چه کسانی قرآن را نوشته اند؟-جلال ایجادی
قرآن وحی آسمانی نیست، قرآن محصول تاریخ است. قرآن تبلور تمام تناقضات تاریخ پیش از اسلام، جامعه های سرزمین زمان «ظهور» اسلام، ادیان گوناگون خاورمیانه و اراده سیاسی حاکمیت سیاسی در آن دوران است. نقد تاریخی و علمی اسلام یک وظیفه اساسی در کشورماست.
دین همیشه در جستجوی نگه داشتن اسرار و راز است تا شیفتگی جامعه را نسبت به خود افزایش دهد. دین قدرت خویش را در دوری گوهر خود از آنچه که پیدا و آشکار است، می داند. دین اسلام خود را آسمانی معرفی می کند، الله را نیرویی بی انتها و شگفت انگیز و خارج از طبیعت می نمایاند، قرآن را جادویی و اعجازآمیز و مقدس نشان می دهد، تا ذهنیت به خرد پشت کرده و بطور جزمی بپذیرد. ما نیازمند خرد و آزمایش و تجربه هستیم، ولی اعتقاد دینی محتاج ذهنی تابع و زودباور و اسرارپسند و رازدار است. مسئله قرآن در دین اسلام از همین نقطه نظر قابل توجه است. مسلمانان قرآن را واحد، همیشگی، الهی، مقدس، تحریف نشده، اعجازانگیز، فراانسانی و فراطبیعی می دانند، حال آنکه چنین نیست. قرآن نه کلام الله است و نه الهام محمد است و دینداران و نواندیشان دینی مانند عبدالکریم سروش که این ادعا را دارند، در ستیز با خرد و عقلانیت می باشند.
از نظر هرمنوتیک و علم جامعه شناسی، قرآن درطول تاریخ، بویژه قرن هفتم و هشتم و نهم میلادی و پس از آن، تولید و تنظیم شد. قرآن نوشته ای متغیر و پرتضاد و پرابهام است زیرا توسط کاتبان گوناگون نوشته شده و متاثر از فرهنگ ها و اساطیر و مراسم آئینی و اجتماعی و قبیله ای محیط دور و نزدیک و متاثر از آئین های یهودی و یهود/نصارا و منافع سیاسی گروهبندی های جامعه و حاکمان می باشد. پژوهش های علمی در باره دین اسلام در غرب رشد کرده و ما باید این کار را پیگیری کنیم.
به چند محور پرسشی در باره قرآن تاریخی توجه کنیم:
زبان قرآن
یکم: واژه «قرآن» از نظر واژه شناسی عربی نیست بلکه واژه ای «سیریاک» است. این زبان از ریشه آرامی بوده و با زبان عبری نیز هم ریشه است و در گذشته در منطقه شامات و ترکیه و ایران و عراق و آذربایجان و ارمنستان رایج بوده است. حال زمانی که قرآن می گوید به زبان «روشن عربی» می گوئیم پس چرا نام قرآن عربی نیست؟ برخی محققان برآنند که شکل اولیه گویش ها و نشانه های عربی برای اولین بار در سده پنجم میلادی در مناطقی مانند دمشق و بصره مشاهده شده و در این دوران، سرزمین حجاز فاقد این نشانه های زبانی بدوی می باشد.(رجوع شود به «سرآغاز اسلام»، از فرانسواز میشو، با همکاری مرکز تحقیقات ملی فرانسه و دانشگاه سوربن، 2012). برخی پژوهشگران مانند «جان وانبروگ» اسلام شناس دانشگاه هاروارد، مطرح می کند برخی از آیات قرآن متعلق به زمان پیش از زندگی محمد بوده و تشکیل و تنظیم قرآن بعد از مرگ پیامبر اسلام، طی یک دوره دراز، بیش از 200 سال، طول کشیده است و ساختار زبانی از این تاریخ تاثیر گرفته است.(رجوع شود به «مطالعات قرآنی، منشا و روش تفسیر»، آکسفورد 1977). این نکته های زبانشناسانه و فرهنگی و تبارشناسی تاریخی، ما را وادار می کند که به تاریخ پیشین قرآن بیاندیشیم و تبار شناسی آنرا کلید فهم خود کنیم. برای برخی پژوهشگران انتخاب واژه قرآن از جمله نشانه هایی است که قرآن در سوریه نوشته شده و متکی به آوا و نیایش مسیحیان پیش از اسلام و یا سنت اقوام یهودی – مسیحی است. واژه هایی مانند «آیه»، «سوره»، «حج»، «ذکات»، «الله» و غیره، عربی نیستند و از منشا سیریاک یا عبری می باشند. حال چگونه کتاب مقدس اسلام که گویا به عربی «نازل» شده سرشار از واژه های غیرعربی است؟ زبانشناسی ساختار قرآن ما را به فهم رازها رهنمون می شود.
ادیان پیشین در قرآن
دوم: قرآن نقطه التقاط گرایش های فرهنگی دینی گوناگون است. این تبار شناسی نه تنها به این معنا که قرآن در محتوای خود از فرهنگ بابلی، از یهودیت، از مسیحیت، از شکل مخلوط یهودی مسیحی، از مانی گری، از دین زرتشت، از اگنوستیسیم و از سنت پیش جامعه عربی و جغرافیای خاورمیانه ای، بسیار چیزها به عاریت گرفته است، بلکه از واژه های کهن و سنت مکالمه ای و گویشی محلی و طرز انتقال فکر در جغرافیای محلی نیز چیزها به عاریت گرفته و متاثر است. خواندن قرآن به صدای بلند ناشی از سنت لیتورژیک و نیایشی دین های قدیمی تر در حجاز و یمن، می باشد. در این منطقه جغرافیایی قبایل یهودی و نصارا بشکل انبوه زندگی می کرده اند و اینگونه خوانش آوایی در نزد آنان موجود بوده است. بطورعموم زبان از هیچ بوجود نمی آید، زبان را خدا بوجود نمی آورد، زبان محصول یک تاریخ، جغرافیا، فرهنگ، سنت اجتماع و یک زندگی گونه گون است. تمامی قرآن ساخته تاریخ آن است. اراده یگانه و زبان یگانه و فرهنگ یگانه ای در قرآن وجود ندارد. نفوذ یهودیت و مسیحیت در قرآن غیرقابل انکار است. تنوع قرآن را در نوشتار هزارلایه آن باید جستجو نمود.
قرآن از تورات (تلمود و میشنا) و انجیل (فصل ششم در انجیل ژان و نیز انجیل متی) بشکل های گوناگون تاثیر پذیرفته است. این تاثیرپذیری با تجزیه و تحلیل نوشته های دینی قابل تشخیص است. ساختار درونی نوشته دینی با اشارات، مثال و نمونه ها، پند ها، سبک نگارش، افسانه ها، واژه ها، معیارهای زیبایی شناساسی، پیامهای آخرت شناسی و غیره، سامان یافته و بررسی این پیوندهای درونی دوری و نزدیکی متن های دینی را ممکن می سازد. از نظر متخصصان وامگیری قرآن از ادیان پیشین یک امر قطعی است. بعنوان نمونه سوره القدر در قرآن از نظر «گیوم دی» اسلام شناس فرانسوی، با تولد و بازگشت عیسی مسیح به زمین مرتبط است و برخلاف مفسران اسلامی ربطی به نزول قرآن ندارد(کتاب «چهره های یهودی و مسیحی در اسلام»، 2011 پاریس). این نظریه توسط «لولینگ» و «شوماکر» تائید می شود و آنها معتقدند که روایت الهام دهنده پیشین همان داستان مسیح می باشد که در قرآن انعکاس یافته است. نمونه دیگر سجده کردن فرشتگان در برابر آدم و عدم اطاعت ابلیس در قرآن می باشد که هفت بار تکرار شده است. این حکایت از نوشتارهای کهن مسیحیت گرفته شده است. نمونه دیگر اینکه در قرآن رجوع به موسی و پیامبران و اسطوره های یهودیت فراوان است. بنابراین قرآن بدون یهودیت و مسیحیت قابل فهم نیست.
نقش عثمان و عبدالمالک در ساختن قرآن
سوم: برای خلفای عرب که مسلط بر قلمرویی گسترده بودند و از گسیختگی و فروپاشی خلافت خود در هراس بودند، قرآن متحد کننده بود و می توانست از پراکندگی و تشتت بالا و جنگ های قومی و سیاسی وسیع جلوگیری کند. در ابتدای روند تاریخ اسلامی، تفاوتی میان تکه گفته های حدیث و قرآن و قرآنها وجود ندارد و بنابراین تلاش گسترده کاتبان قرآن در شورای عثمان تنظیم نگارش قرآن کلام الله است. احادیث محمد و آیات الله درهم تنیده شده است. در چنین شرایطی جداسازی حدیث و آیه یک استراتژی است و نگارش و انتشار قرآن ابتدایی یک اقدام سیاسی است. «قرآن عثمان»، قرآن امروزی نیست ولی در همان زمان علیرغم ناپختگی و درهم ریختگی و ناقص بودن اش، نقش مهمی داشت. همانگونه که پژوهشگر دینی محمد علی امیرمعزی می نویسد به احتمال بسیار زیاد قرآن عثمان، بالاخره در زمان خلیفه اموی عبدالمالک ابن مروان (685 تا 705 میلادی یا 65 تا 87 هجری) شکل قطعی به خود می گیرد.(برگ 58، «قرآن روشهای جدید»، چاپ پاریس 2013 ، زیر نظر مهدی عزایض). فرای تاریخ خلیفه ابن مروان تغییرات قرآن ادامه می یابد. در واقع تکه پاره ها و یادداشت های روی پوست و چوب و سنگ و پارشومن و در گوشه حافظه افراد و نسخه های نوشتاری یهود و نصارا بهیچوجه کافی نبود. خلافت بنی امیه محتاج سند واحد و یک رساله حکومتی است که همه به آن اتکا کنند و از آن تبعیت نمایند. خلافت عباسیان در درگیری با بیزانس و در شرایط اغتشاشات درونی و گسیختگی مصر، نیازمند متحد ساختن و استحکام درونی است و یکی از سیاست ها، کتابت قرآن واحد است. کاتبان فراوانی در دوران عباسی در تنظیم قرآن مداخله دارند و نسخه های مختلف با سلیقه های متفاوت تنظیم میشوند.
ابن مجاهد معمار قرآن
چهارم: قرآن ها نمی توانستند کنترل شوند. علیرغم تمام تلاش های عثمان حاکم وقت، جهت کنترل کلام پیامبر و انتشار یک کتاب دینی رسمی مسلمانان، نسخه های گوناگون در نقاط مختلف قلمرو خلافت اسلامی توسط افراد گوناگون پخش شد و پس از آن بازهم تولید و تغییر قرآن ادامه یافت. ماجرای این نسخه ها بروشنی نشان می دهد که هدف سیاسی حاکمان عرب با شکست همراه بود زیرا آنان نمی توانستند بطور قطع حقیقت را پنهان نگهدارند و تنها یک نسخه را بعنوان تنها کتاب «آسمانی» به جامعه و تاریخ تحمیل کنند. پژوهشگری مانند «سیلوستر دی سکی» می گوید آیه144 سوره آل عمران، ساخته ابوبکر می باشد زیرا او در برابر جنگ های ارتداد قرار گرفت و در پی سازش و جنگ علیه کسانی بود که خواهان بیعت با او نبودند. ادعا می شود عایشه نیز دارای نسخه خود بوده است. جلال الدین السیوطی که در 1505 میلادی درگذشته و یکی از مفسران بزرگ قرآن است از عمر خلیفه دوم نقل میکند:«هیچ کسی از میان ما نمی تواند ادعا کند که تمام قرآن را در اختیار دارد و بیشتر قرآن گم شده است.» (السیوطی، «درباره علوم قرآنی» بخش سوم، برگ 72). منابع مسلمان مانند السیوطی از نسخه های گوناگون میگویند و برآنند که افراد و همراهان نزدیک محمد، تعداد سوره ها را متفاوت می دانستند و یا از تعداد آیه های یک سوره شمارش های گوناگون داده اند. اقدام عثمان برای نظم دادن به پراکندگی ها بوده است ولی این اقدام مورد قبول دیگران نبوده است. «ابن سعد» و «اوبا ابن کعب» و «ابوموسی اشعری» نسخه های دیگری می پسندیده اند. قرآن ابن سعد (مرگ در سال 42 هجری) فاقد سوره اول و دو سوره آخر قران بود. گفته می شود قرآن موسی اشعری قدیمی از قرآن عثمانی است. شیعیان گفته اند که قرآن علی با قرآن عثمان اختلافات بسیار داشت. همه این روایات توسط اسلام گرایان بیان شده ولی بیانگر تغییرات و اعتراض و اختلاف های متعدد در دوره اولیه اسلام است.
در دوران بنی امیه و بخصوص عبدالمالک ابن مروان (647-705)، اقدام های متعدد و بزرگ برای جمع آوری قرآن عثمانی صورت می گیرد زیرا از قرآن جمع شده توسط شورای عثمان اثری باقی نبود. در این دوران مصحف های مختلف وجود دارد و فراتر آنکه، از نظر فرانسوا دروش بکارگیری «واکهها (مُصَـوِّتها)» از اواخر قرن نهم میلادی آغاز می شود. بالاخره أبو بكر أحمد بن موسى بن مجاهد التميمی معروف به «ابن مجاهد» که در 935 میلادی در بغداد میمیرد وجود 7 قرائت اصلی و سپس 14 نوع نگارش با توجه به کاتبان قرآن را یادآوری می کند. ابن مجاهد با تعیین قواعد، نسخه «نهایی» قرآن را ارائه میدهد. «ابن مجاهد» همزمان با خلیفه عرب المقتدر بود. أبو الفضل “المقتدر بالله” جعفر بن أحمد المعتضد معروف به «المقتدر» خلیفه عباسیان در بغداد بود که در اکتبر 932 میلادی میمیرد. باید یادآوری کرد که طبری روش و خوانش ابن مجاهد را به نقد میکشد و نظم «واکه» گذاری ابن مجاهد را رد می کند. همین درگیری و اختلاف نظر در باره «واکه ها» در سال 1000 میلادی هنوز ادامه دارد. سیر تغییر قرآن ادامه می یابد تا سال 1924 میلادی که چاپ رسمی قرآن در مصر، مورد قبول علمای مسلمانان واقع می شود.
بدین ترتیب می بینیم که قرآن ساخته انسانها بوده و اینان متناسب قدرت و منفعت خود هرجا توانستند طی سالیان متمادی در قرآن دستکاری نمودند یا نسخه مورد نظر خود را بعنوان نسخه معتبر معرفی کردند. سازندگان قرآن در درون تاریخ به تاریخسازان قرآن تبدیل شدند. تاریخسازانی که در پشت مصلحت سیاسی و دینی و در پشت غبار تاریخی پنهان شدند و به همین خاطر روش هرمنوتیکی لازم است تا بدون پیش شرط اعتقادی و ایدئولوژیکی، به کشف حقیقت دست یابیم. تعداد بیشماری از کاتبان و سران و کپی برداران، در ایجاد قرآن نقش ایفا نمودند. تکه پاره ها و گفته های پیش از پیامبر اسلام در کنار گفته های سران و کاتبان عرب در کنارهم نشستند و طی یک روند طولانی قرآنها و قرآن تاریخی را ساختند.
نسخه های متعدد از قرآن های گوناگون
پنجم: قرآن محمد نانوشته است و فاقد دستور زبان و مشخصات ساختاری است. همانطورکه دیدیم قرآن را بمرور دیگران نوشتند. این قرآنها سرشار از تغییر و ابهام می باشند. در قاهره مسجدی بنام «الحسین» وجود دارد که در آن نسخه ای نگهداری می شود که با مشخصات زیر است: متن این نسخه با خطوط بزرگ روی برگ های بسیار بزرگ در یک مجموعه 1087 برگی جمع شده است و 80 کیلوگرم وزن دارد و در این متن واژه ها فاقد واکهها (مُصَـوِّتها) می باشند. با توجه به حساسیت واکهها (مُصَـوِّتها) در معنا بخشی در زبان عرب، نبودن آنها امکان خطاها بسیار بوده و می باشد. نسخه های دیگری از قرآن در تاشکند و استانبول و پاریس و بیرمنگام و شیکاگو و کروان تونس وجود دارند که به نظر محققان به سده هشتم و نهم میلادی برمی گردد و از توانایی زبان عربی موجود در قرآن کنونی محروم هستند. نسخه دیگری از قرآن در زمان لشکرکشی بناپارت به مصر، در مسجد «عمر» پیدا شد. بخش های گوناگونی از قرآن در کتابخانه سن پترزبوگ، در کتابخانه واتیکان و در کلکسیون خصوصی وجود دارند که از ترتیب نوشتاری و شخصیت زبانی مشترکی برخوردار نیستند. کشف نسخه شگفت انگیز «صنعا» در سال 1972 نیز بر این مجموعه بسیار گوناگون، پرسش های تازه می آفریند. در روی کاغذهای قرآن صنعا یک نوشته قدیمی تر وجود دارد که پاک شده و سپس دوباره روی آن بازنویسی شده است. با پرتونگاری متن قدیمی تر قرآن که با رنگ کمرنگ تری مشخص است در واقع نسخه قرآنی قدیمی تر است.
باید افزود «ویلیام مونتگمری وات» و «ریچارد بل» بر این امر تاکید دارند که در قرآن شاهد پدیده های گوناگونی می باشیم. بعنوان نمونه: تغییرات سریع ریتم، تکرار کلمات، تکرار عبارات در آیات، حضور ناگهانی آیهای که موضوعی متفاوت با آیات اطرافش دارد، گنگ بودن برخی واژه ها، برخورد متفاوت با یک موضوع در آیات کنار هم، شکافها در ساختار دستوری، تغییرات ناگهانی در طول آیات، تغییر ناگهانی سوم شخص به اول شخص، یا مفرد به جمع. از نگاه «تئودور نلدکه» محمد به هیچ وجه در سبکْ استاد نیست و این تعصب مسلمانان است که یک نسخه ناقص و معیوب ادبی را تا سطح شاهکاری بی مانند بالا بردهاند. قرآن طی قرنها در حال شکل گیری است، کاتبان متعدد در تنظیم آن مداخله داشته اند، قدرت سیاسی عرب آن را ساماندهی نموده است و به این لحاظ سرشار از تناقض و گنگی است.
قرآن آئینه زمانه خود
ششم: قرآن آئینه آسمانی نیست. قرآن در دل تاریخ و جغرافیای سیاسی شکل گرفته است و جنبه های مختلف زندگی پیرامونی و مفاهیم گذشته و دوران خود را بازتاب می دهد. مسئلهٔ ناسخ و منسوخ (نسخ یک آیه و جایگزینی آن با آیه ای دیگر) از مواردی است که منتقدان در اثبات بشری بودن قرآن بر میشمرند. «محمد» یا کسانی که قران را نوشتند به فراخور حالِ خود حکمهای متضادی صادر میکردهاند. بنا به تعریف دینی الله آفریننده و خطاناپذیر است. پس چنین خدایی اشتباه نمی کند ولی در قرآن آیاتی مطرح می شوند که سپس نسخ می شوند. «ابن وراق» می گوید «آیههای مکی» که در آغازِ ادعای پیامبری محمد نازل شده، همه حکایت از بردباری و شکیبایی و تحمل اندیشهها و کردار دیگران را دارد و آیههای مدنی که در زمان فرمانروایی محمد نازل شده، همه از کشتن و نابود کردن و گردن زدن و قطع عضو حرف میزند. افزون بر آن بظاهر در تمام آیات «مکی»، قرآن بازتاب دهنده نشانه های اعتقاد دینی و فکری یهودیان و مسیحیان است. البته ما باید به کل تاریخ اسلام بازنگری تازه ای بیاندازیم و جعلیات فراوان آنرا نشان دهیم. به همین دلیل میتوان گفت که چه بسا آیه های مکی و مدنی جعلی است و شاید آیه ها بیشتر سوری و بغدادی باشند.
ولی بهرحال در این منطقه در روند برآمدن مخالفت یهودیان با اسلام، اولین نشانههای اصطکاک با یهودیان در قرآن آغاز میشود و سپس به تدریج در آیهها نشانههای خصومت به یهودیان نمایان میشود. «ژاک نلسون پامیر» در کتاب خود «خشونت در انجیل و قرآن» می گوید روح خشونت ورزی در جایجای قرآن به چشم میخورد و این مجازاتها برای مخالفان اسلام و دین محمد در نظر گرفته شده است. به عنوان نمونه قرآن در مورد نحوه مجازات ناباوران در جهنم میگوید: «آنان را که به آیات ما کافر شدند به آتش خواهیم افکند هر گاه پوست تنشان کامل برشته شود، پوستشان را از نو دهیم، تا عذاب خدا را بچشند. خدا پیروزمند و حکیم است.». این خشونت ورزی از کجا سرچشمه میگیرد؟ درگیری اقوام این جغرافیا، تولید پیام خشونت بار برای سلطه گری خلافتهای عرب، بازنویسی تاریخی عبرت انگیز، تهدید مسیحیان علیه مسیحیان دیگر، جدال با قبایل یهودی، آماده ساز و توجیه جدال با بیزانس و سایرهمسایگان، تهدید مخالفان سیاسی و غیره از جمله عوامل فرهنگ خشونت است.
پیوند قرآن با مفاهیم ناشی از فرهنگ های دیگر آشکار است. مفاهیمی کلیدی در متن قرآن نظیرالله، نبی، قیامت، جنت، جهنم، ملک، جن، شفاعت، تقوا، کرامت، کفر، اسلام، ایمان، وحی، غیب، دنیا، آخرت، یوم الحساب منحصر به اسلام و محمد نیست. اموری مانند سحر، جن، شیاطین، جهنم و جنت در قرآن ناشی از باور مردمان گوناگون زمان محمد می باشد و بعلاوه این امور جزء شواهد تاریخی و اعتقادی مردمان و فرهنگهای قدیم مانند یهودیان و زرتشتیان محسوب میشوند و به گذشته پیوستهاند. خلقت آسمان و زمین و آدم در قرآن منطبق با گفته یهودیان است. این اعتقاد، به لحاظ فقدان دانش و محدودیت شناخت بشر در آن حیطه جغرافیایی و نیز کپی برداری از دین یهود و باور مسیحی، در قرآن منعکس شده است. قواعد حقوقی و اجتماعی در قرآن از فرهنگ یهودی و اقوام خاورمیانه می آید. داستانهای قرآن، اسطوره های الهی نیستند بلکه در پیوند با تاریخ و اسطوره های مردمان پیشین است. پژوهش های علمی تمام افسانه ها در باره قرآن را کنار زده و ما درمی یابیم قرآن کلام الله نیست زیرا الله خود نیز جزو افسانه بت پرستانه چیز دیگری نیست.
نقد قرآن و قدسیت
این چند محور فکری نشاندهنده انعکاس تاریخ و فرهنگ زمینی و اقوام و سیاست در قرآن است. هنگامیکه قرآن را برش میدهیم و آنرا با نگاهی باستانشناسانه مورد آزمایش قرار میدهیم رازها و موهومات به کنار می روند و واقعیت های گوناگون آشکار می شوند. بررسی علمی و تاریخ قرآن در غرب که از قرن نوزدهم میلادی آغاز شده بشکل علمی زوایای تاریک قرآن نویسی را نمایان ساخته و با تحلیل زبانشناسانه و نگرشی تاریخی و روشی هرمنوتیک نشان می دهد که قرآن یک کتاب زمینی است. این کتاب دارای واقعیتی متفاوت در نسخه های گوناگون بوده و دارای منشاهای بسیار متنوع می باشد و اگر اراده حاکمان عرب و کاتبان ایدئولوگ و خواست عوامل و بازیگرانی خاموش و پنهان نبود، قرآن، قرآن نمی شد. امروزه در جهان غرب ابعاد پژوهش گسترده است و در فرانسه و آلمان کار پژوهشی جالبی در جریان است. ولی روند تحقیق علمی در کشورهای مسلمان با دشواری های عظیم روبرو است. پژوهشگران به باستانشناسی در سرزمین اسلام، به بررسی اسناد در کتابخانه های کشورهای مسلمان، به تبادل نظر با محققان این کشورها، احتیاج دارند ولی این کارها میسر نمی باشند. استبداد دولت های اسلامی، دگماتیسم و محافظه کاری حاکمان، ممنوعیت های دینی، فشار نیروهای فناتیک، خطر تروریسم اسلامی، نادانی اجتماعی، عقب ماندگی و دین خوئی بسیاری از روشنفکران مسلمان و غیر مسلمان، همه این عوامل یک سد بزرگ پدیده آورده اند. ما باید در جامعه خود روش نقد علمی را توسعه بخشیم و در برابر استبداد و عقب ماندگی فکری، مقاومت اندیشمندانه بنمائیم. نقد قدسیت دینی و هموار ساختن مدرنیته فکری یک وظیفه سترگ است. بدنبال انتشار آخرین کتابم بنام «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»(نشر مهری)، کتاب تازه ام بنام «بررسی تاریخی، هرمنوتیکی و جامعه شناختی قرآن»(نشر مهری) در دسترس همگان قرار گرفته و امیدوارم نقش بارزی در اعتلای نقد دینی ایفا نماید. این نقد علمی در خدمت استواری زیربنای فکری برای مدرنیته جامعه ماست.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس
No comments:
Post a Comment