Monday, February 9, 2015

چشم اندازی از اوچوراکای : مقاله ای از سزار هیلدربرن ; با ترجمه : پیمان پایدار

 چشم اندازی از اوچوراکای

Uchuraccay* en perspectiva
*روستائی در استان آیاکوچو : جنوب شرقی لیما - پرو
 
مقاله ای از : سزار هیلدربرن
Cesar Hilderbrandt
 ترجمه از : پیمان پایدار
*********************
به نقل از هفته نامه 'هیلدربرن در سنگرش', لیما- پرو
جمعه23 ژانویه 2015 / سوم بهمن ماه 1393
 Viernes,23 de Enero del 2015
Ano 5# 234سال پنجم شماره -Lima-Perú
 *********************
پیشگفتار

در 17 ماه می 1980 میلادی, مطابق با 27 اردیبهشت 1358 ,"حزب کمونیست پرو"- بخوان حزب مائوئیستی (ملقب به "راه روشنائی") در روستائی دور افتاده در کوه پایه های آند بنام "چوسچی"*- در استان آیاکوچو+(یکی از 10 استان فقیر-در بین 24 استان کشور) با سوزاندان صندوقهای رای-در حین انتخابات رئیس جمهوری-و شعار نویسی بر در و دیوارهای روستای مذکور اعلام جنگ مسلحانه به رژیم پرو نمودند . روز بعد فرناندو به له اونده  ته ری (از حزب "عملکرد محبوبانه"*+) در انتخابات پیروز شد و بعنوان اولین رئیس جمهور غیر نظامی بعد از 13 سال به کاخ رئیس جمهوری جلوس کرد . 
*Chuschi + Ayacucho *+ Fernando Belaunde Terry - Acción Popular(1980-1985)

در طی 20 سال "جنگ داخلی"( به "جنگ کثیف" نیز مشهور میباشد) ,که موجب کشته شدن بیش از 60 تا 70 هزار نفر-عمدتا مردم بیگناه غیر نظامی از استانهای فقیر نشین و سرخپوست کوه پایه های آند مرکزی, جنوبی و بعضا شمالی- گردید, جامعه پرو صدمات زیادی را از یکطرف توسط حاکمیت ارتجاعی و ارتش راسیست دولتهای وقت که به بومیان و سرخپوستان استانهای دور افتاده کوهستانهای آند نه تنها به چشم شهروند که حتی بعنوان انسان نیز نگاه نمیکرد(و نمیکنند) و از طرف دیگرتوسط حزبی مائویستی عقب گرا که توسط  شخص عقده ای و مریض گونه "ابی مائل گوزمن"*- معروف به "پل پات" پرورهبری میشد, متحمل گردید. این حزب, در 3-4 سال اول, با توجه به فقر بیش از اندازه اکثریت جامعه و نبود آلترناتیو سیاسی رادیکال , توانست هواداران زیادی راعمدتا از میان جوانان و اقشار حاشیه نشین بیکار شهرها-عمدتا پایتخت(لیما)-بخود جلب کند و خود را بعنوان "جریانی انقلابی" در جامعه مطرح نماید. اما از آنجائی که تحلیلی بغایت انحرافی از ساختاراقتصادی-اجتماعی جامعه پرو, که دیگر فئودالی نبوده و با رفرم ارضی رژیم نظامی 'الوه ره دو ولسکو'** طی سالهای 1975-1968به سرمایه داری دولتی تغییر یافته بود, داشتند و بالطبع هواداران زیادی را در میان دهقانان خرده پا در روستاها پیدا نکرد!! در همین راستا بخاطر اعمال خشونت آمیزی که علیه دهقانانی که به اصطلاح برای "نجاتشان و رها کردنشان دست به اسلحه برده بودند(!!)" (مثلا قتل عام 2 میلیون حیوان بی زبان فقط در 4 منطقه کشور+ و دهها زور گوئی های دیگر) باعث انزجار دهقانان قرار گرفتند!! باری,چند سال بعد با کوچ کردن اکثریت کادر رهبری به لیما , ظاهرا بخاطر تصحیح درک اشتباه اولیه شان ولی با انحرافی دیگر, که از همان بینش کوته نظرانه و انحرافی مائویستی منجر میشد, دست به تغییر تاکتیک زدند : کار گذاردن ماشینهای حامل بمب در مناطق طبقه متوسط (عمدتا در شهر لیما ), که طبعا باعث نفرت این قشر تازه نو پا نیز گردیدند. بالاخره , گروه ضربت پلیس ( نه سازمان امنیت کشور و نه ارتش) در 12 سپتامبر 1992-مطابق با 21 شهریور1370-توانست 12 نفر از کادر رهبری حزب منفور گردیده (منجمله گوزمن و همسر دومش "اله نا اپا ره گیره"++) را در یکی از مناطق معرفه نشین لیما دستگیر کند و بدینوسیله شروع پایان این جریان خرده بورژوا را رقم زدند . بطوری که در طی هشت سال بعد میتوان به جرات گفت که حضور این جریان ایزوله شده در سطح جامعه تقریبا به صفر رسید .
*Abimael Guzman ** Alvarado Velasco +بزودی مقاله ای را در مورد این بیرحمی ترجمه خواهم کرد 
++Elena Iparraguirre 
پیمان پایدار
 *************************
---------------------------------------------------------------------------











این 26 ژانویه(2015)32 سال از مرگ هشت روزنامه نگار در یک روستای 
'ایکی چه نا '* نشین ,جائی که در آن قانون وحشی
       نیروهای ارتش حاکم است, میگذرد.
*Iquichana:قوم سرخپوست ساکن این منطقه 
-------------------------------------------------------------------------------------
من شاهد این اجساد بیجان ساطور خورده بودم, مغزهائی در معرض دید، چهره هائی به رنگ خاکستری با نگاهی از بیهوشی یا ترس نهایی، آنقدر نهایی که همچون بیفایده .

دو به دو بخاک سپرده شده بودند، یکی بر روی دیگری. روستائیان اوچوراکای آنها را از قبر بیرون آورده بودند تا بلکه ازشان عکس و فیلم گرفته شود. دستور صادر شده بود .

ژنرال کلمنت نوئل مورال* جنگ کثیفی را آغاز کرده بود که پاسخ نظامی این دوران بود علیه جنگ وحشیانه ای که توسط 'راه روشنائی' تحمیل گردیده بود .
*Clemente Noel Moralتخریب و به آتش کشیدن خانه های محقر دهقانانی که ,عمدتا بدروغ, متهم به همکاری با چریکها میشدند: دقیقا همان سیاست وحشیانه یانکی ها در ویتنام !!

 
فوجی موری* این جنگ کثیف را به دکترین و به عادت گروه (شبه نظامی-م) کولینا+ ولاتهایش(شعبون بی مخل ها-م) تبدیل کرد. اما جنگ کثیف را نوئل در آیاکوچو طی آخرین روزهای ماه دسامبر سال 1982 تاسیس گرداند .
*Alberto Fujimori پیونشه پرو: بمانند همزاد شیلیائی اش- هر چند با انتخابات بسمت رئیس جمهور رسید- با بستن کنگره و گذاردن ارتش در جلوی کنگره و دیگر مناطق شهر کودتائی خزنده نمود و سیاست ئئولیبرالیسم را پیاده گرداند. بزبانی دیگر , در کشورهای پیرامونی, سیاست نوین سرمایه داری جهانی( امپریالیسم) صرفا با رژیمهای دیکتاتوری قابل اعمال بوده و میباشد. شیلی پیونه شه اولین کشور پیرامونی بود که نئولیبرالیسم در آن به اجرا درآمد . 
 + Colinaگروه شبه نظامی ای که از طرف شخص مونته سینو- مشاور و دست راست فوجی موری- سازماندهی شد و دستش باز بود برای ترور هر فردی که اینان حس میکردند به چریکها همدردی/ سمپاتی نشان میدهند.(1) ترور 9 دانشجو و یک استاد و به تعاقب آن سوزاندان اجسادشان  در دانشگاهی خصوصی بنام' کنتوته' و(2) ترور وحشیانه 20 و اندی انسان بیگناه, منجمله دو خردسال , در خانه ای که در حال شب نشینی  در مرکز شهر لیما بودند, از جنایات این گروه منفور میباشد .







مشکل جنگ کثیف اینست که با آن، همانطور که در ویتنام نشان داده شد،جنگ را از دست میدهی . زیرا جنگی را که بمانند آن ما با 'راه روشنائی' مواجه شدیم با ترورمتقابل توسط جانیان اونیفورم پوش(منظور ارتشیان میباشد-م) قابل بردن نمیباشد. تنها موقعی برنده میشوی , دقیقا, که ایزوله گردانی ترور را و برتری مدل سیاسی و اجتماعی ای ات را که از خود با سلاح دفاع میکند نشان دهی .

ما قرار نبود 'راه روشنائی' را شکست دهیم و پرو را به جناب کلمنت نوئل مورال یا به جانشین عملیات('اوپه راتیو') آن، مارتین ریواس* , تحویل دهیم .

*Martin Rivasرئیس گروه' کولینا' که مردی بغایت قسی القلب میباشد و پس از دستگیری به 25 سال زندان محکوم گردید

اما به فوجی موری تقدیم کردیم ، که مظهر جنگ کثیف فردی بود. جنگ کثیف علیه احزاب ، کنگره، قانون اساسی، تمدن، قوه قضائیه، دادگاه قانون اساسی، تحمل نسبی و نیاز داشتن نجابت.


منظورم این است که ژنرال کلمنت نوئل مورال با فوجی موری به موفقیت رسید. و با فوجی موری چیزی نمانده بود که جنگ را ببازیم .

یک گروه از پلیس هائی پر رو، بیگانه با فوجی موری و  مونته سینو، با منطق خود به تلاششان ادامه دادند تا زمانی که به دستگیری ابی مائل گوزمن+، 'پل پات' کوههای آند، پسر بچه ای که توسط نامادری شیلیائی مورد آزار قرار گرفته بود، کانتی ینی که هرگز کانت را درک نکرد، خود زن مرده  ' آگوستا له تورره'*، نویسنده جزوات بی سرو تهی که علم نحو و ترکیب را میسوزاندند, انجامید .
+Abimael Guzman  *Augusta La Torreزن اولش, که در ضمن مخالف ترک روستا وانتقال فعالیت سیاسی- نظامی حزب به شهر بود, و از قرار, در همان خانه های تیمی, بکمک معشوقی که بعد ها زن دومش شد- که الان هم سلولی اش هست-, او را مسموم کرد و بقتل رساند.( در مقابل بینش ارتجاعی ای که بر چریکهای ایران حاکم بود مبنی بر عاشق نشدن رفقا در خانه های تیمی (!!) در پرو عشق و عاشقی مجاز بوده. فقط  اگر به اختلاف ایدئولوژیک بیانجامد با کشتن ' بی سر و صدا' مسئله مسکوت گذاشته میشود!! زهی بیشرمی و وقاحت: تازه خودشان رو انقلابی هم میخوانند)



و با دستگیری "رئيس جمهور" گونزالو(هواداران حزب به او-"رهبرشان"- این لقب را اعطا کرده بودند-م) رهبر سیاسی- نظامی سازمان چریکی ای که نهادینه نشده بود سقوط کرد. بدون رهبر، "خمرهای سرخ" هوامنگا* از رانش به ناتوانی رسیدند.
*Huamangaمرکز استان آیاکوچو(جائی که مبارزه چریکی خود را در آنجا آغاز کردند. در ضمن گوزمن در دانشگاه این شهر- قبل از شروع مبارزه مسلحانه- استاد فلسفه بود) .


 

اما فراموش نکنیم: اگر دست فوجی موری و باندش میبود، انتظار تعداد زیادی از حملات مشابه 'ته ره تا'* را میبایست میکشیدیم. سازمان چریکی از تروری تغذیه میکند که دشمن، با اشتباه، به صورت پراکنده و بدون تبعیض آتشش را می افروزد.
*Tarataخیابانی که, امروزه صرفا مخصوص عابر پیاده در قلب شهر میرافلورس( مثل منطقه زعفرانیه تهران) میباشد ,

 با داشتن اولین ساختمانهای لوکس چند طبقه آپارتمان نشین در اوایل دهه 80 قرن پیش در لیما معروف بود . 'راه روشنائی' در این خیابان ,با کار گذاردن دو بمب 1000 کیلوئی در دو کامیون, در روز 16 ژولای 1992 , موجب کشته شدن  25 نفر و زخمی شدن 200 نفرگردید. در ضمن به 183 آپارتمان  و خانه , 400 محل کار و کسب و 63 ماشین پارک شده صدمات فراوان زده شد. این اولین حرکت در پی یکسری بمب گذاریهائی بود که این سازمان در طی یک هفته علیه رژیم  بسرانجام رساند که منجر به کشته شدن 40 نفر و بسته شدن بخش زیادی از شهر لیما گردید .


از ارتش اتمی اسرائیل بپرسیم که چرا نتوانست حزب الله را در جنوب لبنان, که در یکی از ویرانگرترین جنگها تقریبا نابود گردید, شکست دهد. یک چیزهست داشتن سلاحدیگری, حق داشتن است(بر حق بودن-م) .البته, من از جنگهای غیر متعارف صحبت می کنم .

 از اوچوراکای تا فوجی موری یک خط قرمز نازک استخبرنگارانی که به اوچوراکای رفتند را (کتابچه) راهنمای ارتش که بر روی یک پروژه ای که از حمام خون آغاز کرده بود به کشتن داد . با فوجی موری چندین قهرمانان مطبوعات کشته  شدند: کتابچه راهنما به تفاهم نامه تبدیل شده بود، به منظور عملیات.

هدف اوچوراکای درس دادن بود. قتلهای دهه هشتاد، با  'به له اونده'  و
  و 'گارسیا'*، دارای سر سختی مشابه بودند. میبایست فوجی موری بقدرت برسد تا بلکه این مفهوم جنگ به طور کامل توسط دولت در نظر گرفته شود. دراین زمان بود که بربریت و "دموکراسی" به نظر می آمد یک قطره خون مثل قطره خون دیگری است . در این زمان بود که 'راه روشنائی' شروع کرد به صحبت کردن،بیهوده نبود، "تعادل استراتژیک" جنگ بود. ما همان راه 'فارک'+* را میرفتیم. تعداد انگشت شماری پلیس سمت و سوی تاریخ را تغییر داد .
*Alan Garcia(1985-1990)در دوران رئیس جمهوری این شارلاتان, در 18 ژوئن 1986, در سه تا از زندان های لیما( بنامهای لوری کنچو, ال فرونتون و سنتا باربارا+), در پی اعتصاب غذای زندانیان چریک ' راه روشنائی' بیش از 250 تن, با با بیرحمی هر چه تمامتر, به قتل رسیدند 

(+)Lurigancho, El Frontón y Santa Bárbara
*+FARC قدیمی ترین گروه چریکی کلمبیا,  نیروی ارتش انقلابی کلمبیا, بعنوان شاخه نظامی حزب کمونیست کلمبیای در سال 1964 پا بعرصه وجود گذاشت. در یکی دو سال گذشته, مذاکره جدی صلح بین رژیم کلمبیا و چریکهای فارک در کوبا برقرار میباشد . هنوز به توافق اصلی نرسیده اند . 
 

روزنامه نگاران (گزارشگران) اوچوراکای بیهوده جان خود را از دست ندادند. سی و دو سال بعد به ما یادآوری می کنند که در پی جستجو کردن حقیقت پیرامون کشته شدگان 'وای چاو'*، یکی از اولین بخشهای (اپیسودهای) جنگ کثیف رفته بودند. و در پی تلاش برای پیدا کردن آنچه اتفاق افتاده بود, با وجود بیانیه  جانبی رسمی , جان خود را از دست دادند . خود را در معرض خطر قرار دادند از قبل اولین وظیفه روزنامه نگاری : برای کشف حقیقت. امروز به همه یادآوری میکنند، و به خصوص, به اراذلی که مطبوعات را به نفع خویش بدست گرفته و به اتاق و کابین ویراستاری حمله ور شده اند تا حقایقی که ناراحت کننده است را دفن کنند. اگر هر کدام از این مردگان می دانستند که امروزبه چه تبدیل شده است، از خیلی جهات ، "بررسی روزنامه نگارانه" و اینکه امروزه کلی از مطبوعات بخشی و اکوئی گشته اند از مدیر آژانس تبلیغاتی ، در صورت بازگشت شان از قبر برای دانستن اینکه گذشته ارزشی داشته یا نه, به یقین شگفت زده خواهد شده از بابت پیش نویس خبری و بلافاصله بدنبال برخی از دوستان خواهد رفت برای نوشیدن قهوه ای و برنامه ریزی سفر مخاطره آمیز دیگری .
 
برای یادآوری کردن که در سطح والائی قرار داده  بودند ارزشهای کاریشان را، برای این هستند رفقای ثابت قدم اوچوراکای ..

*Huaychaoاز قرار چند هفته قبل در این منطقه چریکها( و شاید ارتش- م) قتل عامی از دهقانان صورت داده بودند و خبرنگاران در راه رفتن به این منطقه بودند . در سر راهشان برای رفع خستگی در اوچوراکای توقفی کوتاه داشتن که این واقعه اسفناک رخ میدهد  



در ضمن در زیر عکسی که از کشته شدگان این واقعه تاریخی در این مقاله میبینیم چنین نوشته شده:
تصویر ماندگار از بربریت دهقانان تشویق شده توسط ارتش
همانطور که میدانیم دهقانان هم از طرف ارتش زیر فشار قرار داشتند که چریکها را لو بدهند یا خود به کشتنشان اقدام کنند و هم از طرف چریکها که به دهقانان فشار میآوردند که یا ازشان حمایت کنند و گرنه به "سزای اعملشان" خواهند رسید:م!!  
پایان
 
 

No comments:

Post a Comment