Wednesday, March 28, 2012

کتاب شعری از"اریش فرید"(*) بنام: شعرعاشقانه برای آزادی

برگردان : ژیلا مشعشی و محمد خلیلی

قسمت دوم
*******************************************

مرز شک

چنان می خواهمت,
چنان عزیز می دارمت
که از فرط آن می هراسم.

می هراسم از سرانجامی که
بی تو
از زندگانی ام
چیزی نماند.

از چه ببالم من
برای چه در عافیت بمانم من
جستن به چه منظور.

دیگر برای چه بنویسم
دیگر برای که یاور باشم
چگونه است که از گیسوان دروغ ها و قساوت ها
بی تو ,هنوز
حقایق
نور می افشاند .

شاید هنوز هستی تو
و دیگرانی همچون تو
وجود خواهند داشت
بی آنکه من
بوده باشم.

***********

نیابت !

جنگل می آید !
و هدیه ام می کند
دفتری از جنس درخت .

بر برگ اولین
می نویسم:
سبز

بر برگ دومین:
سبز تیره
تیره تر

حالا
شب رسیده است:
بر چهارمین و
پنجمین و
دهمین برگ ,
این جنگل است که
می نویسد...

************

سپاس

در آغوش زمین
می لولند
و به حرکات موزون خود
می بالند,
کرم ها .

آنانی که سوی شان می روند
با رفتاری شریف,
خوراک دلچسپی هستند
برای آنها
کرم ها .

***************
شاید

به خاطر آوردن
به نسیان سپردن است
-آزارنده ترین شاید-

و مهربارترین تعدیل است
تعدیل رنج .


ادامه دارد: پیمان پایدار
***************************
(*)Fried Erich / انتشارات مازیار-تهران- چاپ اول 1382

No comments:

Post a Comment