Should You March Against Trump? آیا شما علیه ترامپ می باید راه پیمائی / تظاهرات بکنید!؟
Writer, Academic, Activist, Commentator
http://www.yasminnair.net/content/should-you-march-against-trump
Should You March Against Trump?
آیا شما باید علیه ترامپ راه پیمائی/ تظاهرات بکنید!؟
************************
هر چند این مقاله بعد از تظاهراتهای گوناگون محلی و جهانی علیه شروع رئیس جمهوری ترامپ درج میشود ولی مطالب مطرح گردیده در آن کهنه نشده و قابل تعمق .میباشند
پیشگفتار و ترجمه از : پیمان پایدار
=========================
To put it bluntly: Everything you are marching to prevent, dear marchers, has already come to pass.”
به عبارت ساده: همه چیزی را که شما در حال راهپیمائی برای جلوگیری کردن ازش هستید، راهپیمایان عزیز، قبلا برسرمون آمده است ".
The unthinkable has happened. The words “President Trump” are going to be part of our reality for at least the next four years.
غیر قابل تصور اتفاق افتاده است. کلمات "رئیس جمهور ترامپ" به بخشی از واقعیت ما برای حداقل چهار سال آینده مبدل شده .
In response, marches are being planned everywhere, including a giant one in D.C on the 20th of January. A women’s march, already mired in controversy, is planned for the 21st. I’ll have more to say on that later, but for now I wanted to address the issue of whether or not to march against Trump this week, or in the months and years following.
در پاسخ، راهپیمائی هائی همه جا در حال برنامه ریزی میباشند، از جمله یک تظاهرات غول آسا در بیستم ژانویه(2017). راهپیمائی زنان، که از قبل مورد مناقشه بوده، برای 21 م برنامه ریزی شده. من در مورد آن بعدا بیشتر سخن خواهم گفت ، اما در حال حاضر می خواستم به این مسئله بپردازم که آیا یا نه میبایست به راهپیمایی علیه ترامپ در این هفته پرداخت، و یا در ماه ها و سال های بعد.
Health and structural issues prevent me from joining marchers on the 20th but if I could, I would. This doesn’t mean I support the march. I would march simply because I think it helps to send a signal, on Inauguration Day, to an extreme right wing, that millions are watching. In truth, I’m not even sure about anything beyond that: I wouldn’t march to send a message, because I’m not clear on what the “message” could be. The overall position of all the marches seems to be that “we” have lost some Eden, and that the country — and world — is moving perilously close to end times.
مسائل مربوط به سلامت و ساختاری از پیوستن من به راهپیمایان در 20 م جلوگیری میکند اما اگر بتوانم، شرکت خواهم کرد. این به این معنا نیست که من از راهپیمائی حمایت می کنم. من به سادگی راهپیمائی میکنم چون فکر می کنم کمک می کند پیامی فرستاده شود، در روز افتتاح، به جناح راست افراطی، وقتی میلیون ها نفر در حال تماشا هستند. در حقیقت، من حتی در مورد هیچ چیزی فراتر از آن مطمئن نیستم: من راهپیمائی نمیکنم که پیامی بفرستم، چرا که برای من روشن نیست "پیام" چه می تواند باشد. موضع کلی تمام راه پیمایان به نظر می رسد این باشد که "ما" برخی از بهشت را از دست داده ایم، و اینکه کشور - و جهان - بگونه خطرناکی در حال حرکت نزدیک به پایان خود میباشد .
Too many of those marching are angry that Hillary Clinton, a ruthless, greedy, power-hungry woman, who helped end welfare for millions and basic rights for immigrants and who gleefully supported brutal wars against other countries, who saw the Presidency as an opportunity to increase her family’s wealth through a corrupt foundation, was not elected. I have nothing in common with such people.
بسیاری از کسانی که راهپیمائی میکنند از این عصبانی هستند که هیلاری کلینتون، ظالم، حریص، زن تشنه قدرت، که کمک کرد به پایان دادن سیستم رفاه(سوبسید دولتی برای فقرا-م) برای میلیون ها نفر و حقوق اساسی برای مهاجران و کسی که با خوشحالی از جنگهای وحشیانه علیه کشورهای دیگر حمایت کرد، کسی که ریاست جمهوری را به عنوان فرصتی برای افزایش ثروت خانواده اش از طریق یک بنیاد غیر انتفاعی فاسد میدید، انتخاب نشده است. من هیچ چیز مشترکی با چنین افرادی ندارم.
The planned marches are evidence of the severe cultural and political amnesia that marks American public life and politics. Let’s consider, for instance, one of the major issues that marchers claim to be concerned about: Immigration.
راهپیمائی های برنامه ریزی شده حاکی از فراموشی فرهنگی و سیاسی شدید و تبلوریست از زندگی سیاسی و عمومی آمریکائی . بیائید در نظربگیریم، برای مثال، یکی از مسائل عمده ای که راهپیمایان مدعی نگرانی اش می باشند: مهاجرت.
Trump has been criticised for his openly articulated xenophobia, his determination to deport all the undocumented in this country, and his infamous plan to build a 1000 mile-long wall. The last proposal earned him derision as the Hitler of our time.
ترامپ بابت بیگانه ستیزی آشکارش مورد انتقاد قرار گرفته است، عزم راسخش در اخراج همه کسانی که در این کشور اقامت قانونی ندارند(بگونه قاچاق به روزمرگی مشغولند-م)، و طرح بدنامش در مورد ساخت یک دیوار 1000 مایلی. طرح آخرش
برای او بگونه تمسخر آمیزی لقب هیتلر زمان ما بهمراه داشته .
Trump's words on immigration have caused much hand-wringing amongst lefties and liberals. Horrors, they cry, our country was built on immigration, and we must prevent Trump’s anti-immigration plans from becoming reality.
سخنان ترامپ در مورد مهاجران/ مهاجرت در میان چپ ها و لیبرال ها باعث عصبانیت شده. وحشت زده، آنها گریه میکنند، کشور ما بر پایه مهاجرت ساخته شده، و ما باید از محقق شدن برنامه های ضد مهاجرت ترامپ جلوگیری کنیم .
Well, for starters, this country was actually built on genocide and slavery. Furthermore, in 2006, Hillary Clinton voted for the Secure Fence Act of 2006, which authorised the building of a 700-mile barrier between Mexico and the United States. My favourite response to this is what someone supposedly said about the difference between Clinton's and Trump’s barriers: “For 300 mile, we call him Hitler?”*
خوب، برای شروع/کسانی که تازه دم از سیاست میزنند، این کشور در واقع بر مبنای نسل کشی و برده داری ساخته شده است. علاوه بر این، در سال 2006، هیلاری کلینتون به قانون نرده امن 2006، که اجازه ساخت یک مانع 700 مایلی(حدودا هزار کیلومتری) بین مکزیک و ایالات متحده را میداد رای داد. پاسخ مورد علاقه من به این چیزیست که کسی از قرار در مورد تفاوت بین کلینتون و ترامپ گفته بوده: "برای 300 مایل، ما او را هیتلر خطاب میکنیم" *
Let’s now look at immigration under the Democrats.
حالا بیائید نظری به مهاجرت تحت حکومت دموکراتها بپردازیم .
1996, the year that Bill and Hillary Clinton feared losing a second term, saw the passage of the draconian Illegal Immigration Reform and Immigrant Responsibility Act (IIRIRA) and the Antiterrorism and Effective Death Penalty Act (AEDPA). As I’ve written elsewhere, “taken together, the Acts increased the penalties for what were formerly relatively minor infractions and expanded the reach of the [prison industrial complex]...before 1996, undocumented immigrants apprehended and imprisoned for crimes were released after serving their sentences. After 1996, they would remain in prison until deported. Minor offenses, like driving under the influence or filing a false tax return would now be classified as “aggravated felonies” and place immigrants on the fast track to deportation.”
سال 1996 که بیل و هیلاری کلینتون ترس از دست دادن دور دوم رئیس جمهوری را داشتند، به قانون شدید اصلاحات مهاجرت غیر قانونی و قانون مسئولیت مهاجر (ایریرا) و قانون ضد تروریستی و مجازات موثراعدام (آئدپا) سر تعظیم فرود آوردند. همانطور که من در جای دیگر نوشته ام، "در کنار هم، اعمال مجازات برای آنچه که قبلا تخلفات نسبتا جزئی بودند افزایش یافته و گسترش داد دسترسی به [مجتمع تسلیحات زندان] را ... قبل از سال 1996، مهاجران فاقد مدارک پس از دستگیری و زندانی شدن برای جرایم پس از محکومیت آزاد میشدند . بعد از سال 1996، آنها در زندان باقی می ماندند تا اخراج کردند. جرایم جزئی، مانند رانندگی تحت تاثیر الکل و یا پر کردن اظهارنامه مالیاتی نادرست در حال حاضر به عنوان "جنایت شدید" شناخته میشوند و مهاجران را بر روی مسیر سریع به اخراج طبقه بندی می کند. "
IIRIRA also instituted the 3 and 10-year bars. This meant that immigrants who stayed in the U.S for a period of 6 months to a year or over a year of their designated time would now be prevented from re-entry for 3 to 10 years, respectively. These legislative changes are largely responsible for the massive pool of undocumented people today — they remain in the shadows within the U.S rather than risk leaving, even to attend funerals of loved ones or to see if they might be able to petition for legal re-entry from their home countries.
ایریرا همچنین دوره 3 و 10 ساله ارائه دادند. این بدان معنی است که مهاجرانی که در ایالات متحده برای مدت 6 ماه تا یک سال و یا بیش از یک سال از زمان تعیین شده خود مانده اند، به ترتیب، در حال حاضر از ورود مجددشان به مدت 3 تا 10 سال جلوگیری میشود. این تغییرات قانونی امروزه تا حد زیادی بخاطر موج عظیم افراد فاقد مدارک میباشد - آنها در پوشش سایه ای در داخل ایالات متحده به جای خطر ترک کشور باقی می مانند، حتی از حضور در مراسم خاکسپاری عزیزانشان و یا برای مطلع شدن از اینکه آیا ممکن است قادر به درخواست شرایط قانونی ورود مجدد از کشورهای خود باشند عدول میکنند
و شاید این زمان خوبی باشد برای یادآوری کردن به شما که اوباما تعداد زیادی از مردم/مهاجران را اخراج کرد(حتی بیشتر از بوش پسر-م)، و هرگز حتی یک پیشنهاد برای تغییر قوی در سیاست مهاجرتی ارائه ننمود. 'داپا'(*) و 'داکا'(+) صرفا دستورات قوه مجریه است ، نه قانون واقعی .تازه، اون ثبت کردن نام مسلمانان که بسیار مورد انتقاد شما قرارگرفت و وحشت زده تان کرد؟ از قبل وجود داشته است.
Deferred Action for Parents of Americans and Lawful Permanent Residents (DAPA)(*)
اقدام معوق برای والدین آمریکائی و اقامت دائم و قانونی
Deferred Action for childhood Arrivals(DACA)(*)
اقدام معوق برای ورود کودکان
I could go down a long list of everything that the marchers claim to be against — mass incarceration, police brutality, the widening and deepening influence of Wall Street on politics, cuts to public education, and so much more — and show you how none of this is new but simply part of a long history in which Democrats have been more than complicit. As Arpi Kupelian said so succintly in a comment on Facebook: “Donald Trump is the manifestation, he is not the story.”
من می توانم به یک لیست طولانی از همه چیزهائی که راهپیمایان مدعی ضدیت با آنها هستند اشاره کنم - حبس همگانی، خشونت پلیس، گسترش و نفوذ عمیق تر وال استریت در سیاست، کاهش بودجه آموزش عمومی، و خیلی چیزهای بیشتر - و به شما نشان دهم که چطور هیچ یک از اینها جدید نیستند بلکه بخشی از سابقه ای طولانی که در آن دموکرات ها بیشتر از همدست بوده اند. همانطور که 'آرپی کوپه لیان' بگونه موجز نظرش را در فیس بوک گفت: "دونالد ترامپ نمودی است، او اصل قضیه نیست ."
To put it bluntly: Everything you are marching to prevent, dear marchers, has already come to pass. Donald Trump has yet to act on anything you’re terrified of; his predecessors, especially the Democrats, laid the ground plans for him, and all he has to do is expand on them.
به عبارت ساده: همه چیزهائی که شما در حال راهپیمائی برای جلوگیری ازش هستید، راهپیمایان عزیز، به سرمان آمده است . دونالد ترامپ هنوز باید دست به اقدام عمل بزند در مورد هر چیزی که شما وحشت دارید ازش ; پیشینیان او، به خصوص دموکرات ها، زمینه سازیهای برنامه ای را برای او کار گذاشته اند، و تنها کاری که او باید انجام دهد همانا گسترشش آنست.
The proposed marches are steeped in hypocrisy. What marchers seem to be complaining about is that Trump is simply not as genteel about his hatred for the most vulnerable, that he has not cloaked his vile policies in the feel-good rhetoric of empire (yes, we vanquished them, but we taught them so much) or joked about drones. Your marching has the effect of creating the illusion of a radical break in history. In fact, you are merely the suture between a terrible period of time and another, and as long as you cling to your wishful fantasy that things are changing — rather than acknowledge the truth, which is that things are just the same, with less politeness — your political agenda, whatever it is, is doomed to fail and it deserves to fail.
طرح پیشنهادی راهپیمایان غرق ریاکاریست. چیزی که راهپیمایان بنظر می آید در موردش شکایت مند هستند این است که ترامپ در مورد نفرتش برای آسیب پذیر ترین قشر ها حقیقتا نجیبانه برخورد نمیکند ، که او سیاستهای ننگین خود را در لفاظی احساس خوبی از امپراتوری پنهان نمی کند (بله، ما آنها را مغلوب ساختیم، اما ما به آنها کلی چیزها آموختیم) و یا وقتی در مورد(بمبارانهای-م) هواپیماهای بدون سرنشین شوخی کرد. راهپیمائی شما دارای اثر ایجاد توهم یک گسست رادیکال در تاریخ است. در واقع، شما صرفا بخیه/چاک ی بین یک دوره وحشتناک از دو زمان هستید، و تا وقتی که شما به فانتزی واهی و پوچ خود که همه چیز در حال تغییر است چسبیده اید - به جای اذعان کردن به حقیقت، که همه چیز همانگونه یکسان هست، با مودب بودن کمتر - دستور کار سیاسی شما، هر چه که باشد، محکوم به شکست است و سزاوار شکست است.
All that being said: I think you should march. I’ll continue, at the risk of seeming condescending, but some of this needs to be said: Many of you have only known the Obama years; almost your entire life has been in the shadow of the first Black president, and that is, for many reasons, a wonderful, glorious thing. But many of you have also never been involved in actual, physical politicking, choosing instead to lob threats and snark on social media, a poor substitute for political engagement. If you did march or protest, it was most likely in the friendly environs of your college or university, amongst people who agreed with you. Marching with thousands, possibly millions, of complete strangers can be exhilarating, even life-changing.
همه چیزی را که می بایست گفتم: من فکر می کنم شما باید راهپیمائی کنید. من ادامه خواهم داد، با وجود قرار گرفتن در معرض فروتنی/تواضع ، اما برخی از این باید گفته شود: بسیاری از شما فقط دوران اوباما را شناخته اید; تقریبا تمام عمر خود در سایه اولین رئيس جمهور سیاه پوست بوده ، و این که، به دلایل بسیاری، فوق العاده، چیزی با شکوه مینماید. اما بسیاری از شما همچنین هرگز در واقع درگیر فعالیت سیاسی فیزیکی نبوده اید، بجایش با کمال تنبلی به انتخاب تهدید و گزارش در رسانه های اجتماعی پرسه زده اید، جایگزین ضعیفی برای مشارکت سیاسی. اگر شما با اعتراض دست به تظاهرات زده اید ، به احتمال زیاد درمحیطی دوستانه در کالج یا دانشگاه خود بوده ، در میان افرادی که با شما توافق داشته اند. راهپیمائی با هزاران و شاید میلیونها نفر کاملا غریبه می تواند هیجان انگیز باشد، حتی تغییر دهنده مسیر زندگی .
This will probably be new and even scary for many of you — there are no “safe spaces,” as you have come to understand them, in public marches. Go and march to feel that sense of connection or lack thereof with actual people, even those who will annoy you by stepping on your toes, literally and metaphorically. Learn the joy of shouting down and screaming at people you don’t agree with — the left needs more arguing, not less — because trying to formulate your discourse in real time, without the safety of cut-and-paste, is a whole new experience. If you feel like it, hook up for sex with people you might not know and whom you might never meet again (but remember, never feel pressured to do so; sex is not inherently radical, as I've pointed out). Try not to be disappointed if the people you march with turn out not to be exactly like you — or anything like you — in the weeks or months or years to come. Politics as a lived reality is never static, and it should not be. As you march, take a look at how power operates: Who is calling the shots, and why? Who is claiming priority over causes? Why do you think people are marching? Talk to them. If someone sounds like a grandstanding oaf, he probably is; go with your gut.
این احتمالا جدید و حتی برای بسیاری از شما ترسناک خواهد بود -همانطور که شما به درک این رسیده اید، "فضاهای امن"ی در راهپیمائی عمومی وجود ندارد. بروید و راهپیمائی کنید تا حس ارتباط و یا عدم آنرا با افراد واقعی دریابید، حتی کسانی را که با پا گذاشتن بر انگشتانتان شما را خواهند آزرد، به معنای واقعی و استعاره ای آن. یاد بگیرید شادی فریاد زدن را و داد زدن بر سر مردمی که با شما موافق نیستند نیز - چپی ها نیازمند بحث بیشترند، و نه کمتر - چرا که تلاش برای تدوین و فرموله گفتمان خود در زمان واقعی، بدون ایمنی برش و چسباندن،یک تجربه کلا جدیدیست. اگرحالش رو دارید، با کسی که نمیشناسید و یا شاید هیچ وقت دیگه ملاقاتش نکنید رابطه جنسی برقرار کنید (اما به یاد داشته باشید، هرگز احساس تحت فشار بودن برای انجام این کار را نداشته باشید; رابطه جنسی ذاتا رادیکال نیست، همانطور که من اشاره کرده ام). سعی کنید نا امید نشوید اگر کسانی را که شما باهاشون راهپیمائی میکنید دقیقا مثل شما نیستند-و یا هر چیزی مثل شما- در هفته ها یا ماه ها یا سالهای که در پیش است . سیاست به عنوان یک واقعیت زندگی هرگز ایستا نیست، و نمی باید باشد. همانطور که راهپیمائی میکنید، نظری بیافکنید به اینکه قدرت چگونه عمل میکند: چه کسی تصمیم گیرنده است، و چرا؟ چه کسی مدعی اولویت بیش از علل است؟ به نظر شما چرا مردم در حال راهپیمائی هستند؟ با آنها صحبت کنید. اگر کسی مانند یک بچه ناقص الخلقه خود نمائی میکند، او احتمالا هست; باغریزه تان پیش بروید .
Be safe in ways that count. Try not to march without at least two friends in tow because, believe me, you should never trust that large crowds of people will have your back. Keep your eyes on the legal teams that will be accompanying the marchers (and if there aren’t any, worry and be extra safe). The basics are important — take water and snacks (many suggest wearing diapers — you could be arrested or never find a loo when you need one, in all the crowds). Keep an eye out for the most vulnerable — not in some Glorious Saviour way, but simply as someone who might be able-bodied and perhaps enjoy the relative privileges of skin and citizenship and who can shield or warn others who are more likely to be targeted by cops. The ACLU has this, on your legal rights. The DC Trans Coalition has some useful information as well. On FB, Elijah Edelman does caution that “folks should know that depending on where someone is arrested in DC can impact whether federal or DC law applies. DC laws regarding police and jails unfortunately don't apply to Park Police or other police jurisdictions that are technically on federal land.”
به شیوه های مختلف امنیت خود را تضمین کنید . سعی کنید بدون حداقل دو نفر از دوستانتان به راهپیمائی نروید زیرا، باور کنید، شما هرگز نباید اعتماد کنید که چنین جمعیت زیادی از مردم هوای شما را داشته باشد. چشمان خود را از روی تیم های حقوقی که همراه راهپیمایان خواهند بود بر ندارید (و اگر هیچ تیمی وجود ندارد، نگران باشید و بیشتر از خود محافظت کنید). اصول مهم هستند - آب و تنقلات با خود داشته باشید (بسیاری پیشنهاد پوشیدن پوشک میکنند - شما می توانید بازداشت شوید و یا هرگز مستراح زمانی که به آن نیاز دارید پیدا نکنید ، در همه جمعیت). هوای آسیب پذیر ترین افراد را داشته باشید - نه به گونه نجات دهنده با شکوه، بلکه به عنوان کسی که ممکن است ازسلامتی کامل برخوردار باشد و شاید از امتیازات نسبی نژادی و شهروندی که می تواند سپری باشد یا هشدار دهنده به دیگران که به 'احتمال زیاد توسط پلیس هدف قرار میگیرند. 'اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا (وکلای 'ای سی ال یو'-م) چنین چیزی (آدرسی که بر روی آن میبایست کلیک کرد-م) را در مورد حقوق قانونی شما دارد. ائتلاف ترانس واشنگتن دی سی نیز حاوی برخی اطلاعات مفید است. در فیس بوک، 'الیاس ادلمن' هشدار می دهد که "مردم باید بدانند که بسته به جائی که کسی در دی سی دستگیر میشود می تواند تاثیر داشته باشد که آیا قانون فدرال یا قانون دی سی قابل اعمال گردد. قوانین دی سی در مورد پلیس و زندان متاسفانه به پارک پلیس یا سایر حوزه های قضائی پلیس که به لحاظ فنی در زمین فدرال است صدق نمی کند. "
To those of you who consider yourselves veterans of such marches: I’m going to leave it to you to explain why you didn’t march in all the years that Obama bombed countries with drones and impunity.
به کسانی از شما که خود را خبره چنین راهپیمائی ها میدانید: من شما را بخودتان میسپارم که توضیح دهید چرا در تمام سالهای ریاست جمهوری اوباما دست به راهپیمائی نزدید وقتی که او کشورها را (دقیقا هفت کشور را-م) بدون هیچگونه مصونیت از مجازات با هواپیماهای بدون سرنشین بمباران میکرد.
So yes, march, because it’s necessary and because it will most likely be an amazing experience. But march with a sense of history; make a pact with yourself that, moving forward, you will never criticise Trump on any issue without first asking yourself, “Where and when has this already happened?”
بنابراین، بله، تظاهرات کنید ، به دلیل اینکه لازم است و چون به احتمال زیاد یک تجربه شگفت انگیز خواهد بود. اما با حسی تاریخی راهپیمائی کنید؛ با خودتان عهدی ببندید که، با حرکت رو به جلو، شما هرگز در مورد هیچ مسئله ای به ترامپ انتقاد نخواهید کرد قبل از اینکه از خود بپرسید ، "چه زمانی و کجا چنین چیزی اتفاق افتاده است؟"
*Anecdote courtesy of Doug Henwood.
این حکایت حسن نیتی/ هدیه ست از داگ هنوود