برگردان: دانیال جعفری / ویرایش: شکاک منطق
برگرفته شده از : صفحه کانون آگنوستیگها و آتئیستهای ایرانی
********************************
برگرفته شده از : صفحه کانون آگنوستیگها و آتئیستهای ایرانی
********************************
این نقل قول از رضا اصلان نگرشی یگانه به ما می دهد که مدافعین مذهب چطور فکر می کنند: "آدم ها ارزش هایشان را از مذهب شان نمی گیرند، بلکه ارزش های خودشان را به مذهب می آورند. به همین دلیل است که مذاهبی چون یهودیت, مسیحیت, اسلام و هندویسم تا به این در دنیا اشکال مختلفی دارند. دو فرد می توانند به متنی یکسان بنگرند و تفاسیری دقیقا متضاد از آن داشته باشند. این تفاسیر هیچ ربطی به متن ندارند، که چیزی جز کلمات روی کاغذ نیست، بلکه کاملا مربوط به پیش زمینه های فرهنگی، سیاسی، ملی قومیتی، و پیشداوری هایی که خواننده با خود به متن می آورند هستند".
ادعای اصلان در اینجا حیرت انگیز است. او می گوید درصد قابل توجهی از مسلمانان دنیا که در نظرسنجی های چندگانه گفته اند قتل مرتد و سنگسار زناکار واجب است، این عقایدشان را از متن مقدس نگرفته اند، بلکه چیزی درونی در وجودشان باعث چنین باورهایی ست.
لحظه ای به این بیاندیشید؛ آقای اصلان بطور نسبی سخن نمی گوید. او می گوید تفاسیر قرآن هیچ ربطی به متن مقدس ندارد، بلکه همه اش مربوط به پیشداوری ها و تعصبات افراد است. او در مقاله اش در نیویورک تایمز نوشت «اگر شما یک زن ستیز خشن باشید، در متن مقدس چیزهای زیادی برای توجیه رفتارتان می یابید.» به بیان دیگر، مشکل از شماست نه از متن مقدس.
همانطور که کریستوفر مسی گفته «این نتیجه گیری که بخش قابل توجهی از ساکنین یک بخش از دنیا به شکل ذاتی خشن و زن ستیز هستند، شکل اعلای تعصب و نژادپرستی است.».
یادتان می آید که “بن افلک” هنرپیشه هالیوودی در برنامه زنده به مجری گری “بیل مار” خطاب به بیل مار و “سم هریس” انتقاد از اسلام را «نژادپرستانه» خواند؟ او در واقع مدعی است، پیروان اسلام از نژادی خاص هستند. اتفاقا این سخن خودش گزاره ای به شدت نژادپرستانه است.
دلایل خوبی وجود دارد که بپذیریم نه اصلان و نه افلک هیچکدام نژادپرست نیستند. پس چرا با این حرف ها، گروه زیادی از انسان ها را اهریمن انگاری می کنند؟
دلیل اش این است که این افراد به اشتباه نقد عقاید و ادیان را با تبعیض علیه انسان ها یکسان می پندارند. (در اینجا مغلطهء “اسکاتلندی واقعی“)
اصلان می گوید دلیل این پیشداوری ها و تبعیض ها، فرهنگی
قومی, ملی و سیاسی می تواند باشد ولی مذهبی نه. واقعا؟ پس کسی که الله اکبرگویان با نقل قول آوردن از آیه ۴ سوره محمد و ۱۲ و ۱۳ سوره انفال سر از بدن یک غیرمسلمان جدا می کند!
این ساده انگارانه است که افرادی مانند اصلان دلیل این رفتار غیر انسانی را هر چیزی به جز متنی که کلمه به کلمه دستور به قطع سر از بدن غیرمسلمان داده بدانند و سپس بگویند این کلمات هیچ ربطی به عملی که کاملا منطبق بر آن کلمات هستند، ندارد؟
پاسخ مدافعین مذهب این است که این واژگان را نبایستی تحت اللفظی (کلمه به کلمه) خواند. البته که حق دارند از کلمه به کلمه خواندن این متون وحشت داشته باشند. من با آنها در این مساله همراه هستم، چراکه خواندن و عمل کردن کلمه به کلمه قرآن من را نیز به هراس می اندازد. از همین جاست که اصلان اصرار دارد خواندن این کتب مقدس، به شیوه ای که اغلب مردم در خواندن اکثر کتاب ها در پیش می گیرند، یعنی خواندن و فهم واژه به واژه و فرض گرفتن اینکه نویسنده واقعا آنچه نوشته، منظورش بوده، رفتاری «فاقد ظرافت» تلقی می شود.
از یک نظر البته حق با اوست و خوشبختانه اکثر مسلمانان اخلاق شان را از قرآن کسب نمی کنند. اما کسانی که کتاب را نه به عنوان کلماتی روی کاغذ، بلکه به عنوان کلام خدا می خوانند را نباید نادیده بگیریم. کلمات قدرت دارند؛ اصلان این را دربارهء فرهنگ، ملیت، قومیت و سیاست قبول می کند، اما وقتی به مذهب که می رسد رد می کند! این رفتار دوگانه هیچ توجیه منطقی ندارد، به ویژه وقتی که در نظر بگیریم این متون بر زندگی میلیارد ها انسان و برای هزاران سال تاثیر گذار بوده اند.
مدافعینی چون اصلان، هر کاری می کنند که از ایده های ضدبشری به هزینه جان انسان های واقعی دفاع بکنند. آنها بدون اینکه پاسخ روشنی داشته باشند، با سفسطه گری (در اینجا مغلطهء “احترام به عقاید” ) هر نقدی بر کتاب های مقدس ادیان و البته ایده های نادرست این کتاب ها را تبعیض آمیز و نژادپرست می خوانند.
به عنوان یک رنگین پوست که در خانواه ای مسلمان به دنیا آمدم و دو دهه اول زندگی ام را در کشوری با اکثریت مسلمان بزرگ شده ام، به نظرم ظلم و تحقیری بزرگ است که از رنج و مصیبتی که نتیجه تبعیض نسبت به مسلمانان هست سوء استفاده کنید تا نقد اسلام را سرکوب بکنید. کارکرد واژگانی چون اسلام هراسی دقیقا همین است.
از زمان بروز دعوای لفظی میان اصلان, افلک و مار، بحث به عرصه عمومی کشیده شده است. مسلمانان میانه رویی از جنس اصلان که همه اش می گویند «این ها هیچ ربطی به اسلام نداره» از سوی دوستان لیبرال شان مورد بازخواست قرار می گیرند. خیلی ها در خفا مشغول تجدید نظر هستند.
علی رغم بلوای اولیه می توان انتظار رخ دادن اتفاق های مثبتی را داشت. این فرصتی ست که با سکولاریست ها و اصلاح طلبان واقعی اسلام که به سرعت در حال رشد و بالش هستند ارتباط برقرار بکنیم. کاری که سم هریس با مجید نواز (اسلام گرای افراطی سابق) و ارشاد منجی می کنند. صداهایی که به هزینه های بسیار گزاف، صداقت و دورن بینی را در اسلام در پاکستان و عربستان سعودی شروع کرده اند. مسلمانانی که اسلام را ترک کرده اند روز به روز بیشتر ارتداد شان را علنی می کنند. ما به این صداها نیاز داریم نه بی صداقت هایی همچون اصلان.
No comments:
Post a Comment