Thursday, April 30, 2015


For too long, the majority of the voices in the Jewish community have urged the treating of Israel with kid gloves.
alternet.org



The callousness of America's political and business leaders is disturbing and shocking once you start looking at the numbers.
alternet.org

بزرگترین آرزوی ملت ایران در قالب یک رباعی از استاد کیوان هاشمی

Wednesday, April 29, 2015


All Wars are Bankers' Wars
تمامی جنگها جنگ بانکهاست
The United States fought the American Revolution primarily over King George III's Currency act, which forced the colonists to conduct their business only...
topdocumentaryfilms.com

"Now, you know the truth about war, and why war is continually waged all over the world. It culls the population and keeps you in fear, as well as making lots of money for the Bankers. War is a business; it always was, and it always will be. You do not fight for God and country; you fight for the greed of the bankers. You are just cannon fodder, blinded by propaganda."
The culpability of the West – namely the United States – for world affairs, such as the Ukrainian conflict or tensions with Iran, is another idea that is not permissible in leading American media, Chomsky said, adding that world opinion does not matter when that opinion counters US strategy.

Major American media organizations diligently parrot what US officials want the public to know about global affairs, historian Noam Chomsky told RT. 
rt.com

George Carlin : Religion is Bullshit
این ویدئورا قبلا در اینجا آورده ام اما همیشه ارزش دیدن مجدد داره

چامسکی دهن مصاحبه کننده رو میزنه
Interviewer gets fucked by Noam Chomsky
هفت دقیقه وقت گرانبهایتان را بگذارید  
" منطق مسلمانی "
«بانوی مسلمانی قرآن میخوند و گریه میکرد
سوال:چرا گریه میکنی؟
...
بانوی مسلمان :آخه یه آرامشی قرآن به من میده که اشک از چشام جاری میشه...
سوال: بزار ببینم چی نوشته گریه میکنی؟
آیه با معنیش
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِيًّا کَبيراً
مردان سرپرست زنانند به سبب آنکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده ِ و نیز مردان سرپرست همسران خویش اند به خاطر آنکه از اموالشان ( برای زنان ) خرج می کنند. پس زنان شایسته مطیع و فرمانبرند و به پاس آنکه خداوند نگه داشته آنها هم ِ نگه دارنده اند. و زنانی که از نافرمانی آنها می ترسید ( نخست ) آنها را موعظه کنید و ( بعد ) در خوابگاه از آنها دوری نمایید و
( اگر سود نبخشید ، ) آنها را بزنید ، پس اگر از شما اطاعت نمودند ، دیگر بر ( آزار ) آنها راهی نجویید ، که همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.
آیه 34سوره نسا
سوال: میدونستی که دستور زدنتونو اینجا داده قرآن
واقعا هم بخاطر این آیه ها باید گریست
بانوی مسلمان :برو کفر نگو.... »
پایان عقل نقطه ی آغاز مذهب شد...

Saturday, April 25, 2015


Political and social writings
 Cornelius Castoriadis
A three volume selection of Castoriadis' political writings from a combined period of 1946-1979. These volumes cover a broad range of topics: from the nature of the USSR's "bureaucratic capitalism", to the history of the old workers' movements,
libcom.org




 

The Relationship between Washington and ISIS: The Evidenceشواهد رابطه آمریکا با داعش


گند بزنه به هر چی دانشگاه ست و علوم آکادمیک : کمی بخندید

دانشگاه الازهر مصر بزرگترین نهاد آکادمیک علوم اسلامی در دنیا با اعطای درجه دکترا با رتبه عالی به موضوع پایان نامه ای با عنوان «چه نوع باد معده‌ای وضو را باطل می‌کند؟»، موافقت کرد .
بن مایه: The Times
برگردان : رادیوکوچه

Saturday, April 18, 2015

La FDA finalmente admite que el pollo اف دی ای در آمریکا تصدیق کرد که در گوشت مرغ آرسنیک هست!!


اف. دی. ای ,سازمانی که با آزمایشهای لازم بر روی مواد غذائی و داروها یا سالم بودنشان را  تائید میکند یا مردود و مضر میشمارد, در آمریکا بالاخره تصدیق کرد که در مرغ آرسنیک وجود داره که باعث سرطان میشه!!....حالا شما گوشتخواران (همون لاشخوران) هی مرغ بلومبونید و به به و چه چه کنید!!!!

Después de años de esconder el problema esperando que nadie se diera cuenta, la FDA (Food and Drug...
www.ecoportal.net


Liberalism’s inherent racism.
modelviewculture.com

 

Friday, April 17, 2015

Wednesday, April 15, 2015


Robert Reich: The Rich Don't Work Anymore—Working Is for Poor People.
A large portion of the super-rich have never broken a sweat.
alternet.org



چرا همه ما باید فلسفه بیاموزیم؟
نویسنده: امین قضایی
فلسفه تنها دانشی است که در مدارس در هیچ نقطه‌ای از جهان تدریس نمی شود و برای آن دلیل بسیار واضحی وجود دارد که در انتهای این مقاله روشن خواهد شد. سئوال فوق را می‌توان کوتاه اینطور پاسخ داد: زیرا یکی از بزرگترین دلایل جهل، خرافات و در نتیجه عقب ماندگی بشر، با وجود پیشرفت علم و فن‌آوری، در عدم تشخیص ذهنیت از عینیت است. به بیان دیگر، بسیاری از مردم به سادگی تخیلات و تصورات ذهنی خود (جهان ذهنی) را با واقعیت (جهان عینی) اشتباه می‌گیرند. فلسفه دقیقا به همین منظور بنا شده است تا بتوانیم واقعیات را از تخیلات تشخیص داده و بتوانیم درباره تمامی امور، با استدلال و شواهد کافی قضاوت صحیح داشته باشیم.
ما برای ارجاع به جهان بیرونی از زبان استفاده می‌کنیم. یکی از عناصر زبان اسامی هستند که به دو دسته خاص و عام تقسیم می‌شوند. اسم خاص یک مصداق مشخص را در جهان بیرونی بازنمایی می‌کند. برای مثال، «فرهاد»، می‌تواند اسم یکی از دوستان شما باشد و بنابراین برای شما این اسم، یک مصداق مشخص در جهان بیرونی دارد. اما ما نمی‌توانیم یا معقول نیست که برای هر مصداق بیرونی یک اسم مجزا داشته باشیم. بنابراین ما روی مصداق‌های مشخص (مانند فرهاد، فرشاد، لیلا و...) که مجموعه ای قراردادی از ویژگی‌ها (برای مثال، موجوداتی که ناطق هستند، روی دو پا راه می روند و یا از گونه هومو ساپینس هستند) را داشته باشند، یک اسم عام یعنی «انسان» را می گذاریم. مردم معمولا برای تشخیص اینکه اسامی خاص و عام وجود خارجی دارند یا خیر، مشکلی ندارند. ممکن است گاهی پیش بیاید که یک گرگ را با سگ اشتباه بگیریم، اما همه ما در تشخیص یک مصداق از یک اسم عام مانند «سگ» مشکلی نداریم و کمتر پیش می‌آید که این موضوعات بین مردم محل اختلاف نظر باشد. تقریبا همه ما (مگر آنکه بسیار خرافی و خیال باف باشیم) قبول می کنیم که برخی از اسامی عام مانند غول سنگی، پری دریایی، تک شاخ و اژدها وجود خارجی ندارند، یعنی آنها اسامی عامی هستند که هیچ مصداقی را برای آنها در جهان خارج نمی یابیم و بنابراین تنها به حیطه تخیل ما تعلق دارند. اگر کسی ادعا کند که در کمد خانه اش یک هیولای سه سر مخفی است، براحتی تا زمانی که چنین مصداقی را به ما نشان نداده باشد، حرف او را باور نخواهیم کرد. پس ما در مورد اسامی عام و خاص، مشکل چندانی از بابت تمیز امور ذهنی از عینی، یا خیالی از واقعی نداریم.
 
اما همه کلماتی که ما در زبان به کار می بریم اسامی عام (چندین مصداق) یا خاص(یک مصداق) نیستند. برخی از کلمات، نه یک مصداق یا مجموعه ‌ای از مصادیق بلکه اشیا، روابط، ساختارها، شرایط و حوادث خاصی را بازنمایی می کنند و به این دلیل براحتی نمی‌توانیم یک مصداق از آنرا در جهان خارج بیابیم. به این کلمات مفاهیم می‌گوییم. برای مثال، عدالت یک مفهوم است و شما به همان راحتی که می‌توانید یک مصداق از درخت (به عنوان یک اسم عام) را در حیات خانه تان بیابید، نمی‌توانید با انگشت به چیزی مانند عدالت در جهان خارجی اشاره کنید. مجموعه پیچیده‌ای از روابط و رفتارهای میان انسانها باید برقرار باشد، به دقت سنجیده و بررسی شود تا برای مثال بگوییم که در فلان مورد عدالت اجرا شده است. مفاهیمی مانند «آزادی»، «حق»، «عدالت»، «ساختار»، «سیاست»،«قدرت»،«نظم»، «احتمال»، «تاریخ»، «روان»و بسیاری دیگر از مفاهیم، برای آگاهی و درک ما از شرایط طبیعی یا اجتماعی ضروری هستند. برای اثبات ضروری بودن آنها تنها کافی است تصور کنید که بدون استفاده از مفاهیمی که من در فوق برشمردم، زندگی ما چگونه خواهد بود. اما مفاهیم مشکلی دارند: پیدا کردن مصداق برای آنها کار بسیار دشواری است و اغلب محل اختلاف نظر است. به همین دلیل مفاهیم باید تعریف شوند. یعنی اول برای مفاهیم باید شروطی گذاشته شود و یک چیز تنها زمانی مصداق ان مفهوم خواهد بود که تمامی شروط را برآورده کند. اعتبار یک مفهوم، با مصادیقی که برای آن یافته می شود بررسی خواهد شد. این تعریف کاملا اختیاری است. به این کار مفهوم پردازی می‌گوییم. مفاهیم هندسی و ریاضیاتی به دقت قابل تعریف هستند زیرا با اعداد و کمیات تعریف می‌شوند و جالب است که حتی نیازی نیست که مصداقی داشته باشند. اما در مورد مفاهیم انسانی و اجتماعی، پیشرفت تفکر بشر بسیار اسفبار است. واقعیت این است که در مورد اغلب مفاهیم، انسانها به تعریف توافق شده‌ای دست نیافته‌اند. ما هنوز دقیقا بر سر تعریف دقیق «روان» انسان توافق نداریم اما دانشی به نام روان شناسی داریم! واقعا نمی‌دانیم تعریف جامعه یا فرهنگ چیست، اما دانشی به نام «جامعه شناسی» داریم. به همین دلیل علوم انسانی برخلاف علوم تحلیلی (مانند ریاضی و هندسه) و علوم تجربی، پیشرفت چندانی نداشته‌اند و میان نظریه پردازان اجماع خاصی وجود ندارد.
 
مفاهیم ساختگی و قراردادی هستند و هر کسی می‌تواند برای خود مفهومی را ابداع کند. اما مفهوم وی باید اعتبار داشته باشد یعنی بتواند به طبقه‌بندی، تشخیص و تمیز ویژگی‌های بین چیزها و روابط چیزها در جهان خارجی کمک کند.
 
مفاهیم اگرچه ضروری هستند اما به خاطر مشکلی که ذکر کردیم، یعنی نبود یک مصداق مشخص، خطرناک هستند و می‌توانند باعث گمراهی و جهل بشر شوند. بسیاری از مردم به سادگی تمام با یک یا چند مفهوم گمراه می‌شوند و چون این مفاهیم برای آنها تعریف می‌شود (یا حتی یک تعریف نادقیق از آنها می شود) تصور می‌کنند که پس مصداق خارجی نیز دارند. برای مثال، مفهوم «نژاد» یک مفهوم گمراه کننده و حتی خطرناک است، نه تعریف دقیقی دارد و نه به طبقه بندی صحیح انسانها کمکی می‌کند بنابراین امروزه این مفهوم نزد نظریه پردازان اعتباری ندارد.
دقیقا در اینجاست که فلسفه ضرورت می‌یابد. کار فیلسوف آن است که مفاهیم را تا حد ممکن به دقت تعریف کند، اعتبار نظری مفاهیم را بررسی کرده و نیز معلوم کند که آیا برای این مفاهیم مصداقی در جهان خارج وجود دارد یا خیر. اما این یک وظیفه تخصصی نیست و نباید باشد. این کاری است که همه ما باید انجام دهیم زیرا همه ما مجبور هستیم که در زندگی روزمره در مورد عقاید و مسائل جهان اطراف قضاوت کنیم و برای این کار به مفاهیم نیاز داریم زیرا شادمانی و سعادت همه ما به این توانایی فکری منوط است. پس همه ما در واقع باید فیلسوف باشیم. فیلسوف بودن چیز عجیبی نیست و نباید فیلسوف را فرد حکیم و جامع العلومی تصور کرد که سخنان حکیمانه بر زبان می‌آورد، کتابهای زیادی نوشته است، عادت دارد دست زیر چانه بگذارد و در عمق وجود چیزها غور ‌کند. طنز اینجاست که حتی خود مفهوم فلسفه نیز به دقت تعریف و درک نشده است! اما دقیقا به همین خاطر است که من دارم این مقاله را می‌نویسم. همه ما باید فلسفه را بیاموزیم نه به این معنا که بنشینیم و کل آثار افلاطون و ارسطو را مطالعه کنیم، بلکه باید بتوانیم هنگام شنیدن و مطالعه اندیشه‌ها و گزاره‌های مختلف، تعریف مفاهیم را بررسی کرده و بسنجیم که آیا این مفاهیم در هر مورد مشخص مصداقی دارند یا خیر. وظیفه ما به عنوان فیلسوف، تمیز امور ذهنی از عینی است زیرا متاسفانه بسیاری از شیادان، مفاهیم ذهنی را عینی جلوه می‌دهند.
 
برای مثال، از کودکی به مردم درباره خدا گفته می‌شود. متاسفانه از آنجایی که مردم تفکر فلسفی را تمرین نکرده‌اند، هیچگاه به خدا به عنوان یک مفهوم نمی نگرند، تعریف آنرا بررسی نمی کنند و در مورد اینکه مصداقی دارد یا خیر به دیده شک نمی نگرند. برای مثال فقط کافی است تعریف مفهوم خدا را از نظر بگذرانیم: موجودی مطلق و بی کران که دارای ویژگیهای انسانی مانند آگاهی است. اما وقتی تعریف مفهوم آگاهی یا هر ویژگی انسانی دیگری را از نظر بگذرانیم متوجه خواهیم شد که این ویژگی ها مانند «آگاهی» و «اراده» بنا به تعریف شان نیازمند محدودیت و کرانمندی است. بنابراین تعریف خدا از بنیاد دچار تناقض است زیرا دو شرطی که برای تعریف خدا ذکر می شود یعنی 1) نامحدودیت و 2) داشتن ویژگی های انسانی به عنوان موجودی محدود در تناقض با یکدیگر قرار دارند.
 
اجازه دهید یک مثال دیگر را هم بررسی کنیم. عده ای مغلطه می‌کنند که «احتمال» اینکه جهان با این نظم و ترتیب بوجود آید صفر است. البته در کیهان نظمی وجود ندارد.اما بیایید فرض کنیم که کیهان منظم است و نظریه فرگشت را هم نادیده بگیریم! این مغلطه‌گران، تعریف احتمال را نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند. احتمال بنا به تعریف تنها برای امور تکرار پذیر و با درجه آزادی محدود معنا دارد. برای مثال، اگر یک تاس سالم را هرچه بیشتر پرتاب کنیم، تعداد آمدن عدد شش، به عدد یک ششم نزدیک می‌شود یا به آن میل می‌کند. برای حوادثی مانند آفرینش کیهان که یکبار رخ داده اند، صحبت از احتمال فاقد موضوعیت است. همچنین مفاهیمی مانند «احتمال» و «تصادف» ذهنی هستند و نه عینی. ما می گوییم دوست مان را تصادفا در خیابان دیده ایم، مفهوم تصادف در اینجا به این دلیل معنا دارد که ما از تمامی زنجیره اتفاقاتی که باعث این ملاقات شده است خبر نداریم و اگر داشتیم آنرا تصادفی نمی دانستیم. به همین دلیل، فلسفه می‌تواند به علوم تجربی نیز کمک کند زیرا می‌تواند علم را لوث وجود مفاهیم ذهنی پاک کرده تا مشاهده علمی تنها متکی بر پارامترهای عینی و کمیت پذیر باشند و نه ذهنی.
 
پیش از ظهور روش تجربی و علم مدرن، قرن‌ها دانشمندان توسط همین مفاهیم ذهنی به خطا رفته و گمراه شده‌اند. برای مثال آنها به تبعیت از فلسفه ارسطو، از مفاهیم «غایت»،«کمال»، «بالقوه»، «بالفعل»، «جوهری»، «عرضی» و غیره استفاده می‌کردند. این مفاهیم با اینکه توسط ارسطو به خوبی تعریف شده‌اند، اما به قلمروی ذهن تعلق دارند. ممکن است ما بتوانیم با مفهوم «کمال» یا «غایت» یک تراژدی کلاسیک را به خوبی نقد کنیم، اما نمی توان از آن به عنوان یک پارامتر برای درک جهان فیزیکی استفاده کرد، زیرا به سادگی در جهان عینی مصداقی برای آنها وجود ندارد و بنا به تعریف نیازمند ویژگی‌های ذهنی هستند.
 
بعد از بررسی تعریف مفاهیم و بررسی مصداق آنها، ما همچنین باید استدلال کردن را نیز بیاموزیم. برخی از مغلطه‌ها بر استدلال غلط استوار هستند. در این مقاله فرصتی برای باز کردن این بحث نیست. تنها به ذکر این نکته بسنده می‌کنم که همه ما باید فیلسوف باشیم یعنی توانایی قضاوت صحیح را بدست آوریم. مفاهیم در حین اینکه مفید و ضروری هستند، می‌توانند گمراه کنند باشند. متاسفانه انسانها برای توجیه منافع خودشان بیشتر از آنکه توان استدلال آموخته باشند، مغالطه را یاد گرفته اند. برای نمونه، در برخی موارد، مغالطه گران مفهوم را با مثال (یعنی ذکر یک مصداق) تعریف کرده و به این ترتیب، ویژگی ها و شرایط خاص آن مثال را به دیگر موارد تعمیم داده تا ما را گمراه کنند. اگر شما معتقد هستید که عاقلانه زندگی کردن بشر، موجب زندگی شادمانه تر می شود، پس باید فلسفه یعنی دانش قضاوت صحیح را یاد گرفته، تمرین کرده و سپس به دیگران بیاموزیم. اینرا در مدارس به ما نمی آموزند زیرا هیچ چیز برای حاکمان سرکوبگر خطرناک تر از آگاهی نیست. اما خوشبختانه برای تمرین فلسفه ورزی نیاز به سالها تحصیل ندارید. در آکادمی فلسفه شما با شک کردن ثبت نام می‌شوید و با قضاوت صحیح و مستدل فارغ التحصیل.
برگرفته از وبلاگ گورکن

 

 

Tuesday, April 14, 2015

Here is one of  the recent interviews that Galeano did in Madrid during the encampment of the 15M.
Eduardo Galeano, leading voice of Latin American left, dies aged 74
Best known for his 1971 book Open Veins of Latin America, the Uruguayan writer and journalist was one of the region’s noted anti-capitalist voices

یکی از بهترین نویسندگان و انقلابیون خستگی ناپذیرعلیه سرمایه داری و امپریالیسم خون آشام,آمریکا, از میان ما رفت. یادش را گرامی داریم 
خواندن کتابهای او را به خوانندگان عزیز و گرامی توصیه میکنم.پیمان پایدار
eduardo galeano
The Uruguayan writer Eduardo Galeano died of cancer in Montevideo on Monday. Photograph: Pablo Porciuncula/AFP/Getty Images
http://www.theguardian.com/books/2015/apr/13/eduardo-galeano-open-veins-of-latin-america-writer-dies

 

Monday, April 13, 2015

 
Europe's Underground City
[Watch it to Believe it]
5 Minutes video on Helsinki-Finland / پنج دقیقه ویدئو راجع شهر زیر زمینی در هلسینکی-فنلاند
ملت خر !!!!..... رباعی بسیار کنایه داری از استاد مرتضی کیوان هاشمی

Sunday, April 12, 2015


Elite Underground Tunnels and City Completely Stocked March 2013
 دقیقه ویدئو/12 Twelve minutes video

Saturday, April 11, 2015

 
A top German Journalist and Editor Dr. Udo Ulfkatte has just gone public with some shocking admissions. He basically admitted what all of us who read the ...
youtube.com
 
 
 


 

دکلمه متنی زیبا توسط شهره آغداشلو : شاید ما به سرعت از بچه گی هامون دور شدیم !!

شاید ما به سرعت از بچه گی هامون دور شدیم. کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود.

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند.
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم.
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود.

کاش قلبها در چهره بود. اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست. سکوتی را که یک نفر بفهمد بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد.
 
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست, ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد.... دنیا را ببین…
 
بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه.

  بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تو خلوت. بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه.
 
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم.
 
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه.

  کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم.
 
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه.
 
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه.
 
بچه که بودیم آرزمون بزرگ شدن بود بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم.
 
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی.
 
بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم… هیچ کس نمی فهمد.
 
 بچه که بودیم دوستیامون تا نداشت بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره.
 بچه که بودیم بچه بودیم بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ دیگه همون بچه هم نیستیم.

 

Friday, April 10, 2015

La “Libertad de Expresión” como estrategia:
la sátira, la sangre, el terror, el odio y el fascismo
 
Dos escándalos, a partir de sátiras, en menos de dos meses en los que se ve atacada y amenazada la “libertad de expresión” de la “civilización occidental”. Lo más sano y evidente es asumir que no son coincidencias. Sony Pictures contra Kim Il Sung y uno directamente mortal y sangriento: terroristas eliminando infieles de Charlies Hebdo, a nombre de Islam.
 
Primero Kim Il Kung, el líder de Corea del Norte es objeto de un atentado de Hollywood con un guión para matarlo físicamente y destruirlo en una sátira que lo denigra sin misericordia y consigue enormes cantidades de dinero en el proceso. El escándalo concluye, luego de que Sony, la transnacional que organiza y ejecuta el atentado, pretende retirar de circulación la película por amenazas que Corea del Norte niega, para, tras la intervención de Obama como vocero de la “libertad de expresión” amenazada y multiplicada de manera orquestada por todos los medios, pone de nuevo este engendro de la mediocridad política en cartelera y, gracias al escándalo gana Sony, gana la “libertad de expresión de occidente” y sus versiones manipuladas y el atentado virtual contra Kim Il Sung se legitima como un atentado real en ciernes y en curso.
 
 
Si entendimos bien, las “democracias occidentales” y el capital transnacional diseñan y ejecutan un atentado contra Kim Il Sung y terminan condenándolo a el y a su pueblo como victimarios, mientras se llenan de dinero los bolsillos y reclutan mayor odio y unidad contra el Nor Coreano. Reconocer esto no es defender al régimen Nor Coreano, ni a su líder, porque una cosa es lo que han montado en su contra y otra, la realidad que no aparece en todo este montaje. 
 
En un segundo y terrible acontecimiento, se escala lo anterior. Esta vez, con un atentado en París contra Charlies Hebdo, medio que se dedica a la sátira agresiva e inmisericorde contra Islam. Un acto terrorista y asesino contra este medio, conduce a la reacción policial y muerte de los supuestos perpetradores, de modo que no se podrá conocer más que la versión oficial. Pero genera también, una unidad de criterio entre los que se asumen como civilización occidental contra Islam. La sátira que fue tratada con terror, se convierte en realidad que legitima el terror de la venganza.
 
 
El resultado de ambos hechos: la validación de la sátira del odio y del fascismo. Nosotras y nosotros, los que no somos fascistas. Los que no creemos en la fórmula de Samuel Huntington en su “Guerra de las Civilizaciones”, proclama ideológico-propagandística que justifica la guerra a muerte contra islam y los que tampoco creemos que la “limpieza de los infieles” sea nada distinto a lo mismo: actos en beneficio de la intención de reclutarnos a todas y todos en una agenda de eliminación de todos los diferentes. Nosotras y nosotros no somos Charlies Hebdo ni somos purificadores, ni somos Huntington. Por eso sabemos que los dos actos benefician la intención del odio, de la guerra total, del racismo. También sabemos que el reclutamiento del odio para el exterminio beneficia a quienes necesitan eliminar excedentes de población, controlar recursos escasos y desviar la atención sobre la crisis global del capital y la ilegitimidad de los regímenes nacionales y globales. El proceso de muerte y amenaza frente al que hay que sumarse a uno u otro odio, tiene como resultado a partir de la destrucción y de la muerte, del aniquilamiento de las consciencias y de las libertades, la superación violenta de la crisis del capital global por la vía de la guerra total y el despojo masivo que legitiman y promueven estos actos.
 
 
 
Si se trata de defender la libertad de expresión, ante estos actos no traguemos entero lo que los manipuladores y beneficiarios de la propaganda y del terror nos sirven en atentados repugnantes, sátiras, airados discursos, explicaciones prefabricadas, definiciones de nosotros y ellos y masacres que reiteran, legitiman y le sirven a este odio planificado, manipulable y terrible para negar la libertad, no sólo la de expresión sino la de vivir sin someternos a los intereses de los poderes, vengan de donde vengan. No somos Charlies Hebdo, ni Kim Il Sung, ni terroristas asesinos eliminando infieles, ni sátiros irrespetuosos y arrogantes, somos, a consciencia, Pueblos en Camino de liberarnos de regímenes ilegítimos al servicio de la codicia y de manipuladores y sus mensajes de muerte e intolerancia que ejercen el poder sobre el mundo y contra los pueblos que le estorbamos a su afán insaciable de poseerlo y controlarlo todo. Desde esta perspectiva compartimos palabras que abren los espacios de diversidad y vida al no dejarnos reclutar para la muerte con causas ajenas y falsas.
 


A continuación, apartes y vínculos a artículos indispensables de Santiago Alba RicoOlmedo Beluche y José Alfredo Gutiérrez que invitamos a leer, compartir y ante todo debatir para reflexionar sin tragar entero porque hacerlo significa ni más ni menos dejarnos reclutar para la muerte que nos ordenan y prescriben.