Thursday, September 24, 2015

Middle East chaos : Cock-up or conspiracy?
 
بی نظمی در خاور میانه : آشفته بازار یا توطئه؟
Roger Van Zwanenberg, Thursday 30 July 2015
                                      راجر ون زواننبرگ پنجشنبه, 30 ژولای 2015
 
excerpts : بخشهای اقتباس شده
Intentional chaos:  I have also had many conversations with people who have expert knowledge of the Middle East. Many feel in their bones that the chaos is intentional. ... I have asked myself, who benefits? Are there any nation states which benefit from the present chaos? There is only one possibility, and that is Israel.  There was a report in the liberal newspaper Haaretz that Israel with American complicity trained anti-Assad forces in Syria about three years ago and these morphed into ISIS.
 
             
هرج و مرج عمدی: من همچنین صحبتهای بسیاری با افرادی که متخصص خاور میانه هستند داشته ام . بسیاری با پوست و گوشتشان حس میکنند که این آشفتگی و هرج و مرج عمدی است. ... من از خودم پرسیده ام ,چه کسی نفع میبرد؟ آیا کشوری هست که از هرج و مرج کنونی بهره مند شود؟ تنها یک احتمال وجود دارد, و آن اسرائیل است. گزارشی بود در روزنامه لیبرال منش هاآرتص که اسرائیل با همدستی آمریکا به نیروهای ضد اسد در سوریه حدود سه سال پیش تعلیمات میداده اند و این به داعش مبدل شده است ..

Zionist Plan for the Middle East : There is every reason to assume that the Yinon plan has been updated and is now the cornerstone of the current Netanyahu government. My old and sadly dead friend, Israeli author Israel Shahak, published in English, verbatim, an Israeli document entitled, “Greater Israel: The Zionist Plan for the Middle East.” The article had appeared in Hebrew in a Journal called Kivunum in February 1982.

طرح و برنامه صهیونیستی در خاورمیانه: دلیل قانع کننده ای هست که فرض کنیم  برنامه  'یه نون' به روز شده است و در حال حاضر سنگ بنای دولت کنونی نتانیاهو میباشد . دوست قدیمی و متاسفانه مرده من ، نویسنده اسرائیلی شاهاک اسرائیل، متنی به زبان انگلیسی منتشر کرد ، کلمه به کلمه، سند اسرائیلی تحت عنوان ، "اسرائیل بزرگ: طرح صهیونیستی برای خاور میانه ." این مقاله به عبری در مجله ای به نام  'کی وونوم'  در فوریه / بهمن ماه 1982 به چاپ رسید .
 
A decades-old Israeli plan to divide the surrounding Arab states into weak sectarian dependencies seems to be coming to pass.
                      
 
            
طرح ده ساله اسرائیل برای تبدیل کشورهای عرب همسایه به فرقه های وابسته ضعیف به نظر می رسد که به واقعیت تبدیل شده . 
Can we connect the influx of refugees into Europe, from across the Middle East and North Africa, with Israeli foreign policy? It may seem like a long stretch, but it seems possible.
آیا میتوانیم هجوم پناهندگان به اروپا را ، از سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا،  به سیاست خارجی اسرائیل ربط دهیم ؟ شاید کش دادنی بیش به گمانمان نیاید ، اما  به نظر ممکن می رسد .
 
Even the most conservative analysts wring their hands in dismay when writing about US and EU policy on the Middle East, shake their heads in disbelief when they consider the responsibility of Western countries - from the US invasion of Iraq, to the NATO bombing of Libya, to the military support to Saudi Arabia and the Gulf States in Syria.
 
حتی محافظه کارترین تحلیلگران دستان خود را هنگام نوشتن درباره سیاست ایالات متحده و اتحادیه اروپا در باره خاور میانه از ترس میفشارند، سرشان را از ناباوری تکان میدهند زمانی که در مورد مسئولیت کشورهای غربی می اندیشند - از حمله آمریکا به عراق، تا بمباران لیبی توسط  ناتو، تا حمایت نظامی عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس در سوریه .
The overall result of these policies, as is now well known, is the greatest displacement of people in the region both internally and externally since 1948. In that year, the Palestinians were scattered to the four corners of the earth, as Israel took territory by force. Today, Palestinians can be found in almost every country of the world. 
 
                    نتیجه کلی این سیاست ها, که در حال حاضر به خوبی شناخته شده , بزرگترین جابجایی مردم در منطقه چه از لحاظ داخلی و چه خارجی از سال 1948 است. در آن سال، فلسطینیان به چهار گوشه زمين پراکنده شدند، در حالی که اسرائیل سرزمینشان را با زور تصاحب شدند . امروزه، فلسطینیان تقریبا در هر کشوری از جهان یافت می شوند .
 
The Palestinian diaspora is equivalent to the Jewish diaspora before 1948. Today, an even larger number of people have been fleeing their homes. There is an ongoing flood of people coming by boat and on foot into Europe. Millions of people are living in United Nations refugee camps in every country that surrounds the turbulence. The political consequences in every nation in Europe have created both a humanitarian disaster for the migrants and a conundrum for the local peoples.
پراکندگی فلسطينی ها معادل مهاجرین یهودی قبل از ۱۹۴۸ است. امروزه، تعداد حتی بیشتری از مردم از خانه های خود فراری شده اند. سیل مداوم مردم با قایق و  پا به اروپا سرازیر میشوند. میلیون ها نفر در اردوگاه های پناهندگان سازمان ملل متحد در هر کشوری که از تلاطم احاطه شده زندگی میکنند . پیامدهای سیاسی در هر کشور اروپا هم باعث بروز فاجعه انسانی برای مهاجران  گردیده و هم معمائی برای مردم محلی ایجاد کرده .
 
So why do the great powers continue with these policies?
خوب چرا قدرتهای بزرگ به این سیاستها ادامه میدهند ؟

More than mishap

بیشتر از رویداد ناگوار
Hugh Roberts, a scholar and historian of the region, set out to answer these questions in a long review headed The Hijackers, in a recent edition of the London Review of Books.  Roberts, by no stretch of imagination, might be considered a radical. He was reviewing books which contained a “powerful critique of Western policy in Iraq and Syria” and after a long examination of the ideas put forward he concluded:
هیو رابرتز، محقق و مورخ منطقه، شروع به پاسخ دادن این پرسشها میکند در بررسی طولانی ای با تیتر هواپیماربایان، در نسخه اخیر بررسی لندن از کتابها. رابرتز، بدون هیچ حدس و گمانی ، ممکن است رادیکال در نظر گرفته شود . او مشغول مرور کتابهائی بود که شامل "نقد قدرتمند سیاست غربی ها در عراق و سوریه" است و پس از بررسی طولانی ایده ها نتیجه گیری ذیل را مطرح میکند :
 
“The most charitable theory available, ‘the eternally recurring colossal cock-up theory of history, will do well enough’ and he goes on: “US policy being made up by crackpot realists…. American folly and incompetence that is in the dock…. Western policy has been a disgrace, and Britain’s contribution to it should be a matter of national shame….”


                    "خیریه ترین نظریه موجود, ' نظریه تکرارآشفته بازارعظیم در تاریخ، به اندازه کافی خوب میباشد" و او در ادامه میگوید: "سیاست ایالات متحده  توسط  واقع گرایان خل اتخاذ میشود....نادانی و بی کفایتی آمریکا که در بارانداز هست .... سیاست های غربی افتضاح بوده است، و سهم بریتانیا در آن یک
 مسئله شرم ملی میباشد...."
Worse still is the fall out of these policies, the growth and growth of ISIS, a militant millenarian movement supported and guided by the people who used to run Iraq under the Saddam regime. ISIS and its branches are spreading across the entire Middle East, through North Africa and down to the West African countries around Nigeria and finally reaching European capitals and cities.


                   
تازه بدتراز همه نزاع(مشاجرات ناشی از) این سیاست هاست، رشد و رشد داعش،
 جنبش شبه نظامی عهد بوقی حمایت و هدایت شده توسط کسانی که عراق را تحت رژیم صدام میراندند. داعش و شاخه های آن در حال گسترش در سراسر کل خاور میانه اند، در شمال آفریقا و به سمت کشورهای غرب آفریقا درکنار نیجریه و در نهایت رسیده اند به شهرها و پایتخت های اروپایی .
 

My question is whether the cock-up theory is really sufficient to explain the chaos that we are witnessing and whether our foreign policies really are conducted by idiots? After many conversations I have had with people over many years, discussing what appear to be mistakes in foreign policy, with decent people on the right of the spectrum of politics, they consistently excuse their countries of cock up; mistakes made in good faith. The left, usually without sufficient evidence, return to conspiracy theories.


                   
سئوال من این است که آیا واقعا تئوری آشفته بازار کافیه برای توضیح هرج و مرجی که شاهدش هستیم و اینکه سیاست خارجی ما واقعا توسط یک مشت احمق هدایت میشه؟ بعد از کلی گفتگو که با افرادی از اقصی نقاط دنیا داشته ام، بحث کردن در مورد آنچه که به نظر اشتباهات در سیاست خارجی میباشد ، با افراد صادق/ درست در طیف صحیح سیاست، آنها همواره کشورشان را از آشفته بازار معذور میدارند; اشتباهات با حسن نیت انجام پذیرفته . چپ ها، معمولا بدون شواهد کافی، به تئوری توطئه متوسل میشوند .

Intentional chaos

هرج و مرج عمدی
I have also had many conversations with people who have expert knowledge of the Middle East. Many feel in their bones that the chaos is intentional. When confronted with these seemingly contradictory issues, I have asked myself, who benefits? Are there any nation states which benefit from the present chaos? There is only one possibility, and that is Israel.
 

من همچنین گفتگو زیادی داشته ام با افرادی که دانش تخصصی/ کارشناسانه  در مورد خاورمیانه دارند. بسیاری با استخوانشان این احساس را میکنند که این آشفتگی عمدی است. وقتی با این مسائل به ظاهر متناقض مواجه میشوند، من از خودم پرسیده ام ، چه کسی سود میبرد؟ آیا هیچ دولت ملتی هست که از شرایط هرج و مرج موجود بهره مند شود؟ تنها یک احتمال وجود دارد، و آن اسرائیل است
                   
There was a report in the liberal newspaper Haaretz that Israel with American complicity trained anti-Assad forces in Syria about three years ago and these morphed into ISIS.


                   
در روزنامه لیبرال  هاآرتص گزارشی بود مبنی بر اینکه اسرائیل با همدستی آمریکا به نیروهای ضد اسد در سوریه حدود سه سال پیش آموزش داده و این به داعش مبدل شده است .
Historically, Theodore Herzl, the founding father of Zionism, argued that the area of the Jewish state stretches “from the brook of Egypt to the Euphrates”. The Promised Land includes parts of modern-day Syria and Lebanon. These goals were updated and documented in the Yinon plan in 1982. This plan excluded any territory for the Palestinians and argued for the weakening and fracturing of modern-day surrounding Arab states. The Greater Israel plan would create a number of weak and small states dependent on Israel.


                   
از لحاظ تاریخی، تئودور هرتسل، پدر بنیانگذار صهیونیسم، استدلال میکرد که منطقه دولت یهود امتدادش "ازنهر مصر تا فرات" میباشد. سرزمین موعود شامل بخش های امروزی از سوریه و لبنان است. این اهداف به روز شدند و مستند گردیدند در طرح سال 1982. این طرح حذف هرگونه قلمرو برای فلسطینی هاست و استدلالش تضعیف و تیکه پاره شدن کشورهای پیرامونی عرب امروزی را شامل میگردید(دد). طرح اسرائیل بزرگ به ایجاد تعدادی از کشورهای ضعیف و کوچک وابسته به اسرائیل متوسل میشود .

Zionist Plan for the Middle East

                    برنامه صهیونیستها برای خاور میانه
There is every reason to assume that the Yinon plan has been updated and is now the cornerstone of the current Netanyahu government. My old and sadly dead friend, Israeli author Israel Shahak, published in English, verbatim, an Israeli document entitled, Greater Israel: The Zionist Plan for the Middle East. The article had appeared in Hebrew in a Journal called Kivunum in February 1982.


                   
کلی دلیل هست برای اینکه فرض کنیم که طرح  یه نون  به روز شده است و در حال حاضر سنگ بنای دولت نتانیاهو فعلی است. دوست قدیمی و متاسفانه مرده من، نویسنده اسرائیلی شاهاک اسرائیل،  به زبان انگلیسی منتشر کرد ، کلمه به کلمه، سندی اسرائیلی با عنوان، اسرائیل بزرگ : طرح صهیونیستی برای خاور میانه. مقاله به زبان عبری در مجله ای بنام کیونوم  در فوریه 1982(بهمن 1360) ظاهر شده بود.
 
It reflected the heart of Israeli foreign policy at the time. And the fact that Israel has always refused to agree to national boundaries with the international community is a strong indication that the policy of the article is still very much alive.


                    منعکس کننده  قلب سیاست خارجی اسرائیل  در آن زمان بود . و این واقعیت که اسرائیل همواره از توافق بر سندیت  بخشیدن به مرزهای ملی با جامعه بین المللی خودداری کرده است نشانه قوی ای است که سیاست این مقاله هنوز بسیار زنده است.
 
Israel Shahak was an Israeli citizen after fleeing the German concentration camps. Shahak was a deep humanitarian. I knew him well, and received his hospitality when he showed me around Israel 20 years ago. Shahak translated key documents from Hebrew, so the rest of the world would know what was being said in a language few other people could read.  The article was originally published by the Association of Arab American University Graduates in Boston Massachusetts.

                   
اسرائیل شاهاک شهروند اسرائیلی بود پس از فرار از اردوگاه های کار اجباری آلمان . شاهاک فردی عمیقا بشر دوست بود. من او را به خوبی می شناختم ، و با  مهمان نوازی 20 سال پیش منرا به اطراف اسرائیل برد و نشانم  داد . شاهاک اسناد کلیدی ای را از عبری ترجمه کرد، تا بدینوسیله بقیه جهان بدانند آنچه گفته شده در زبانی که کمتر کس دیگری میتواند بخواند. مقاله در اصل توسط انجمن فارغ التحصیلان عرب آمریکائی دانشگاه بوستون - ماساچوست منتشر شد .
 
The article is obviously dated; it is over 35 years old. My question is whether the plan outlined in it is still operational, and to this question, no one in Israel is going to comment


                    مقاله طبیعتا تاریخ دارد ; بیش از 35 سال از آن میگذرد . سوال من این است که طرح مشخص شده در آن هنوز عملیاتی میباشد، و به این سئوال هیچ کس در اسرائیل نظری نخواهد داد .
 
The plan had two essential premises: that to survive Israel must become a regional imperial power, and must create a division of the area into smaller mini states by the dissolution of the existing states. Stated in its chilling simplicity, it may sound far-fetched. The plan details the ethnic and religious divisions in all of Israel’s surrounding countries. The plan states clearly that Iraq and Syria needed to be divided into small states based on religious divisions.  The goal of the plan was to create states surrounding Israel politically and economically dependent on Israel.


                    طرح دو فرض اساسی داشته است : برای اینکه زنده بماند اسرائیل میباید تبدیل به یک قدرت امپریالیستی منطقه ای شود، و با شکاف انداختن و انحلال کشورهای موجود دست به ایجاد کشورهای کوچک  در منطقه بزند. با درج  ساده و دلسرد کننده ای، شاید دور از ذهن باشد . این طرح بطور جامعه ای بشرح اختلافات قومی و مذهبی در تمامی کشورهای اطراف اسرائیل میپردازد. طرح به روشنی میگوید که عراق و سوریه میبایست بر مبنای مذهب به کشورهای کوچک تقسیم شوند. هدف این طرح ایجاد کشورهائی از لحاظ  اقتصادی و سیاسی وابسته به اسرائیل میباشد .
 
At the time, it was assumed that this process would happen naturally. That part was clearly far-fetched.


                   
در آن زمان ، فرض بر این بود که این روند به طور طبیعی اتفاق می افتد. آن بخش  به وضوح دور از ذهن بود.
Another aspect of the plan, was to disperse the Palestinians away from their homeland on a permanent basis.


                   
یکی دیگر از جنبه های این طرح، این بود که فلسطینیان را پراکنده کرده و بصورت دائم  از میهن خود دور نگه دارند .

Western proxies

نمایندگان غربی
The so called Oded Yinon plan, written in 1982, is detailed, unambiguous and is clearly a long-term Zionist strategy for the entire region. Seen in this light the invasion of Iraq by the USA could be understood as the opening gambit. The only way to make the argument stick is to know for sure that the USA, and its allies - the European Union, Britain, Saudi Arabia and the Gulf States - were acting knowingly as proxy military forces for  this long-term Zionist plan.


                   
به  اصطلاح طرح  اودد یه نون ، نوشته شده در سال 1982، با توضیحات مومو, بدون ابهام و به وضوح استراتژی دراز مدت صهیونیستی  برای کل منطقه است. دیدنش در این راستا  تهاجم ایالات متحده آمریکا به عراق را میتوان بعنوان مرجع شروع بحث درک نمود . تنها راه قابل پذیرش استدلال این است که به یقین بدانیم که آمریکا و متحدانش - اتحادیه اروپا ، بریتانیا، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس - آگاهانه به عنوان نمایندگان نیروهای نظامی برای این طرح بلند مدت صهیونیستی  اقدام کرده اند .
 
 


However, there is a singular lack of evidence to make this jump, but no one should be surprised about that.  What evidence there might be, would be carefully and knowingly hidden. For instance, the discussions that Tony Blair had with President Bush before the invasion of Iraq have been withheld from public gaze despite intense pressure to have these discussions publicised.
 
                    با این حال، هیچگونه شواهدی برای برداشت این جهش وجود ندارد، اما هیچ کس  در مورد آن نمی بایست متعجب شود شواهدی را  که ممکن است  وجود داشته باشد ، با دقت و آگاهانه پنهان نموده اند. به عنوان مثال، بحث ای را که تونی بلر با رئیس جمهور بوش قبل از حمله به عراق داشته از نگاه عمومي  مخفی نگاه داشته شده با وجود فشار شدید برای پخش رسانه ای این بحث ها.
 
There is, though, a remarkable volume of evidence of the depth of the close alliance between Israel and the USA over very many years. Both countries think of themselves as blessed by God. The US provides financial aid annually for Israel, in volumes per capita above any other country in the world. The Prime Minister of Israel has sufficient influence to come and address the politicians of both Houses of Congress, when he considers it sufficiently necessary. Sheldon Adelson, perhaps the richest man in the USA and the primary supporter of the Republican Party, is equally the primary supporter of Netanyahu in Israel.

                   
هر چند، وجود دارد، مقدار قابل توجه ای از شواهد که نشان میدهد عمق نزدیکی وحدت فی ما بین اسرائیل و ایالات متحده آمریکا در طول سالیان پیاپی. هر دو کشور موجودیت خود را به عنوان برکت خدائی می دانند . ایالات متحده سالانه کمک های مالی برای اسرائیل تهیه میبیند، در حجم سرانه بالاتر از هر کشور دیگری در جهان . نخست وزیر اسرائیل آنقدر نفوذ دارد که در هر دو خانه کنگره ( مجلس شورا و سنا) برای سیاستمداران سخنرانی کند ، هنگامی که در نظر او به اندازه کافی لازم باشد. شلدون ادلسون، شاید ثروتمندترین مرد در ایالات متحده آمریکا و حامی اصلی حزب جمهوری خواه، به همان اندازه حامی اصلی نتانیاهو در اسرائیل است.
I could go on and on illustrating just how close Israel is to the USA. There is no equal to these nations’ fraternal relations in the world. There is no doubt that American policy toward the Middle East and Israel’s policy in the region are powerfully coordinated.

                   
من می توانم همینجور ادامه داده  و نشان دهم که چقدراسرائیل به ایالت متحده آمریکا نزدیک است . هیچ کشوری برابری نمیکند در رابطه برادرانه این دو کشور در جهان . بدون شک بین سیاست آمریکا نسبت به خاورمیانه و سیاست های اسرائیل در منطقه هماهنگی قدرتمندانه ای  وجود دارد .
 
Is the Oded Yinon plan still relevant? All the evidence would indicate that it has been updated. The extraordinary invasions by Israel of Gaza are an indication that Israel is willing to create conditions of state terror not dissimilar to the dropping of an atomic bomb on Japan at the end of 1945.  Israel remains unwilling, as I mentioned earlier, to delimit her boundaries. Israel’s treatment of the Palestinians over nearly 70 years indicates an unwavering determination to expand into their lands. And the secrecy surrounding Israel’s atomic arsenal, all indicate that the plan to expand into the entire Middle East is an ongoing part of the Zionist intentions.
 
آیا هنوز طرح اودد یه نون مطرح است؟ همه شواهد امر نشان می دهد که این طرح به روز شده است. حملات فوق العاده وحشیانه اسرائیل به غزه نشانه از آن دارد که اسرائیل حاضر است دست به ایجاد شرایط ترور دولتی ای بزند که چندان دور تر از انداختن بمب اتمی در ژاپن در پایان سال 1945 نمیباشد. همانطور که قبلا اشاره کردم، اسرائیل  کماکان خواهان شناختن مرزی برای خود نمیباشد . برخورد اسرائیل به فلسطینی ها در حدود تقریبا 70 سال نشان بی دریغ گسترش به سرزمین های آنان  می دهد. و پنهان کاری اسرائیل پیرامون زرادخانه اتمی اش ،همه نشان می دهد که طرح توسعه به کل خاورمیانه بخش پیوسته و همیشگی از نیات صهیونیستی است.
None of this argument proves that the USA is acting as a proxy for Israel or that US tax dollars are financing Zionist expansionist polices, and at the same time creating greater misery for millions of families in the region. 

                   
هیچ یک از این استدلال ثابت نمی کند که ایالات متحده آمریکا به عنوان نماینده  اسرائیل عمل میکند  و یا  اینکه مالیاتهای شما بعنوان تامین مالی سیاستهای توسعه طلبانه صهیونیست میباشند، و در عین حال ایجاد بدبختی بیشتری برای میلیون ها نفر از خانواده ها در منطقه.


What I am trying to argue is that this connection is a serious possibility, and that for Hugh Roberts to ignore this argument in favour of American presidential incompetence is too easy an analysis for a serious historian. This connection needs much deeper investigation.

آنچه که من سعی در استدلال آن داشته ام این است که چنین ارتباطی احتمال قوی دارد ،  واینکه هیو رابرتز از آن چشم پوشی کرده  و استدلال به نفع بی کفایتی ریاست جمهوری آمریکا میکند تجزیه تحلیلی بیش از حد آسان  برای مورخ جدی است. این ارتباط نیاز به بررسی عمیق تری دارد.
 
******************************
 
 - Roger Van Zwanenberg founded Zed Press in 1975 and moved to Pluto Books in 1987. He remained the publisher at Pluto until 2011 and during these 35 years published widely on Palestinian affairs .
راجر ون زواننبرگ بنیانگذار نشر 'زد' در سال 1975 بود و بعد در سال 1987 به کتاب پلوتو نقل مکان کرد. او تا سال 2011 در پلوتو ماند و در طی 35 سال بطور وسیع به انتشار در مورد فلسطین پرداخته است .
The views expressed in this article belong to the author and do not necessarily reflect the editorial policy of Middle East Eye.
نظرات منتشر شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوما ربطی با سیاست سردبیری چشمان خاور میانه ندارد .
Photo: Fighters from al-Nusra front drive in the northern city of Aleppo 26 May (AFP) 
east-
chaos-cock-or-conspiracy-895892631#sthash.GtZHWQwn.dpuf
_

No comments:

Post a Comment