Saturday, February 15, 2020

#ترجمه_مقاله_ای_ازمجله_سزارهیلده_برن!!


#Hildebrandt_en_sus_trece

#470شاعروکمونیست#
#Poeta_yComunista
نوشته:#رودولفوسنچزآیزکوبره#
#RodolfoSánchezAizcobre
جمعه 13 دسامبر 2019
مطابق با22م آذر 1398
-------------------------------------------------
صد سال پیش اولین شعرها ی کسی منتشر شد، که شاید، بزرگترین شاعر پرو است: سزار ویه خو(*): اشعار لوس هرالدوس نگروس بود. خیلی از ماها درباره شاعر 'ویه خو' چیزهای زیادی می دانیم ، معدودی اما برخی از زیباترین شعرهای او را نمی شناسند. با این حال ، جنبه سیاسی او ، کمتر شناخته شده است.(+) 'ویه خو' یک مارکسیست - لنینیست و مبارز فعال حزب کمونیست اسپانیا در دهه 30 از n,vhk آشفتگی دوره بین جنگ بود.

(*)César Vallejo / #El_poemario_era_LosHeraldosNegros.
 (+) emblematicos/sin embargo,es menos conocida su faceta politica.
del convulso periodo de Entreguerras

وه یه خو' در سال 1923 پرو را به مقصد اروپا ترک کرده بود تا هرگز برنگردد. او در کودکی گرسنه بود و در اولین اقامت' خود در پاریس دوباره رنج برد. او که بسیار جوان بود ، هنوز در پرو ، به عنوان یک معلم خصوصی برای فرزندان یک مالک 'زمین ثروتمند و معدنچی پسکو کار می کرد ، و سپس به عنوان دستیار صندوقدار در مزرعه قند روم در نزدیکی 'تروخیو

vallejo habia partido del peru hacia Europa en 1923 para nunca mas volver. Habia pasado hambre en su infancia y lo volveria a padecer en los primeros de su estancia en paris. siendo muy joven,todavia en peru,habia trabajado como profesor particular de los hijos de un rico hacendado y minero de pasco,y luego como ayudante de cajero en la hacienda azucarera Roma,cerca de Trujillo.

این احتمال وجود دارد که این تجربیات برای تمایلات بعدی و ستیزه جویی سیاسی او تعیین کننده بوده باشند. در اواخر دهه 1920 ، شاعری كه درمورد رنج و مرگ بشر نوشت ، در ماركسیسم (تنها ده سال از انقلاب بلشویك) مسیر رستگاری بشریت را یافت. رستگاری زمینی ، بدون اینکه منتظر چیزی فراتر از آن بود.

Es probable que estas experiencias hayan sido decisivas para su posterior inclinacion y  militancia politica. hacia finales de la decada de 1920,el poeta que escribia sobre el sufrimiento humano y la muerte,encontro en el marxismo(hacia solo diez anos de la revolucion bolchevique)el camino a la redencion de la humanidad; una redencion terrenal,sin necesidad de esperar un incierto mas alla. 

وه یه خو برای انجام سه سفر به اتحاد جماهیر شوروی ، بارها به دلیل همبستگی/سمپاتی کمونیستی خود از فرانسه اخراج شد و به طور موقت در اسپانیا زندگی کرد ، جایی که شاهد تجدید حیات جمهوری اسپانیا بود.او، از دور، همچنین با نامه ای  حمایت خود از حزب سوسیالیست پرو،که توسط 'خوزه كارلوس ماریاتگی' تأسیس شد، را اعلام كرد.

Vallejo llegó a realizar tres viajes a la Unión Soviética,fue expulsado alguna vez de Francia por sus simpatías comunistas y vivió temporalmente en España,donde presenció el resurgimiento de la República española. Desde lejos,asimismo,firmó una carta de adhesión al Partido Socialista del Perú fundado por José Carlos Mariátegui.

اما 'وه یه خو' یک مارکسیست ارتدکس نبود. او اعتقاد نداشت که می توان هنر را تحت شعار حزبی خلق کرد. برای او، حتی خلق هنری چیزی فراتر از کنترل خود هنرمند بود. و او اعتقاد نداشت كه ماركسيسم جهان بيني كلاني است كه همه چيز را توضيح خواهد داد. به همين دليل است که در اشعار او  دين، به عنوان عميق ترين وحدت با كل ، به همراه اشاره هایش به ماركس و بلشويك ها، حضور داشت

Pero Vallejo no era un marxista ortodoxo. No creía que el arte pudiese ser creado bajo consigna partidaria. Para él, la creación artística era algo que escapaba al control, incluso,del propio artista. Tampoco creía que el marxismo fuera una cosmovisión exhaustiva que lo explicara todo. Es por ello que la religión, no dejó de estar presente en su poesia, junto a las menciones a Marx y a los bolcheviques.


با این حال ، 'وه یه خو' یک رمان پرولتری نوشت. در 'ال تونگستنو' ، او رنج های پرولتاریای سرخپوست پرو را در یکی از معادن در ارتفاعات/کوه پایه های آند روایت می کند. این رمان با پیدایش انقلاب به پایان می رسد.'وه یه خو' مانند ماریاتگی - و بعدها 'خوزه ماریا آرگه دس' -، اعتقاد داشت كه ارزشهای باستانی کمونی سرخپوستان بذر جامعه كمونیستی آینده پرو خواهد بود. "سرخپوست پس از انسان و قبل از او!" او در یكی از اشعار اومنیستی ای  خود می نویسد. 

Sin embargo,Vallejo escribió una "novela proletaria".En El Tungsteno,narra los padecimientos de los indios-proletarios en una mina de la sierra peruana. La novela termina con el presagio de que la revolución está por llegar. Vallejo creía,como Mariátegui-y posteriormente José María Arguedas-,que los valores comunales arcaicos de los indios serían la simiente de la futura sociedad comunista peruana."¡Indio después del hombre y antes de él!",escribe en uno de sus Poemas Humanos.

هنگامی که جنگ داخلی در اسپانیا آغاز و ارتجاع فرانکو علیه جمهوری افزایش یافت ،' وه یه خو' به نفع آرمان جمهوری خواهانه بسیار فعال شد. همچنین زمانی است که او بیشتر "اشعار انسانی/اومنیستی" و "اسپانیا ، این تلخی را از من دور کنید"را می نویسد. این فعالیت پرتحرک ، که هم سیاسی و هم شاعرانه ، با این وجود، در عین حال یک مرحله آزار دهنده در زندگی 'وه یه خو' است: "او می نویسد:"من در پاریس در حین بارانی طوفانی، روزی که خاطره اش با من است، خواهم مرد.

Cuando estalla la guerra civil en España y la reacción franquista se levanta contra la República,Vallejo se muestra muy activo a favor de la causa republicana. Es también la época en la que escribe la mayor parte de los "Poemas Humanos" y "España,aparta de mi este cáliz". Esta actividad febril,tanto política como poética,es,sin embargo,al mismo tiempo una etapa agónica en la vida de Vallejo:"Me moriré en París con aguacero,un día del cual tengo ya el recuerdo",escribe.


بیانی مغایر/ قیاسی ضد و نقیض ('پارادوکسی' دیگر) این است که سالهای آخر زندگی 'وه یه خو' توام با آغاز شوم ترین مرحله کمونیسم شوروی تحت استبداد استالین بود . رؤیای انقلابی  'وه یه خو' به پایان می رسید ، همانگونه،در کابوس بی پایان در همان سرزمینی که در آن ریشه دوانیده بود ، گرچه جهان هنوز، به دلیل سانسور موجود در اتحاد جماهیر شوروی، به ابعاد شر پی نبرده بود. 'وه یه خو' در سال 1938 می میرد. زمان کوتاهی پس از آن ، همچنین رویای جمهوریت نیز در اسپانیا خاموش شد و دیکتاتوری خونخوار مسیحیت فرانکو آغاز شد.

Otra paradojo es que los últimos años de Vallejo coinciden con el inicio de la etapa más siniestra del comunismo soviético bajo la tiranía de Stalin. El sueño revolucionario de Vallejo terminaba,así,en una pesadilla sin fin en la misma tierra donde se había originado, aunque todavía el mundo no se enteraba de la dimensión del mal,debido a la censura dentro de la Unión Soviética. Vallejo moriría en 1938.Poco después,también el sueño republicano se apagaba en España y comenzaba la sanguinaria dictadura militar y clerical de Franco. 

No comments:

Post a Comment