زوال حقيقت و پيروزی پندار
در
« کلنل» محموددولت آبادی
محسن يلفانی
دولت آبادی گفته است که «زوال کلنل» روايت او از انقلاب ايران است و بر شخصی بودن اين روايت هم تاکيد کرده است. اين توضيح دست او را برای تدوين و تاًسيس روايتش، چنانکه ميخواهد و ميفهمد، کاملا باز می گذارد – چيزی که جزو حقوق طبيعی و اوليهء نويسنده به شمار می رود. دستگاه سانسور حکومت اسلامی طبعا چنين حقی برای دولت آبادی قائل نشده و کتاب، در حالی که به سه زبان اصلی دنيا ترجمه و منتشر شده و مورد استقبال هم قرار گرفته، همچنان از دسترس خوانندهء ايرانی به دور مانده است.
امّا انقلاب ايران از مقولهء موضوع هائی است که روايت آن خيلی هم نميتواند شخصی باشد و بخصوص هنگامی به صورت رمان در اختيار عموم قرار ميگيرد، بلافاصله و خودبخود به امر عمومی تبديل می شود و ديگران حق دارند دربارهء آن اظهار نظر و دخالت کنند. به آسانی می توان فهميد که منظور دولت آبادی از روايت «شخصي» توضيح دو نکنه است. يکی اين که از دستگاه سانسور حکومت ميخواهد اجازه دهد در برابر حجم انبوه و خفه کنندهء روايت های «رسمي» از انقلاب يک روايت «شخصي» هم عرضه شود. ديگر آنکه به خواننده هشدار دهد که در اين رمان به دنبال گزارشها و تعبير و تفسيرهای کم و بيش رايج و تکراری دربارهء انقلاب ايران نباشد. حوصله به خرج دهد و روايتی تازه و متفاوت را، که فقط دولت آبادی می تواند در اختيارش قرار دهد، تجربه کند.
No comments:
Post a Comment