مکتب ندانم گرایی: مه ریسا کبرا لوف
Marisa Cabraloff
در زبان شیرین پارسی به آن مکتبی "ندانم گرایی" یا "شکاکیون" گویند که درستی یا نادرستی ادعاهای فرا طبیعی چون زندگی پس از مرگ یا وجود جن و پری و یا حتی وجود بهشت و جهنم و خدا را به نمی پذیرند (یا می گویند که نمی دانم) و به هر چیز که با تجربه طبیعی یا منطق مطلق نتوان بررسی کرد به دیده شک نگاه می کنند.
هرچند غربیان این فلسفه را از آن خود می دانند و نخستین فرد که این دیدگاه را بطور منسجم مطرح کرد "تماس هنری هاکسلی" می دانند، خودشان اذعان دارند که نخستین فردی که در تاریخ بشر این فلسفه را مطرح کرده حکیم عمر خیام نشابوری در رباعیاتش بوده است. هرچند خیام خود را شاگرد معنوی پور سینا (ابوعلی سینا) می داند. اشاراتی از این فلسفه در نسخه های باقی مانده از پور سینا هم مشاهده می شود، که این گفتار را تایید می کند.
از فلسفه بزرگ این دیدگاه می توان به برتراند راسل، کانت و هیوم اشاره کرد.
راسل در من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟ در سال ۱۹۴۷ میگوید:
"به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنوندههای فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم گرا توصیف میکنم چرا که فکر نمیکنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.از سوی دیگر اگر بخواهم بر فردی معمولی در خیابان اثری صحیح بگذارم فکر میکنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم چرا که وقتی میگویم نمیتوانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که همچنین به همانسان بگویم که نمیتوانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند".
در سال ۱۹۵۳ راسل در مقاله «ندانم گرا بودن چیست؟» میگوید:
«یک ندانم گرا فکر میکند که دانستن حقایقی در مورد خدا و زندگی بعدی آنگونه که مسیحیت و دیگر مذاهب به آنها میپردازند، غیر ممکن است. یا اگر غیر ممکن نیست، در حال حاضر غیر ممکن است».
از دیگر ندانم گرا های معروف که به اگنوستیک بودن خود اذعان داشته اند، می توان از کارل پوپر، چارلی چاپلین، لری کینگ (مجری سی ان ان)، مارک تواین (نویسنده ماجرای تام سایر و کتاب هاکلبری فین) و ماری کوری نام برد.
قوری چای راسل، که آنرا «قوری چای آسمانی» نیز خواندهاند، تمثیلی است که ابتدا فیلسوف معاصر برتراند راسل بیان کرد. منظور از آن رّد نظری بود که ارائه دلیل بر نبود خدا را بر عهده شکاکان میداند.
راسل در مقالهای تحت عنوان آیا خدایی هست؟، که به سفارش مجله ایلوستریتد در سال ۱۹۵۲ نوشت و هرگز منتشر نشد، چنین نوشت:
اگر من مدعی میشدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید میگردد، هیچ کس قادر نبود مدعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم میبود که در ادامه بگویم این قوری آنقدر کوچک است که حتی با قویترین تلسکوپها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش میرفتم که میگفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم میشدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تایید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا درباره آن به وعظ میپرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرو میکردند، تردید در وجود آن نشانه نامتعارف بودن تلقی میشد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید میفرستادند.
از نمونه اشعار اگنوستیک خیام:
می خوردن و شاد بودن آیین منست فارغ بودن ز کفر و دین؛ دین منست
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتــا دل خـرم تـو کابین مـن است
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
بسیار بگشتیم به گرد در و دشت اندر همه آفاق بگشتیم بگشت
کس را نشنیدیم که آمد زین راه راهی که برفت ، راهرو باز نگشت
ندانم گرایی به معنی نداشتن دانش کافی در رد یا اثبات وجود یک پدیده است و به زیرشاخههای مختلفی تقسیم میشود. انواع آنها عبارتند از:
ندانم گرایی قوی [ویرایش]
اینکه پرسش وجود یا عدم وجود خدا یا خدایان بدلیل ناتوانایی طبیعی مان از نظر منطقی غیر قابل شناخت است. یک ندانم گرای قوی میگوید: «من نمیتوانم بدانم که خدایی هست یا نه، همانطور که شما هم نمیتوانید».
ندانم گرایی ضعیف
اینکه وجود یا عدم وجود خدا در حال حاضر ناشناختهاست اما لزوما غیر قابل شناسایی نیست. بنابراین تا وقتی که شواهدی وجود ندارد این باور را نگه خواهد داشت. یک ندانم گرای ضعیف میگوید: «نمی دانم خدایی وجود دارد یا نه اما ممکن است روزی شواهدی برای وجودش بیابیم».
ندانم گرایی پراگماتیک
خداناباوری ندانم گرایانه
دیدگاه آن دسته از افراد که ادعای وجود هیچگونه خدایی نمیکنند و به هیچ نوع از آن هم اعتقادی ندارند.
خداباوری ندانم گرایانه
دیدگاه آن دسته از افراد که ادعای وجود هیچگونه خدایی نمیکنند اما هنوز به چنین وجودی اعتقاد دارند. سورن کیرکگارد معتقد بود که شناخت هیچگونه خدایی ممکن نیست و به همین دلیل کسانی که میخواهند خداباور باشند باید به این اعتقاد داشته باشند که «اگر من توانایی فهم عینی خدا را داشته باشم، دیگر معتقد نخواهم بود اما از آنجایی که نمیتوانم چنین کاری کنم، پس باید اعتقاد داشته باشم».
تعریف راسل از ندانم گرایی
راسل در کهولت
کتاب چرا مسیحی نیستم نوشته برتراند راسل که براساس سخنرانی سال ۱۹۲۷ وی نوشته شدهاست به عنوان بیانیهٔ کلاسیک ندانم گرایی محسوب میشود. در این مقاله قبل از بحث در مورد نظراتش در رابطه با آموزههای مسیحی، به طور خلاصه در مورد براهین وجود خدا بحث میکند. سپس از خوانندههایش میخواهد که «بر روی دو پای خود بایستند و منصفانه و با دقت به جهان بنگرند» بدون «طرز برخورد از روی ترس و با تفکری آزاد».
در سال ۱۹۵۳ راسل در مقاله «ندانم گرا بودن چیست؟» میگوید:
«یک ندانم گرا فکر میکند که دانستن حقایقی در مورد خدا و زندگی بعدی آنگونه که مسیحیت و دیگر مذاهب به آنها میپردازند، غیر ممکن است. یا اگر غیر ممکن نیست، در حال حاضر غیر ممکن است».
No comments:
Post a Comment