چهل و ششم: تو آنجا
هرمان د کونینک
هرمان د کونینک
برگردان:مودب میرعلایی
خیابانی روشن.خانهها.خورشید.
... کاش میتوانستم بنویسم
و هر چه نام میبردم،حاضر میشد
مثل آموزگاری که در کلاس درساش صدا میزند
"یانسن" (حاضر، آقا!)
"پیترز" (حاضر!) ،"فان در پلاس" (هستم!).
من اما از چیزی مینویسم که دیگر نیست.
از تو.(سکوت.)تو آنجا.تو.(هیچ پاسخی.)
یا از چیزی مینویسم که باید بیاید.
از جامعهای
که شعری قانون اساسیاش است
و وزیر رویاها دارد
از چیزی مینویسم که باید بیاید یا زمانی بود.
من آموزگاری هستم مقابل یک کلاس خالی.
خیابانی روشن.خانهها.خورشید.
... کاش میتوانستم بنویسم
و هر چه نام میبردم،حاضر میشد
مثل آموزگاری که در کلاس درساش صدا میزند
"یانسن" (حاضر، آقا!)
"پیترز" (حاضر!) ،"فان در پلاس" (هستم!).
من اما از چیزی مینویسم که دیگر نیست.
از تو.(سکوت.)تو آنجا.تو.(هیچ پاسخی.)
یا از چیزی مینویسم که باید بیاید.
از جامعهای
که شعری قانون اساسیاش است
و وزیر رویاها دارد
از چیزی مینویسم که باید بیاید یا زمانی بود.
من آموزگاری هستم مقابل یک کلاس خالی.
No comments:
Post a Comment