Monday, February 3, 2014

مريده ای طناز

مريده ای طناز
روزی مریده ای طناز به نزد شیخ آمد و گفت : یا شیخ ، من از نعمت داشتن برادر و پدر محرومم ، و در دنیا مادری دارم که ثروت هنگفت پدرم به وی رسیده و چون بیمار است بزودی دار فانی را وداع گفته و تمام مال و مکنت وی به من میرسد ، آیا حاضری همسر من گردی تا از ثروت به ارث رسیده من بهره مند گردی ؟؟
شیخ اندکی خشتک خویش بخاراند و فرمود : نوچ ، همسر شما نمیشوم ...
مریده زیر لب گفت : ایییشششش اکبیری منو بگو میخواستم آدم فرضت کنم و به خشم محضر شیخ را ترک بگفت و بسوی منزل راهی شد و چون به منزل رسید شیخ را بدید که با مادرش مزدوج شده و به سمت پدرش درآمده تا هم ارث مادر را کسب نماید و هم از لایحه مجلس 
 مبنی بر ازدواج با فرزند خوانده درآینده بهرمند گردد ....
 ***********************
ممنون از دوست عزیز و فرهیخته ام دکتر آزاده وارسته
برای ارسال این مقوله تراژیک جامعه ملا زده کثیف ایران معاصر
پیمان پایدار 

No comments:

Post a Comment