هنگامی که شوروی از اسرائیل پشتیبانی می کرد
پنجم سپتامبر 2014
پراکنده نویسی های یک آنارشیست:سیه مشت
**********************
برای نویسنده این سطور ا.ج.ش چیزی که نبود سوسیالیستی بلکه آنرا "بهترین" نوع از سرمایه داری دولتی میبایست نامید. بقول پیش بینی داهیانه باکونین این گونه رژیمها (دیکتاتوری حزبی) خفقان آمیز ترین نوع حاکمین زورگویان و آزادی کشان میباشد. او بدرستی در بحثش علیه بینش مارکس از "رژیم گذار"( دیکتاتوری پرولتاریا) میگفت: سوسیالیسم بدون آزادی بردگی ست !!
پیمان پایدار *************************
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سه روز پس از اعلام موجودیت دولت اسرائیل، یعنی ١۷ مه ١٩۴۷، آن را به رسمیت شناخت (١). جنبش صهیونیستی این موضوع را پیروزی بزرگی ارزیابی می کرد که پس از سال ها تلاش حاصل شد. نخستین تماس ها سال ١٩۴١ در لندن برقرار شد. در حالی که شوروی هنوز متحد آلمان نازی بود، شائیم وایزمن، رئیس سازمان جهانی صهیونیسم با ایوان مایسکی، سفیر شوروی دیدار نمود. آنان فوراً آینده ی فلسطین را مطرح کردند. وایزمن خواستار بنیان گذاری دولت عبری بود. داوود بن گوریون، رهبر ایشووف که جامعه ی یهودی در فلسطین را نمایندگی می کرد و سپس نخست وزیر اسرائیل شد، چند هفته بعد از دیدار وایزمن و مایسکی، به ارتباطات ادامه داد. هر چند جنبش کمونیستی مخالفت تاریخی با برنامه ی صهیونیستی داشت، ایجاد دولت جدید خلاف منافع شوروی ارزیابی نمی شد و تا سال ١٩۴۶، مسکو از این پروژه حمایت کرد.
چرخشی در ماه مه ١٩۴٧ رخ داد. بریتانیای کبیر که در سال ١٩٢٢ قیمومت بر فلسطین را از سازمان جامعه ملل (SDN) گرفته بود، تصمیم گرفت پرونده را به سازمان ملل متحد ببرد. این سازمان تازه تأسیس مأمور تصمیم گیری درباره ی آینده ی فلسطین شد. آندره ی گرومیکو، معاون جوان وزیر امور خارجه شوروی اعلام کرد که کشورش می تواند از تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و عرب حمایت کند، اگر راه حل دولت واحد دو ملیتی امکان پذیر نباشد.
در این مرحله و تا سال ١٩۴٩، اسرائیل از پشتیبانی سیاسی، نظامی و جمعیتی شوروی به رهبری جوزف استالین بهره برد. و این در حالی بود که رهبر شوروی در کشور کارزار سرکوب یهودیان را پیش می برد که بیش تر از مبارزه برای قدرت در رأس دولت حزبی بود.
شوروی در صحنه ی بین المللی نقش مهمی در برنامه ی تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل متحد در روز ٢٩ نوامبر ١٩۴٧ بر عهده گرفت. شوروی در این هنگام پشتیبانی اقمار خود به جز یوگسلاوی – که هرگز توضیح داده نشد – را به برنامه ی تقسیم فلسطین جلب نمود. پشتیبانی فقط سیاسی نبود، شوروی سپس نیروی انسانی و اسلحه نیز به اسرائیل داد.
برای این که پروژه ی رهبران صهیونیست کامیاب گردد، مسئله ی جمعیت بسیار مهم بود. تعداد یهودیان فلسطین در سال ١٩۴۶ ششصد هزار نفر بود که یک سوم کل جمعیت آن دیار را تشکیل می داد. رهبران صهیونیست باید هر گونه که می شد توازن جمعیتی را به نفع خود تغییر دهند. شوروی قاطعانه به حل این مسئله یاری رساند.
شوروی نخست نامزدانی برای رفتن به فلسطین تأمین کرد. شوروی سال ١٩۴۶ به یکصد و پنجاه هزار یهودی لهستانی اجازه داد تا به سوی مناطقی در آلمان بروند که آمریکا و انگلستان اشغال کرده بودند. اینان یهودیانی بودند که از ارودگاه های مرگ نازی ها نجات یافته بودند و خانه و خانواده نداشتند. آنان جایی بهتر از فلسطین برای رفتن نداشتند. مسکو آشکارا به فرستادن یهودیان به سوی مناطق اشغالی در آلمان چنان دامن زد که انگلستان را دچار مشکل نمود. جنبش صهیونیستی و ایالات متحده به لندن فشار آوردند. آمریکاییان خواستار پذیرش پناهندگان یهودی در خاک آمریکا نبودند. آنان همچنین از تأثیرات کشتی های مهاجران غیرقانونی که انگلستان به سوی فلسطین می فرستاد در افکار عمومی می هراسیدند.
شوروی پیش از ١٩۴٨ آشکارا یا پنهانی از عملیات نهادی به نام آژانس یهودی که یهودیان را از اروپای شرقی، به ویژه رومانی و بلغارستان، مخفیانه به فلسطین می فرستاد، پشتیبانی می نمود. دوسوم یهودیانی که بین سال های ١٩۴۶ تا ١٩۴٨ به فلسطین رسیدند از این دو کشور می آمدند.
مسئله ی مهاجرت یهودیان به فلسطین پس از این که روز ١۴ مه ١٩۴٨ استقلال اسرائیل اعلام شد، اهمیت فزون تری یافت. باید از آن پس نیروی لازم را برای ارتش جوان اسرائیل تأمین می کرد. به عبارت دیگر از آن پس باید خیل مهاجران برای تأمین نیروی جنگی اسرائیل بیش تر می شد. این چنین بود که بین سال های ١٩۴٨ تا ١٩۵١ بیش از سیصد هزار یهودی، یعنی نصف کل مهاجران همین بازه ی زمانی، از اروپای شرقی به فلسطین رفتند.
مسکو فقط با روانه کردن مهاجران یهودی به اسرائیل یاری نکرد، بلکه به دولت عبری کمک کرد تا بتواند هفتصد هزار عرب فلسطینی را از سرزمین هایشان اخراج نماید. شوروی در آن زمان اسرائیل را از هر گونه مسئولیتی بری دانست و انگلستان را مقصر اعلام کرد. چنین است که مسکو در سال ١٩۴٨ علیه قطعنامه ی ١٩۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد رأی داد که در مورد پناهندگان فلسطینی و امکان بازگشت شان بود.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیش از آن که دولت اسرائیل اعلام موجودیت نماید به برنامه ی نظامی جنبش صهیونیستی یاری رساند. بن گوریون خرید سلاح را از همان ماه مه ١٩۴٧ به یکی از رئوس جنبش صهیونیستی تبدیل کرد. چکسلواکی با فشار مسکو به تهیه کننده ی اصلی سلاح به این جنبش تبدیل شد. چکسلواکی بین ١٩۴٨ تا ١٩۵١ به اسرائیل سلاح سبک و سنگین و از جمله تانک و هواپیمای جنگی تحویل داد و کارآموزی به نظامیان اسرائیلی را به عهده گرفت.
بن گوریون سال ١٩۶٨ گفت که این سلاح ها کشور را نجات دادند. او گفت:« سلاح های دریافتی مهم ترین کمکی بود که ما دریافت کردیم. (…) من شک دارم که ما می توانستیم بدون آن ها حتا یک ماه دوام بیاوریم (٢). »
اسرائیل در سال های ١٩۴١ تا ١٩۵١ هر گونه کمکی که حتا گمانش را نمی کرد از شوروی گرفت بی آن که پشتیبانی غربی ها و به ویژه آمریکایی ها را فراموش کند. اما پس از این دوره، اختلافات اسرائیل و شوروی چنان بالا گرفت که در فوریه ١٩۵۳ به قطع روابط دیپلماتیک انجامید. نخستین مسئله، پایان کامل مهاجرت یهودیان از اروپای شرقی به اسرائیل بود. این در حالی بود که در کشورهای اروپای شرقی یهودی ستیزی اوج گرفته بود. سپس در نوامبر ١٩۵٢ مسئله ی دادگاه های پراگ اتفاق افتاد. پس از جدایی بین استالین و یوگسلاوی تیتو در سال ١٩۴٨، «دمکراسی های خلقی» اروپای شرقی دست به کارزارهای گسترده «پاکسازی» زدند. رودولف اسلانسکی، دبیر کل حزب کمونیست چکسلواکی در نوامبر ١٩۵١ به اتهام توطئه ای «امپریالیستی صیونیستی» دستگیر شد. در دادگاه پراگ صریحاً اعلام شد که یازده تن از چهارده متهم یهودی هستند.
مسئله ی دیگر در مجموعه اختلافات اسرائیل و شوروی، مسئله ی «پیراهن سفیدها» بود. پراودا، ارگان کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در شماره ی ١۳ ژانویه ١٩۵۳ خود اطلاعیه ای را منتشر نمود که خبر از اتهام گروهی «پزشک خرابکار» می داد که اکثرشان یهودی بودند و به دستور یک سازمان بین المللی یهودی، چند رهبر شوروی را کشته اند. چندین شخصیت دستگیر شدند. در میان دستگیرشدگان زنی به نام پولینا جمچوجینا بود که همسر ویاچسلاو مولوتوف، دست راست استالین، بود. ایوان مایسکی، سفیرسابق شوروی در لندن و ماریا وایزمن، خواهر شائیم وایزمن در میان دستگیرشدگان بودند.
چندی پس از مرگ استالین در روز ۵ مارس ١٩۵۳، کدورت ها و همچنین کارزار علیه یهودیان شوروی پایان یافت. روابط شوروی و اسرائیل در ماه ژوئیه همان سال دوباره برقرار شد. دوران تازه ای آغاز گردید، هر چند هیچگاه مانند دوران طلایی سال های ١٩۴٧ تا ١٩۴٩ نشد. درجنگ اعراب واسرائیل در ژوئن ١٩۶۷، مسکو از مصر و متحدانش حمایت کرد و بار دیگر روابط دیپلماتیکش را با اسرائیل قطع نمود. برقراری مجدد این روابط چند هفته پس از فروپاشی شوروی در سال ١٩٩١ صورت گرفت.
میشل رئال – تاریخدان
ماهنامه ی لوموند دیپلماتیک – شماره ۷٢۶ – سپتامبر ٢٠١۴برگردان به فارسی: نادر تیف – شهریور
١۳٩٣
زیرنویس ها :
(١) – برای دوره ی ١٩۴٨ تا ١٩۵٣ به کتاب لوران روکر به نام استالین، اسرائیل و یهودیان نگاه کنید که انتشارات دانشگاهی فرانسه در سال ٢٠٠٢ منتشر کرد.
(٢) – نقل قولی که در کتاب ئوری بیالر به نام شرق و غرب: جهت گیری سیاست های خارجی در باره ی اسرائیل بین سال های ١٩۴٨ تا ١٩۵۶ آمده است و انتشارات دانشگاهی کمبریج در سال ١٩٩٠ منتشر کرده است
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سه روز پس از اعلام موجودیت دولت اسرائیل، یعنی ١۷ مه ١٩۴۷، آن را به رسمیت شناخت (١). جنبش صهیونیستی این موضوع را پیروزی بزرگی ارزیابی می کرد که پس از سال ها تلاش حاصل شد. نخستین تماس ها سال ١٩۴١ در لندن برقرار شد. در حالی که شوروی هنوز متحد آلمان نازی بود، شائیم وایزمن، رئیس سازمان جهانی صهیونیسم با ایوان مایسکی، سفیر شوروی دیدار نمود. آنان فوراً آینده ی فلسطین را مطرح کردند. وایزمن خواستار بنیان گذاری دولت عبری بود. داوود بن گوریون، رهبر ایشووف که جامعه ی یهودی در فلسطین را نمایندگی می کرد و سپس نخست وزیر اسرائیل شد، چند هفته بعد از دیدار وایزمن و مایسکی، به ارتباطات ادامه داد. هر چند جنبش کمونیستی مخالفت تاریخی با برنامه ی صهیونیستی داشت، ایجاد دولت جدید خلاف منافع شوروی ارزیابی نمی شد و تا سال ١٩۴۶، مسکو از این پروژه حمایت کرد.
چرخشی در ماه مه ١٩۴٧ رخ داد. بریتانیای کبیر که در سال ١٩٢٢ قیمومت بر فلسطین را از سازمان جامعه ملل (SDN) گرفته بود، تصمیم گرفت پرونده را به سازمان ملل متحد ببرد. این سازمان تازه تأسیس مأمور تصمیم گیری درباره ی آینده ی فلسطین شد. آندره ی گرومیکو، معاون جوان وزیر امور خارجه شوروی اعلام کرد که کشورش می تواند از تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و عرب حمایت کند، اگر راه حل دولت واحد دو ملیتی امکان پذیر نباشد.
در این مرحله و تا سال ١٩۴٩، اسرائیل از پشتیبانی سیاسی، نظامی و جمعیتی شوروی به رهبری جوزف استالین بهره برد. و این در حالی بود که رهبر شوروی در کشور کارزار سرکوب یهودیان را پیش می برد که بیش تر از مبارزه برای قدرت در رأس دولت حزبی بود.
شوروی در صحنه ی بین المللی نقش مهمی در برنامه ی تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل متحد در روز ٢٩ نوامبر ١٩۴٧ بر عهده گرفت. شوروی در این هنگام پشتیبانی اقمار خود به جز یوگسلاوی – که هرگز توضیح داده نشد – را به برنامه ی تقسیم فلسطین جلب نمود. پشتیبانی فقط سیاسی نبود، شوروی سپس نیروی انسانی و اسلحه نیز به اسرائیل داد.
برای این که پروژه ی رهبران صهیونیست کامیاب گردد، مسئله ی جمعیت بسیار مهم بود. تعداد یهودیان فلسطین در سال ١٩۴۶ ششصد هزار نفر بود که یک سوم کل جمعیت آن دیار را تشکیل می داد. رهبران صهیونیست باید هر گونه که می شد توازن جمعیتی را به نفع خود تغییر دهند. شوروی قاطعانه به حل این مسئله یاری رساند.
شوروی نخست نامزدانی برای رفتن به فلسطین تأمین کرد. شوروی سال ١٩۴۶ به یکصد و پنجاه هزار یهودی لهستانی اجازه داد تا به سوی مناطقی در آلمان بروند که آمریکا و انگلستان اشغال کرده بودند. اینان یهودیانی بودند که از ارودگاه های مرگ نازی ها نجات یافته بودند و خانه و خانواده نداشتند. آنان جایی بهتر از فلسطین برای رفتن نداشتند. مسکو آشکارا به فرستادن یهودیان به سوی مناطق اشغالی در آلمان چنان دامن زد که انگلستان را دچار مشکل نمود. جنبش صهیونیستی و ایالات متحده به لندن فشار آوردند. آمریکاییان خواستار پذیرش پناهندگان یهودی در خاک آمریکا نبودند. آنان همچنین از تأثیرات کشتی های مهاجران غیرقانونی که انگلستان به سوی فلسطین می فرستاد در افکار عمومی می هراسیدند.
شوروی پیش از ١٩۴٨ آشکارا یا پنهانی از عملیات نهادی به نام آژانس یهودی که یهودیان را از اروپای شرقی، به ویژه رومانی و بلغارستان، مخفیانه به فلسطین می فرستاد، پشتیبانی می نمود. دوسوم یهودیانی که بین سال های ١٩۴۶ تا ١٩۴٨ به فلسطین رسیدند از این دو کشور می آمدند.
مسئله ی مهاجرت یهودیان به فلسطین پس از این که روز ١۴ مه ١٩۴٨ استقلال اسرائیل اعلام شد، اهمیت فزون تری یافت. باید از آن پس نیروی لازم را برای ارتش جوان اسرائیل تأمین می کرد. به عبارت دیگر از آن پس باید خیل مهاجران برای تأمین نیروی جنگی اسرائیل بیش تر می شد. این چنین بود که بین سال های ١٩۴٨ تا ١٩۵١ بیش از سیصد هزار یهودی، یعنی نصف کل مهاجران همین بازه ی زمانی، از اروپای شرقی به فلسطین رفتند.
مسکو فقط با روانه کردن مهاجران یهودی به اسرائیل یاری نکرد، بلکه به دولت عبری کمک کرد تا بتواند هفتصد هزار عرب فلسطینی را از سرزمین هایشان اخراج نماید. شوروی در آن زمان اسرائیل را از هر گونه مسئولیتی بری دانست و انگلستان را مقصر اعلام کرد. چنین است که مسکو در سال ١٩۴٨ علیه قطعنامه ی ١٩۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد رأی داد که در مورد پناهندگان فلسطینی و امکان بازگشت شان بود.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیش از آن که دولت اسرائیل اعلام موجودیت نماید به برنامه ی نظامی جنبش صهیونیستی یاری رساند. بن گوریون خرید سلاح را از همان ماه مه ١٩۴٧ به یکی از رئوس جنبش صهیونیستی تبدیل کرد. چکسلواکی با فشار مسکو به تهیه کننده ی اصلی سلاح به این جنبش تبدیل شد. چکسلواکی بین ١٩۴٨ تا ١٩۵١ به اسرائیل سلاح سبک و سنگین و از جمله تانک و هواپیمای جنگی تحویل داد و کارآموزی به نظامیان اسرائیلی را به عهده گرفت.
بن گوریون سال ١٩۶٨ گفت که این سلاح ها کشور را نجات دادند. او گفت:« سلاح های دریافتی مهم ترین کمکی بود که ما دریافت کردیم. (…) من شک دارم که ما می توانستیم بدون آن ها حتا یک ماه دوام بیاوریم (٢). »
اسرائیل در سال های ١٩۴١ تا ١٩۵١ هر گونه کمکی که حتا گمانش را نمی کرد از شوروی گرفت بی آن که پشتیبانی غربی ها و به ویژه آمریکایی ها را فراموش کند. اما پس از این دوره، اختلافات اسرائیل و شوروی چنان بالا گرفت که در فوریه ١٩۵۳ به قطع روابط دیپلماتیک انجامید. نخستین مسئله، پایان کامل مهاجرت یهودیان از اروپای شرقی به اسرائیل بود. این در حالی بود که در کشورهای اروپای شرقی یهودی ستیزی اوج گرفته بود. سپس در نوامبر ١٩۵٢ مسئله ی دادگاه های پراگ اتفاق افتاد. پس از جدایی بین استالین و یوگسلاوی تیتو در سال ١٩۴٨، «دمکراسی های خلقی» اروپای شرقی دست به کارزارهای گسترده «پاکسازی» زدند. رودولف اسلانسکی، دبیر کل حزب کمونیست چکسلواکی در نوامبر ١٩۵١ به اتهام توطئه ای «امپریالیستی صیونیستی» دستگیر شد. در دادگاه پراگ صریحاً اعلام شد که یازده تن از چهارده متهم یهودی هستند.
مسئله ی دیگر در مجموعه اختلافات اسرائیل و شوروی، مسئله ی «پیراهن سفیدها» بود. پراودا، ارگان کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در شماره ی ١۳ ژانویه ١٩۵۳ خود اطلاعیه ای را منتشر نمود که خبر از اتهام گروهی «پزشک خرابکار» می داد که اکثرشان یهودی بودند و به دستور یک سازمان بین المللی یهودی، چند رهبر شوروی را کشته اند. چندین شخصیت دستگیر شدند. در میان دستگیرشدگان زنی به نام پولینا جمچوجینا بود که همسر ویاچسلاو مولوتوف، دست راست استالین، بود. ایوان مایسکی، سفیرسابق شوروی در لندن و ماریا وایزمن، خواهر شائیم وایزمن در میان دستگیرشدگان بودند.
چندی پس از مرگ استالین در روز ۵ مارس ١٩۵۳، کدورت ها و همچنین کارزار علیه یهودیان شوروی پایان یافت. روابط شوروی و اسرائیل در ماه ژوئیه همان سال دوباره برقرار شد. دوران تازه ای آغاز گردید، هر چند هیچگاه مانند دوران طلایی سال های ١٩۴٧ تا ١٩۴٩ نشد. درجنگ اعراب واسرائیل در ژوئن ١٩۶۷، مسکو از مصر و متحدانش حمایت کرد و بار دیگر روابط دیپلماتیکش را با اسرائیل قطع نمود. برقراری مجدد این روابط چند هفته پس از فروپاشی شوروی در سال ١٩٩١ صورت گرفت.
چرخشی در ماه مه ١٩۴٧ رخ داد. بریتانیای کبیر که در سال ١٩٢٢ قیمومت بر فلسطین را از سازمان جامعه ملل (SDN) گرفته بود، تصمیم گرفت پرونده را به سازمان ملل متحد ببرد. این سازمان تازه تأسیس مأمور تصمیم گیری درباره ی آینده ی فلسطین شد. آندره ی گرومیکو، معاون جوان وزیر امور خارجه شوروی اعلام کرد که کشورش می تواند از تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و عرب حمایت کند، اگر راه حل دولت واحد دو ملیتی امکان پذیر نباشد.
در این مرحله و تا سال ١٩۴٩، اسرائیل از پشتیبانی سیاسی، نظامی و جمعیتی شوروی به رهبری جوزف استالین بهره برد. و این در حالی بود که رهبر شوروی در کشور کارزار سرکوب یهودیان را پیش می برد که بیش تر از مبارزه برای قدرت در رأس دولت حزبی بود.
شوروی در صحنه ی بین المللی نقش مهمی در برنامه ی تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل متحد در روز ٢٩ نوامبر ١٩۴٧ بر عهده گرفت. شوروی در این هنگام پشتیبانی اقمار خود به جز یوگسلاوی – که هرگز توضیح داده نشد – را به برنامه ی تقسیم فلسطین جلب نمود. پشتیبانی فقط سیاسی نبود، شوروی سپس نیروی انسانی و اسلحه نیز به اسرائیل داد.
برای این که پروژه ی رهبران صهیونیست کامیاب گردد، مسئله ی جمعیت بسیار مهم بود. تعداد یهودیان فلسطین در سال ١٩۴۶ ششصد هزار نفر بود که یک سوم کل جمعیت آن دیار را تشکیل می داد. رهبران صهیونیست باید هر گونه که می شد توازن جمعیتی را به نفع خود تغییر دهند. شوروی قاطعانه به حل این مسئله یاری رساند.
شوروی نخست نامزدانی برای رفتن به فلسطین تأمین کرد. شوروی سال ١٩۴۶ به یکصد و پنجاه هزار یهودی لهستانی اجازه داد تا به سوی مناطقی در آلمان بروند که آمریکا و انگلستان اشغال کرده بودند. اینان یهودیانی بودند که از ارودگاه های مرگ نازی ها نجات یافته بودند و خانه و خانواده نداشتند. آنان جایی بهتر از فلسطین برای رفتن نداشتند. مسکو آشکارا به فرستادن یهودیان به سوی مناطق اشغالی در آلمان چنان دامن زد که انگلستان را دچار مشکل نمود. جنبش صهیونیستی و ایالات متحده به لندن فشار آوردند. آمریکاییان خواستار پذیرش پناهندگان یهودی در خاک آمریکا نبودند. آنان همچنین از تأثیرات کشتی های مهاجران غیرقانونی که انگلستان به سوی فلسطین می فرستاد در افکار عمومی می هراسیدند.
شوروی پیش از ١٩۴٨ آشکارا یا پنهانی از عملیات نهادی به نام آژانس یهودی که یهودیان را از اروپای شرقی، به ویژه رومانی و بلغارستان، مخفیانه به فلسطین می فرستاد، پشتیبانی می نمود. دوسوم یهودیانی که بین سال های ١٩۴۶ تا ١٩۴٨ به فلسطین رسیدند از این دو کشور می آمدند.
مسئله ی مهاجرت یهودیان به فلسطین پس از این که روز ١۴ مه ١٩۴٨ استقلال اسرائیل اعلام شد، اهمیت فزون تری یافت. باید از آن پس نیروی لازم را برای ارتش جوان اسرائیل تأمین می کرد. به عبارت دیگر از آن پس باید خیل مهاجران برای تأمین نیروی جنگی اسرائیل بیش تر می شد. این چنین بود که بین سال های ١٩۴٨ تا ١٩۵١ بیش از سیصد هزار یهودی، یعنی نصف کل مهاجران همین بازه ی زمانی، از اروپای شرقی به فلسطین رفتند.
مسکو فقط با روانه کردن مهاجران یهودی به اسرائیل یاری نکرد، بلکه به دولت عبری کمک کرد تا بتواند هفتصد هزار عرب فلسطینی را از سرزمین هایشان اخراج نماید. شوروی در آن زمان اسرائیل را از هر گونه مسئولیتی بری دانست و انگلستان را مقصر اعلام کرد. چنین است که مسکو در سال ١٩۴٨ علیه قطعنامه ی ١٩۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد رأی داد که در مورد پناهندگان فلسطینی و امکان بازگشت شان بود.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیش از آن که دولت اسرائیل اعلام موجودیت نماید به برنامه ی نظامی جنبش صهیونیستی یاری رساند. بن گوریون خرید سلاح را از همان ماه مه ١٩۴٧ به یکی از رئوس جنبش صهیونیستی تبدیل کرد. چکسلواکی با فشار مسکو به تهیه کننده ی اصلی سلاح به این جنبش تبدیل شد. چکسلواکی بین ١٩۴٨ تا ١٩۵١ به اسرائیل سلاح سبک و سنگین و از جمله تانک و هواپیمای جنگی تحویل داد و کارآموزی به نظامیان اسرائیلی را به عهده گرفت.
بن گوریون سال ١٩۶٨ گفت که این سلاح ها کشور را نجات دادند. او گفت:« سلاح های دریافتی مهم ترین کمکی بود که ما دریافت کردیم. (…) من شک دارم که ما می توانستیم بدون آن ها حتا یک ماه دوام بیاوریم (٢). »
اسرائیل در سال های ١٩۴١ تا ١٩۵١ هر گونه کمکی که حتا گمانش را نمی کرد از شوروی گرفت بی آن که پشتیبانی غربی ها و به ویژه آمریکایی ها را فراموش کند. اما پس از این دوره، اختلافات اسرائیل و شوروی چنان بالا گرفت که در فوریه ١٩۵۳ به قطع روابط دیپلماتیک انجامید. نخستین مسئله، پایان کامل مهاجرت یهودیان از اروپای شرقی به اسرائیل بود. این در حالی بود که در کشورهای اروپای شرقی یهودی ستیزی اوج گرفته بود. سپس در نوامبر ١٩۵٢ مسئله ی دادگاه های پراگ اتفاق افتاد. پس از جدایی بین استالین و یوگسلاوی تیتو در سال ١٩۴٨، «دمکراسی های خلقی» اروپای شرقی دست به کارزارهای گسترده «پاکسازی» زدند. رودولف اسلانسکی، دبیر کل حزب کمونیست چکسلواکی در نوامبر ١٩۵١ به اتهام توطئه ای «امپریالیستی صیونیستی» دستگیر شد. در دادگاه پراگ صریحاً اعلام شد که یازده تن از چهارده متهم یهودی هستند.
مسئله ی دیگر در مجموعه اختلافات اسرائیل و شوروی، مسئله ی «پیراهن سفیدها» بود. پراودا، ارگان کمیته ی مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در شماره ی ١۳ ژانویه ١٩۵۳ خود اطلاعیه ای را منتشر نمود که خبر از اتهام گروهی «پزشک خرابکار» می داد که اکثرشان یهودی بودند و به دستور یک سازمان بین المللی یهودی، چند رهبر شوروی را کشته اند. چندین شخصیت دستگیر شدند. در میان دستگیرشدگان زنی به نام پولینا جمچوجینا بود که همسر ویاچسلاو مولوتوف، دست راست استالین، بود. ایوان مایسکی، سفیرسابق شوروی در لندن و ماریا وایزمن، خواهر شائیم وایزمن در میان دستگیرشدگان بودند.
چندی پس از مرگ استالین در روز ۵ مارس ١٩۵۳، کدورت ها و همچنین کارزار علیه یهودیان شوروی پایان یافت. روابط شوروی و اسرائیل در ماه ژوئیه همان سال دوباره برقرار شد. دوران تازه ای آغاز گردید، هر چند هیچگاه مانند دوران طلایی سال های ١٩۴٧ تا ١٩۴٩ نشد. درجنگ اعراب واسرائیل در ژوئن ١٩۶۷، مسکو از مصر و متحدانش حمایت کرد و بار دیگر روابط دیپلماتیکش را با اسرائیل قطع نمود. برقراری مجدد این روابط چند هفته پس از فروپاشی شوروی در سال ١٩٩١ صورت گرفت.
میشل رئال – تاریخدان
ماهنامه ی لوموند دیپلماتیک – شماره ۷٢۶ – سپتامبر ٢٠١۴برگردان به فارسی: نادر تیف – شهریور
ماهنامه ی لوموند دیپلماتیک – شماره ۷٢۶ – سپتامبر ٢٠١۴برگردان به فارسی: نادر تیف – شهریور
١۳٩٣
زیرنویس ها :
(١) – برای دوره ی ١٩۴٨ تا ١٩۵٣ به کتاب لوران روکر به نام استالین، اسرائیل و یهودیان نگاه کنید که انتشارات دانشگاهی فرانسه در سال ٢٠٠٢ منتشر کرد.
(٢) – نقل قولی که در کتاب ئوری بیالر به نام شرق و غرب: جهت گیری سیاست های خارجی در باره ی اسرائیل بین سال های ١٩۴٨ تا ١٩۵۶ آمده است و انتشارات دانشگاهی کمبریج در سال ١٩٩٠ منتشر کرده است
(٢) – نقل قولی که در کتاب ئوری بیالر به نام شرق و غرب: جهت گیری سیاست های خارجی در باره ی اسرائیل بین سال های ١٩۴٨ تا ١٩۵۶ آمده است و انتشارات دانشگاهی کمبریج در سال ١٩٩٠ منتشر کرده است
No comments:
Post a Comment