ما
همیشه غافلگیر میشویم. اجازه میدهیم با ما مثل «صغیر» و حتا «جنایتکار»
برخورد کنند. هنوز هیچ شعار دسته جمعی مناسبی نداریم. هنوز نهایت خلاقیت ما
فروخوردن خشم است. برخی از مردم «هو»
میکنند و تعدادی هم گاهی همزمان میگویند «ولش کن». برخی دیگر هم بر این
باورند که آنها مامور و معذورند! گویی نمیتوان شغل شرافتمندانهای داشت!
یک کنشگر مدنی در این باره میگوید: تا زمانی که گروه بزرگی از مردم هنگام
جلب یک «بدحجاب» شعرهای مناسبی را دسته جمعی نخوانند، و ابتکار عمل را به
دست نگیرند، ادامه خواهد داشت. با کنترل پوشش- به ویژه پوشش زنان، جامعه
این پیغام را دریافت میکند که زیر نظر و تحت کنترل است و باید مراقب رفتار
خود باشد. اما بحث این نیست که کدام حقِ
شهروندی ما برای تلاش کردن تقدم دارد و کدام حق شهروندی ما از اولویت
برخوردار نیست. بحث این است که به سادگی، حکومت حق ندارد با شهروندان به
خاطر طرز لباس پوشیدنشان برخورد کند. علاوه بر آن، هیچ مقامی حق ندارد با
هیچ جنایتکاری قبل از صدور حکم دادگاه، هیچ گونه برخورد قهرآمیزی داشته
باشد. مهم این است که بدانیم تمام ما در این باره کمکاری کردهایم و
نتوانستهایم بخش بزرگی را از جامعه را با ابتکار عمل به یکدیگر پیوند
دهیم.
No comments:
Post a Comment