شنیده شدن «صدای بیصدایان» یا جعل آن؟
سخنی با سایت گردانان پراکسیس
به نقل از صفحه رفیق روزای عزیزمان
archiverosa.blogspot.com
بجای جعل نوشته های خود بنام «زندانیان در اعتصاب غذا در زندان » بهتر است اگر "خایه دارید" بروید سفارت گیری!
شما با جعل نامه ای موسوم به سعید شیرزاد ، جان او را که تازه چند ساعتی است سرم غذایی گرفته را به خطر می اندازید...
در صورت تصمیم به اشغال و اعتراض به وضعیت زندانیان (چه سیاسی یا غیرش) با ایمیل بلاگ می توانید تماس بگیرید.
بدون شک در صورت اجرای عمل مستقیم نه تنها در کنارتان می باشم، بلکه در همان صف اول با پرچم سیاه بروی دوشم.
اما جعل صدای بی صدایان مذبوحانه ترین اقدام است.
منابع: برای خواندن کُل مطلب در منبع بروی تیترها کلیک کنیم.
زندان رجاییشهر
۲۲ دی ماه ۱۳۹۵
مطالب مرتبط:
سعید شیرزاد، از روز هفدهم آذرماه در اعتراض به وضعیت زندانیان بیمار و فقدان امنیت زندانیان عقیدتی با دوختن لبانش دست به اعتصاب غذا زده است.
این زندانی در نامه ای به مسئولان زندان اعلام کرده به دلایلی از جمله “توهین مستمر ماموران به خانواده های زندانیان، عدم قبول نامه های رسمی اعتصاب غذا که موجب سلب مسئولیت پزشکی از مسئولان زندان میشود، بازداشت اعضای خانواده های زندانیان سیاسی در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان سیاسی بیمار به مراکز درمانی، ضرب و شتم زندانیان سیاسی و اعزام اجباری به دادگاه توسط مامورین و نهایتا جلوگیری از گردش هوا در سالن با جوشکاری در و پنجره ها که سلامت زندانیان را در معرض خطر می اندازد” دست به این اعتصاب غذا می زند.
سعید شیرزاد، زندانی سیاسی که از ۱۷ آذرماه با دوختن لبها دست به اعتصاب غذا زده، با انتشار نامهای از زندان رجایی شهر، از تداوم اعتصاب غذای خود خبر داده است.
متن این نامه که نسخهای از آن برای انتشار در اختیار تارنگار حقوق بشر در ایران قرارگرفته است، در پی میآید:
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمیخواهد بمیرد…
از تاریخ چهارشنبه ۱۷ آذرماه، در اعتراض به ضربوشتم زندانیان، بازداشت خانوادهها در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان به بیمارستان علیرغم داشتن مجوز از طرف دادستانی، عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار (ازجمله محمد نظری، کریم معروفعزیز، اصغر قطان، فرهاد اقبالی و …) که به دستور محمد مردانی، ریاست زندان صورت گرفته است، اعتصاب غذا و لبدوزی کردم. در آخرین نمونه از این رویهی ناعادلانه، بهنام موسیوند هنگامیکه در اعتصاب غذا بود، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با ویلچر به بیمارستان منتقل شد.
همانطور که در نامهی اعتصاب غذا اعلام کرده بودم، این اعتصاب بههیچعنوان شخصی نیست. لذا با توجه به ادامهی رویهی مذکور که حتی مواردی از آنها منجر به مرگ زندانیان شده است، به این اعتصاب ادامه میدهم. بلکه اینگونه صدای محبوس شدهی زندانیان دربندی باشم که صدای بیصدایشان را فریادرسی نیست.
این نوشته را با شعری از “کارو” شاعر درد و رنج و فقر بهپایان میرسانم، که انتهای این راه هرچه باشد، چیزی جز پیروزی نیست:
من میمیرم … اما مرگ من، مرگ زندگی من نیست …
مرگ من انتقامی است که زندگی من از جعل کنندهی نام خود میگیرد …
من میمیرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ نمیرد …
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمیخواهد بمیرد!
سعید شیرزاد
زندان گوهردشت
سعید شیرزاد که در زندان رجایی شهر کرج تحمل حبس میکند در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیمار در ایران و همینطور فقدان امنیت زندانیان سیاسی با دوختن لبان خود دست به اعتصاب غذا زد.
سعید شیرزاد از روز ۱۷ آذرماه در اعتراض به وضعیت نامناسب زندان گوهردشت از جمله «توهین مستمر مأموران به خانوادههای زندانیان، عدم قبول نامههای رسمی اعتصاب غذا که موجب سلب مسئولیت پزشکی از مسئولان زندان میشود، بازداشت اعضای خانوادههای زندانیان سیاسی در سالن ملاقات، جلوگیری از اعزام زندانیان سیاسی بیمار به مراکز درمانی، ضرب و شتم زندانیان سیاسی و اعزام اجباری به دادگاه توسط مأموران» لبهای خود را دوخته و در اعتصاب غذا است.
سعید شیرزاد که در نامه اعلام اعتصاب خود نوشته بود تا زمان تحقق خواستههایش به این اعتصاب ادامه خواهد داد در پاسخ به نامه مادران خاوران و جمعی از خانوادههای قربانیان سیاسی سه دهه اخیر که از او و سایر زندانیان اعتصابی خواسته بودند به اعتصاب غذایشان پایان دهد نوشت که تا سی روز به این اعتصاب ادامه میدهد و پس از آن بسته به میزان شنیده شدن «صدای بیصدایان» اعتصاب غذا را متوقف و یا آن را تبدیل به اعتصاب غذای خشک خواهد کرد.
سعید شیرزاد زندانی روز ششم دی ماه ۱۳۹۵ و در بیستمین روز اعتصاب غذا در پی افت فشار، تپش قلب، ضعف شدید و درد کلیه به بهداری زندان اعزام شد اما از پذیرش سرم سر باز زد و بدون دریافت خدمات درمانی به بند بازگردانده شد.
سعید شیرزاد فعال سیاسی و مدنی ۲۸ ساله، اولین بار در شهریور ۱۳۹۱ و زمانی که برای کمک به زلزلهزدگان به شهر اهر در استان آذربایجان شرقی ایران رفته بود، توسط نیروهای انتظامی بازداشت شد و تاکنون سه بار بازداشت و زندانی شدهاست که به گفته یک منبع مطلع بازداشت سوم او که در ۱۲ خرداد سال ۱۳۹۳ که به صدور حکم ۵ سال زندان توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران منجر شد، توسط ماموران «وزارت اطلاعات» انجام شد.
سندیکای نقاشان استان البرز
برای خواندن متن ترانه به فارسی اینجا
No comments:
Post a Comment