because of the anachronistic influence of Zionism. Though no; not all the blame is on Israel. (This dovetails with the view that Egypt was cemented as a dictatorship for 80 million people for 30 years– because of the blessed peace process.)
مشروعیت بین المللی اسرائیل مجوز / پروانه ای به خشونت و قتل عام رهبران کشورهای همسایه اسرائیل بخشید. جوامعی چون یمن، سوریه و عراق ستمگر بودنشون تا حدی در برخی از به دلیل نفوذ نادرست و غلط صهیونیسم بوده است. هر چند نه؛ همه تقصیرها به گردن اسرائیل نیست. (این داستان صلح گونه با این دیدگاه که مصر به عنوان یک دیکتاتوری برای 80 میلیون نفر به مدت 30 سال پایدار بود - به دلیل برکت روند صلح.)
Good people were manipulated by the peace process, to believe Israel’s dispossessions were temporary.
مردم خوب توسط روند صلح با تدبیر زیر نفوذ در آمدند، با این باور که دزدیدن زمینها توسط اسرائیل موقتی ست .
People buy into it because people need to solve their cognitive dissonances. But of course 50 years show you that maybe Israel before ’67 was temporary, at 19 years, but Israel with the West Bank is definitely not temporary. This is it. This is the state of Israel, from the River Jordan to the Mediterranean. There is only one state and there always only be one state. It is called the state of Israel…
مردم قبول میکنن این داستانها رو چرا که نیاز به حل ناهماهنگی شناختی دارن. اما البته 50 سال به شما نشان داده که شاید اسرائیل قبل از سال '67 موقتی بود، در 19 سالگی اش، اما با ساحل غربی رود اردن قطعا موقتی نیست. این از این . این دولت اسرائیله، از رود اردن تا دریای مدیترانه. تنها یک دولت وجود دارد و همیشه تنها یک دولت وجود خواهد داشت. و اسمش دولت اسرائیله ...
So we had a lot of energy– diplomatic energy, academic energy, good will energy if you will, invested in supposedly a genuine peace process based on the most sophisticated version of Zionist settler colonialism, which led nowhere… Time was not wasted on Israel’s side. But we wasted time if we were genuine seekers of peace and reconciliation. We really wasted time, we are still wasting time.
بنابراین ما مقدار زیادی انرژی داشتیم - انرژی دیپلماتیک، انرژی دانشگاهی، انرژی خیرخواهانه اگر شما بخواهید بدونید، سرمایه گذاری شده در روندی به ظاهر صلح آمیز بر اساس نسخه پیچیده ترین مهاجران استعمارگر صهیونیستی، که به هیچ جا نیانجامید ... زمان از طرف اسرائیل به هدر نرفت . اما ما زمان به هدر می دادیم اگر جویندگان واقعی صلح و آشتی می بودیم. ما واقعا زمان به هدر دادیم، ما هنوز اتلاف وقت میکنیم.
It is like the old joke of looking for a lost key where there is a street lamp on the street, though that is not where the key was lost.
بمانند شوخی قدیمی به دنبال کلید گمشده ای گشتن میماند جائی که چراغی در خیابان وجود دارد، هر چند آنجا جائی نیست که کلید گم شده است.
The key was not lost in the two state solution, in the idea of partition, not lost in the paradigm of the conflict in Palestine as a war of two national movements. The key is lost in the darkness of the settler colonialist reality.
کلید در راه حل ایجاد دو کشور گم نشده است ، در ایده تجزیه،گم نشده است در نمونه/الگوی جنگی در فلسطین به عنوان جنگ دو جنبش رهائیبخش ملی. کلید در تاریکی واقعیت مهاجرین استعماری گم شده است
We have come to a critical moment in the conflict. We need to forsake the historical paradigms that deny that it is settler colonialism. It is important for westerners to insist that it is a settler colonialist project so that a new understanding arises in the mainstream of how to fix the problem, ending Zionism. Great pressure needs to be brought to bear on Israeli society so that radical anti-Zionists emerge. Western professors and students and journalists and activists have great roles to play here. Support Boycott Divestment and sanctions, Pappe said. Talk about apartheid and genocide. When he held a conference at his school, the University of Exeter in the U.K., on settler colonialism, the Israeli embassy and the board of deputies of the Jewish community and even the prime minister’s office all called the university within twelve hours to say they would not allow the “anti-semitic and pro-Nazi” event to take place. The school held firm. (This anecdote struck me as an exaggeration.)
ما به یک لحظه بحرانی/وخیم در جنگ رسیده ایم . ما نیاز به رها کردن پارادایم تاریخی هستیم که منکر این است که مهاجران استعمارگر هستند. این مهم است که غربی ها اصرار کنند که این یک پروژه استعماری از مهاجرین است به طوری که درک جدیدی ظهور کند در جریان اصلی برای چگونگی رفع مشکل، پایان دادن به صهیونیسم . فشار زیادی می باید به جامعه اسرائیل وارد شود به طوری که ضد صهیونیست رادیکال پدیدار شود. اساتید غربی و دانش جویان و روزنامه نگاران و فعالان در اینجا نقش بزرگی برای بازی کردن دارند. پاپه ، از بایکوت و بیرون بردن سرمایه گذاری و تحریم سخن گفت. بحث در مورد آپارتاید و نسل کشی است. هنگامی که او در یک کنفرانس دردانشگاه خود، دانشگاه اکسه تر در انگلستان، در مورد مهاجران استعمارگر، سفارت اسرائیل و هیئت نمایندگان جامعه یهودی و حتی دفتر نخست وزیر به دانشگاه در مدت دوازده ساعت زنگ زدند و گفتند که به آنها اجازه نمی دهند که این رویداد "ضد یهودی و طرفدار نازی" در دانشگاه برگزار شود. دانشگاه پای حرغش سرسختانه ایستاد و برگزار شد. (این حکایت بنظرم یک اغراق آمد.)
Settler colonialism ended in genocide in eras past. Recent decolonization models are mixed. Northern Ireland took a very long time but the situation today is much improved over what existed there before. The same with South Africa though there is economic apartheid today. Zimbabwe is not an answer and neither is Algeria, Pappe said. Too violent and intolerant. And we must be mindful of the chaos that resulted in Syria and Egypt with the downfall of traditional authority. That is not a reason to preserve Israeli oppression. People learn from mistakes. But he urged care. The Palestinians ought to change their model from that of the FLN (Algeria) to that of the ANC (South Africa), though it is not his place to urge this. And westerners should not legitimize the Palestinian Authority.
مهاجران استعمارگر در دوره های گذشته با نسل کشی به پایان رسیدند. مدل های اخیر مبارزه علیه استعمار . .مخلوط می باشند. ایرلند شمالی مدت زمان بسیار زیادی بطول انجامید اما وضعیت امروز از چیزی که در قبل وجود داشته بسیار بهبود یافته است. همین طور در مورد آفریقای جنوبی هر چند آپارتاید اقتصادی امروز وجود دارد. پاپه گفت، نه زیمبابوه و نه الجزایره پاسخ نمی باشند . بیش از حد خشن و بی تحمل . و ما باید متوجه هرج و مرجی که در سوریه و مصر،پس از سقوط رژیهای اقتدارگر سنتی بدان منجر شدند، باشیم . این دلیلی برای حفظ ظلم و ستم در اسرائیل نمی شود. مردم از اشتباهات یاد میگیرند. اما او از مراقبت صحبت کرد . فلسطینی ها باید مدل خود را از جبهه آزادیبخش ملی (الجزایر) به کنگره ملی آفریقای/ ای. ان .سی (آفریقای جنوبی) تغییر دهند، هر چند جای او نیست که در موردش اصرار ورزد. و غربی ها نمی باید تشکیلات خودگردان فلسطین را مشروعیت بخشند.
The challenge: “Can we help from the outside, can we build from the inside a framework for a relationship between the third generation of the settlers and the indigenous people.” Yes.
چالش: "آیا ما می توانیم از خارج کمک کنیم، آیا ما می توانیم از داخل یک چارچوبی بسازیم برای یک رابطه بین نسل سومی از مهاجران و مردم بومی." بله.
For most Israelis such a conversation would be a conversation that comes from Mars. But it does not matter. We have to insist, because we wasted 40 years talking about nothing, doing nothing, injecting millions into the West Bank that did nothing, creating Palestinian institutions that don’t mean anything…. So we lost time, we lost energy. And I’m not going to do it, I’m too old. There’s a younger generation that understands these issues both in Israel and Palestine. And I think they are beginning to build a new discourse.
برای بسیاری از اسرائیلی ها چنین مکالمه ای مکالمه ایست که از مریخ می آید. اما اهمیتی ندارد. ما باید اصرار ورزیم ، چرا که ما 40 سال را با صحبت کردن راجع به هیچ چیز هدر دادیم ، هیچ کاری نکردیم ، تزریق میلیون ها (دلار-م)در ساحل غربی رود اردن که هیچ کاری نکرد، ایجاد نهادهائی فلسطینی که معنایش هیچ چیز است .... بنابراین ما زمان از دست دادیم، ما انرژی از دست دادیم. و من قصد ندارم انجام دهم، من خیلی پیر هستم. یک نسل جوانی هست که این مسائل را هم در اسرائیل و هم در فلسطین درک میکند. و من فکر می کنم آنها دارند شروع به ساخت یک .گفتمان جدید میکنند
The end of Pappe’s speech was hopeful. The triumph of Zionism was to fragment the Palestinian people. To separate refugees and indigenous, occupied from exiled, and prevent their communication. Facebook has changed all that. Zionism didn’t anticipate the internet, which is building bridges between all these groups, and giving them power.
پایان سخنرانی 'پاپه' امیدوارکننده بود. پیروزی صهیونیسم به تکه تکه کردن فلسطینیان می انجامید. با جدا کردن پناهندگان و بومیان، اشغال از تبعید، و جلوگیری کردن از ارتباطات فی مابینشان . فیس بوک همه آن را تغییر داده است . صهیونیسم اینترنت را پیش بینی نکرده بود، که در حال ساخت پلی ست بین همه این گروه ها، و به آنها قدرت می بخشد .
And if at this university, you insist on teaching the history of Israel and Palestine as settler colonialism, on teaching about apartheid and genocide, and continue to support movements like BDS–
و اگر در این دانشگاه، شما به آموزش تاریخ اسرائیل و فلسطین به عنوان مهاجران استعمارگر، و به آموزش در مورد آپارتاید و نسل کشی اصرار بورزید، و همچنان به حمایت از جنبش های بمانند بی دی اس -
BDSکمک ورزید
“and you will have a modicum of conscience in you, then you will not support the policies for Palestinians, and history will judge you as people who have contributed to a better future in Israel and Palestine.”
و شما یک مقدار کمی وجدان در وجودتان هست ، پس شما از سیاستها" برای فلسطینیان پشتیبانی نخواهید کرد، و تاریخ از شما به عنوان افرادی قضاوت میکند که به آینده بهتری در اسرائیل و فلسطین کمک کردید ."
Three comments seem important to me to add. First, the room was packed. The sense of excitement at seeing this intellectual leader was palpable. People have read Pappe’s book on ethnic cleansing and his recent book with Chomsky. They see him as an expert, they were rapt with attention. There was a lot going on at NYU last night, and yet this is a big deal. People know about Palestine and young people won’t be silent about it. The movement we have long been charting is vital and strong. There was great diversity in the room, as well as listeners who looked to be professors.
سه نظر از دید من برای اضافه کردن مهم هستند. اول، اتاق حسابی پر شده بود . حس هیجان در دیدن این رهبر روشنفکر قابل لمس بود. مردم کتاب پاپه را در مورد پاکسازی قومی و کتاب اخیر او را با چامسکی خوانده اند. آنها به او به عنوان یک متخصص می نگرند، آنها مجذوب توجه به او شدند .در شب گذشته کلی مسائل در حال جریان بود در دانشگاه نیویورک ، و این در عین حال خیلی مهم است . مردم در مورد فلسطین می دانند و جوانان در مورد آن سکوت نخواهند کرد. جنبشی را که ما مدت طولانی پیگیرش بوده ایم حیاتی و قوی است. تنوع بزرگی در اتاق وجود داشت، و همچنین شنوندگانی که به نظر استاد می آمدند .
Second, a short documentary was shown at the start called “Abu Arab” by Mona Dohar, at the behest of Zochrot. I cannot say enough about this movie. It shows a young woman, Muna Thaher, accompanying her grandfather Abu-‘Arab back to his erased village near Nazareth. Every moment is delicate and unscripted. The old man tells stories of his childhood in the village before his family was forced to leave, and his sister killed, and his mother’s sanity dislodged. He tells his grand-daughter that return is inevitable, if not in this generation then in a later one. The simple human terms of the film touch parts of the mind no analysis can reach. The girl in the movie was thoughtful and sweet, an Every woman figure who stands in for anyone with open eyes. The documentary leaves the impression: No one can dispute her claim to making a future on her land.
دوم، یک فیلم مستند کوتاه در آغاز به نام "ابو عرب" توسط 'مونا دوهر' بدستور 'زوکروت' نشان داده شد. من نمی توانم به اندازه کافی در مورد این فیلم بگویم. یک زن جوان را نشان می دهد ، مونا طاهر، همراه پدربزرگش ابو عرب در روستای با خاک یکسان شده اش در نزدیکی 'نه زارت' . هر لحظه ظریف و غیر سناریوست. پیر مرد داستانی از دوران کودکی خود در روستا قبل از اینکه خانواده اش مجبور به ترک آن شود میگوید، و خواهرش که کشته شد، و سلامت عقلی مادرش که از دست رفته بود. او به نوه اش(دختر) میگوید که بازگشت اجتناب ناپذیر است، اگر نه در این نسل پس در نسل بعدی. شرایط ساده انسانی فیلم قسمت های از ذهن را لمس میکند که هیچ تجزیه و تحلیلی نمی تواند برسد. دختر در فیلم متفکر و شیرین بود، بمانند چهره هر زنی که در مقابل هر فردی با چشمان باز میماند. مستند این تاثیر را بجا میگذارد: هیچ کس نمی تواند بحث و جدل کند با خواسته/مطالبه او برای ساختن آینده ای بر روی زمینش .
Third, one element of Pappe’s talk struck me as witless. He spoke often of the “lobby” inside Israel to colonize the West Bank but he never mentioned the lobby in America. I imagine he is a Marxist by training who doesn’t go in for a religious treatment of the conflict. But how else do you explain the anomalous exceptionalism of Israeli settler colonialism in the 20th century without speaking about Jewish history? The anomalous protection of Zionism by the west is a product of Holocaust guilt on the part of western powers, yes; but it is not an imperial strategy, it is against the American interest to have the Middle East as chaotic as it is today, an unrest that was perfectly predicted by State Department experts 70 years ago. So why would US presidents overturn the US interest? Because they are dependent on the Israel lobby, on right wing Jewish donors. Sadly it’s just that simple; it is why MilbankTweed backs events on CIA torture but pulls its gift to Harvard over a Palestinian event, it is why a Zionist responds to a Palestinian event at Vassar by calling for a”Jewish donor strike,” it’s why Truman violated a deeply-held principle, the separation of church and state, so as to keep donors on his side in a tight election. We must address empowered American Jewish Zionists who regard it as their duty to support a Jewish state. This discussion and decolonization must happen inside the United States if progress is to be made.
سوم، یک عنصر از بحث 'پاپه' بنظرم بی شعورانه آمد . او اغلب از "لابی"ای در داخل اسرائیل برای به استعمار درآوردن ساحل غربی رود اردن صحبت کرد اما او هرگز تذکری در مورد لابی در امریکا نداد. من تصور میکنم که او آموزش مارکسیستی دارد و وقحی به دید دینی از جنگ نمیگذارد . اما شما چگونه این استثنای غیرعادی استعمارگران شهرک نشین اسرائیلی را در قرن 20 توضیح میدهید بدون صحبت کردن در مورد تاریخ یهود؟ حفاظت غیرعادی صهیونیسم توسط غرب محصول گناه هولوکاست در بخشی از قدرت های غربی است، بله؛ اما یک استراتژی امپریالیستی نیست، این مخالف منافع آمریکا در شرق میانه است که این چنین هرج و مرجی وجود داشته باشد، یک ناآرامی که کاملا توسط کارشناسان وزارت امور خارجه پیش بینی شده بود 70 سال قبل . پس چرا رئیس جمهورهای ایالات متحده علیه منافع آمریکا عمل میکنند؟ زیرا که آنها وابسته به لابی اسرائیل هستند،(دقیقا چیزی که چامسکی کماکان-با کمال "حماقت" یا "بی شرمی" آنرا انکار میکند-م)، وابسته به هدایای راستگرایان یهودی هستند. متاسفانه بهمین سادگی ست ؛ بهمین دلیل است که میل بانک توئید حمایت میکند از رویدادهائی پیرامون شکنجه سیا اما هدیه اش را یه دانشگاه هاروارد پیرامون رویداد فلسطین پس میگیرد، به این دلیل است که یک صهیونیست در پاسخ به یک رویداد فلسطین در واسار خواستار "اعتصاب اهدا کننده یهودی،ست" به همین دلیل است که ترومن اصل/پرنسیب مهمی را نقض میکند، جدائی کلیسا/دین از دولت را، تا بلکه اهدا کنندگان را در کنار خود در انتخاباتی تنگ/نزدیک حفظ کند . ما باید برخورد کنیم به قدرت صهیونیستهای یهودی آمریکائی که وظیفه خود میدانند حمایت از یک دولت یهودی را. این بحث و مبارزه با استعمار باید در داخل ایالات متحده اتفاق می افتد اگر پیشرفتی قرار است رخ دهد