Friday, November 22, 2013

جامعه از خود بیگانه و عشق به اشیا به جای انسان

 
داستان زیر را دوستی عزیز مدتها پیش برایم فرستاده بود . در زیر و رو کردن آرشیوهایم به آن بر خوردم. متن اصلی از انگلیسی به فارسی ترجمه شده بود . انگلیسی اش را پاک کرده , با تصحیح گرامی و اضافات مختصری در متن اصلی  و انتخاب تیتری مناسب در اینجا خدمت شما خوانندگان گرامی تقدیم میدارم. امیدوارم مورد پسندتان واقع شود .
************
زمانيكه مردی در حال تمیز کردن (برق انداختن) اتوموبيل جديدش بود كودك 4 ساله اش تكه سنگي را بداشت و بر روي بدنه اتومبيل خطوطي را انداخت.
مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون آنكه ,به دليل خشم, متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه نموده .
در بيمارستان به سبب شكستگي هاي فراوان چهار انشگت دست پسر قطع شد . 
وقتي كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را ديد از او پرسيد "پدر كي انگشتهاي من در خواهند آمد" !

آن مرد آنقدر مغموم بود كه چيزی نتوانست بگويد. به سمت اتومبيل برگشت وچندين باربا لگد به آن زد . 

 
حيران و سرگردان از عمل خويش روبروی اتومبيل نشسته بود و به خطوطی كه پسرش روی آن انداخته بود نگاه می كرد . او نوشته بود " دوستت دارم پدر" . 
 

روز بعد آن مرد خودكشی كرد.
*****************************
                                                                 

خشم و عشق حد و مرزی ندارند .دومی (عشق) را انتخاب كنيد تا زندگی دوست داشتنی داشته باشيد و اين را به ياد داشته باشيد كه :

اشياء برای استفاد شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند.
 
 

در حالی که در جامعه سرمایه داری از انسانها استفاده می شود و اشياء دوست داشته می شوند.
 

مراقب افكارتان باشيد كه تبديل به گفتارتان ميشوند .  

مراقب گفتارتان باشيد كه تبديل به رفتار تان می شود .
 
مراقب رفتار تان باشيدكه تبديل به عادت می شود . 
 
مراقب عادات خود باشید شخصيت شما می شود .
 
و دست آخر:
 
 مراقب شخصيت خود باشيد كه سرنوشت شما می شود.
                                                             
 

No comments:

Post a Comment