نگاهی آنارشیستی به عادی سازی روابط
دولت های آمریکا و کوبا
روز ١٧ دسامبر ٢٠١۴ (٢۶ آذر ١۳٩۳) رسانه های بزرگ با آب و تابی بیش از اندازه عادی سازی روابط آمریکا و کوبا و برقراری روابط دیپلماتیک بین دو دولت را منعکس نمودند. باراک اوباما و رائول کاسترو در این روز در دو نطق جداگانه، روند آن چه را پایان «جنگ سرد» نیم سده ای بین دو دولت نامیده شد، اعلام نمودند. بخشی از مخالفان کوبایی که پس از انقلاب ١٩۵٩ از کشور گریختند در اعتراض به عادی سازی روابط در خیابان های میامی تظاهرات و اوباما را به خیانت متهم نمودند ! انتظار نمی رفت که با توجه به ماهیت تک صدایی هیئت حاکمه ی کوبا، صدای مخالفی برخیزد، و صدایی هم برنخاست ! جناح چشم گیری در حزب دمکرات آمریکا علیه روند ازسرگیری روابط و پایان تحریم های اقتصادی علیه کوبا وجود ندارد، اما در حزب جمهوریخواه عده ای مخالف و عده ای موافق پایان «جنگ سرد» بین دو دولت هستند. طرفه آن که در میان سردمداران موافق عادی سازی روابط با کوبا در حزب جمهوریخواه آمریکا راند پل به چشم می خورد که نماینده ی ارتجاعی ترین بخش های این حزب است و گفته می شود از نامزدان بالقوه ی ریاست جمهوری آینده ی آمریکاست.
رسانه های بزرگ با بازتاب خبر عادی سازی روابط دو دولت همچنین اعلام نمودند که پاپ فرانسیس «پشت پرده» نقش فعالی داشته است و اوباما را دعوت به چنین روندی کرده است. البته دیپلماسی سری جزیی جدایی ناپذیر از ساختار هر گونه دولتی است، هر چند دولت هایی که سابقاً خود را سوسیالیستی می نامیدند یا می دانستند پیش از به قدرت رسیدن، برچیدن آن را در بوق و کرنا می کردند و هرگز پس از رسیدن به قدرت، عملی اش نکردند. رائول کاسترو در نطق خود اشاره ای به پاپ فرانسیس نکرد، اما باراک اوباما «به ویژه» از او سپاسگزاری نمود. به هر حال هر کودکی که با الفبای دیپلماسی سری نیز آشنا نیست به راحتی دریافت که دو نطق کاسترو و اوباما در یک روز اتفاقی نبود و پیشاپیش برنامه ریزی شده بود. ضمن این که بده بستان های مرسوم دیپلماسی سری فوراً نمود پیدا کردند، چرا که کوبا جاسوس های آمریکایی و آمریکا جاسوس های کوبایی را در همان روز پس از سال ها اسارت در زندان هایشان آزاد کردند.
اما صرف نظر از نقش واقعی دیپلماسی سری در عادی سازی روابط دو دولت کوبا و آمریکا، باید یادآوری نمود که دولت زورمند سرمایه داری مانند امپریالیسم آمریکا، ربع سده پس از مرگ رقیب اصلی اش، اتحاد جماهیر شوروی، بیش از پیش یکه تاز میدان شده است و به همین راحتی و بدون دلیل راضی نمی شد به تحریم های اقتصادی علیه کوبا پایان دهد و حاضر گردد در هاوانا سفارت باز کند و گذشته ی «ضدامپریالیستی» برادران کاسترو را که پنجاه و پنج سال است بر این جزیره ی کارائیب حکمرانی می کنند یک شبه به دست فراموشی بسپارد. روند جدی عادی سازی روابط دو دولت آمریکا و کوبا از نزدیک به چهار سال پیش با سفر جیمی کارتر به هاوانا آغاز شد . جیمی کارتر به محض ورودش به هاوانا، ۲۸ مارس ۲٠١١، اعلام کرد آمده است با رائول کاسترو در باره ی «اصلاحات اقتصادی» که قرار بود در کنگره ی حزب کمونیست کوبا در ماه آوریل همان سال تصویب گردد، گفت و گو نماید. جیمی کارتر همچنین با مطران کلیسای کوبا، هایمه اورتگا دیدار کرد. دیدار کارتر با این مقام عالی رتبه ی دستگاه مذهبی کاتولیک کوبا بی دلیل نبود. دولت کاستریست سال ها با توجه به جهت گیری هایی که در اوایل انقلاب داشت خداناباوری را در تمام سطوح تبلیغ و ترویج می کرد، اما با توجه به مشکلات متعددش باز هم مانند هر دولتی دست به دامان دین و مذهب شد تا از این طریق بتواند قدرت خود را از چنگال بحران های متعدد به ویژه اقتصادی رها نماید. ترویج خداناباوری و مبارزه با مذهب به دست فراموشی سپرده شد و بر تشابهات «سوسیالیسم» (البته از نوع حزبی و دولتی) و مسیحیت پای فشرده شد. دولت کوبا در دیدار جیمی کارتر قول و قرارهایی برای آزادی جاسوس آمریکایی به نام الن گروس گذاشت که امروز پس از سه سال آن را اجراء می کند و او را آزاد کرد.
دولت کوبا به ویژه پس از کنگره ی ششم حزب کمونیست، همان کنگره ای که جیمی کارتر برایش به هاوانا رفت، روند خصوصی سازی اقتصادی را بیش تر کرد. اگر در سال ١٩٨٨ فقط ۶ % نیروی فعال کوبا در بخش خصوصی کار می کرد، در سال ۲٠١۴ بیش از یک میلیون نفر، ۲٠ % این جمعیت در بخش خصوصی کار می کند. البته شاید در مقایسه با کشورهای سرمایه داری پیشرفته برخی از شغل های بخش خصوصی مسخره به نظر برسد. دولت کوبا فهرستی از مشاغل آزاد را به روز می کند. برای مثال شغل آزاد شماره ی ١۲۳ عبارت است از پرکردن فندک های یک بار مصرف در هر کوی و برزن ! دولت کوبا پیش از این قسمتی دیگر از بخش خصوصی را مانند ایجاد رستوران و آرایشگاه آزاد اعلام کرد. در ابتداء گفته شد که برای جلوگیری از استثمار (؟!) هیچ کس به جز افراد خانواده ی کسانی که رستوران و آرایشگاه خصوصی راه اندازی می کنند اجازه ی کار در آن ها را ندارند. زمانی که مسخره بودن این تصمیم شهره ی خاص و عام شد و گفته شد که بالاخره کارفرما می تواند افراد خانواده ی خودش را نیز استثمار کند، دولت به رستوران ها و آرایشگاه ها اجازه داد تا کارگرانی به جز افراد خانواده ی خود را نیز استخدام نمایند. در زمینه های اجتماعی نیز دولت کاستریست ادعاهای عجیب و غریب فراوانی دارد. اگر در هر کشور متعارف سرمایه داری علت اساسی روسپی گری فقر و نداری عنوان می شود، دولت کوبا مدعی است که در این کشور جهانگردان و گردشگرانی که از دیگر کشورها به کوبا می آیند به فحشاء دامن می زنند و نه فقر سیاهی که در این کشور وجود دارد !
البته بخش خصوصی در کوبا فقط به ایجاد رستوران و آرایشگاه یا پرکردن فندک های یک بار مصرف خلاصه نمی شود. مجتمع های بزرگ توریستی که جای نیشکر را در درآمد اصلی کوبا گرفته اند با سرمایه های کانادایی، اسپانیایی و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا برپا شده اند و با استثمار نیروی کار ارزان کوبا ثروت های بزرگی برای صاحبانشان ایجاد می کنند. دولت کوبا همچنین در بندر ماریل دست به ایجاد «منطقه ی آزاد» زده که قرار است به چنان محلی تبدیل شود که بتواند برای مبادلات اقتصادی دریایی با کانال پاناما دست به رقابت بزند. دولت آمریکا مشخصاً خواستار استفاده ی حداکثری از بندر ماریل است.
هر چند رائول کاسترو و دیگر رهبران حزبی دولت کوبا حتا در آخرین کنگره ی حزب کمونیست اعلام کردند که قصد ندارند از «سوسیالیسم» دست بردارند و در کوبا درها را به روی بازار آزاد باز کنند، اما کمابیش گفته اند که می خواهند کوبا را به «چین» آمریکای لاتین و منطقه ی کارائیب تبدیل نمایند. امروز کسی نیست تا در ماهیت تماماً سرمایه داری دولت چین شک و تردید کند، اما همگان می بینند که در آن جا نیز علیرغم اقتصادی تماماً سرمایه داری، دولت تک حزبی کمونیست قدرت سیاسی را قبضه کرده است و هر گونه گرایش فکری و نظری را سرکوب می کند. در کوبا نیز وضعیت به همین منوال است. آن چه در کوبا در حال تغییر پرشتاب است تبدیل سرمایه داری دولتی با نام و آب و رنگ سوسیالیستی به سرمایه داری خصوصی است. بدیهی است که در این تغییر و تحولات، با تأخیری ربع قرنی، همانا سردمداران و کادرهای حزب کمونیست هستند که بر دیگران برتری خواهند داشت. آیا به همین دلیل نیست که برادران کاسترو این چنین به قدرت سیاسی چسبیده اند ؟ آیا می توان یک قدرت و فقط یک قدرت سیاسی و دولتی را متصور شد که به منافع مالی و اقتصادی قدرتمداران توجه نکند و نیاندیشد ؟ نفس وجودی هر دولتی مؤید این واقعیت است که در عصر ما هیچ دولتی نمی تواند وجود داشته باشد که مدافع طبقه ای ممتاز و اندک به نام طبقه ی سرمایه دار نباشد. لذا وجود دولت و سرمایه لازم و ملزوم شده اند. مردم کوبا به خوبی به این واقعیت سال ها پیش پی برده بودند و آن را با طنز چنین مطرح می کردند: سوسیالیسم چیست ؟ پاسخ این بود: دوران موجود که بین دوره ی سرمایه داری قبلی و دوره ی سرمایه داری بعدی است !
در انقلاب ١٩۵٩ اقشار متفاوتی از مردم شرکت کردند. به جز برادران کاسترو می توان از آنارشیست هایی همچون کامیلو سین فوئگوس نام برد که مانند بسیاری دیگر از آنارشیست های کوبایی به «جنبش ۲۶ ژوئیه» پیوستند، تشکلی که بعداً به حزب کمونیست کوبا تبدیل گردید نه فقط آنارشیست ها را سرکوب نمود بلکه نهادهای خودگردان توده ای را نیز به عقب راند و حزب را بالای سر آن ها قرار داد. در سال های اخیر برخی از آنارشیست های کوبا موفق شده اند علیرغم دستگیری ها و سرکوب های متعدد خود را سازماندهی کنند. یکی از این تشکلات «کارگاه آزادمنش الفردو لوپز هاوانا» نام دارد. کارگاه دو روز پس از اعلام عادی سازی روابط دو دولت کوبا و آمریکا در دوازده بند اعلام موضع کرد که به شرح زیر است:
یک – «عادی سازی» روابط قدرت های دولتی آمریکا و کوبا می تواند به پایان سدهای متعدد عقب مانده که خود این دولت ها علیه روابط دو ملت مستقر کرده اند، پایان دهد.
دو – ما از آزادی کسانی که سال ها در حبس «قانونی» در زندان های کوبا و آمریکا بودند، خرسند هستیم و بازگشت شان را به میان خانواده هایشان مثبت ارزیابی می کنیم.
سه – ما از مفاد مذاکرات دو دولت بی خبریم. لذا از سرگیری روابط دوجانبه را حرکتی رسانه های می دانیم که می خواهد آن را معجزه آمیز نشان دهد و ما را به تماشاگران پاسیو تنزل دهد.
چهار – ما از این واهمه داریم که عادی سازی روابط دو دولت فرصت های جدیدی به سرمایه داری بدهد تا بتواند مردم ما را «بیش تر» و «بهتر» استثمار نماید.
پنج – ما همچنین از دنباله روی، راحت طلبی و گسترش فقر که جوامع مصرفی پدید می آورند هراس داریم که می تواند به محیط زیست نیز ضربه بزنند، چرا که …
شش – امپریالیسم آمریکا همچنان زنده است و …
هفت – دولت خودکامه ی کوبا کماکان در قدرت است.
هشت – پایگاه دریایی گوانتانومو همچنان وجود دارد و همچنان زندانی بین المللی است که در آن شکنجه می کنند.
نه – کافی نیست که گروهی از زندانیان آزاد گردند یا زندان دهشتناکی بسته گردد، تمام زندان های جهان باید تعطیل گردند.
ده – کافی نیست که دو دولت به «جنگ سرد» پایان دهند و در رشته ای از مواضع به یک دیگر نزدیک گردند، آشتی واقعی بین ملت ها زمانی خواهد آمد که هیچ دولتی وجود نداشته باشد.
یازده – کافی نیست تا در بازارها باز شوند تا صاحبان وسایل تولید بتوانند نیروی کار و طبیعت را استثمار کنند و منافعش را بین خود تقسیم کنند، کل استثمار است که باید برچیده گردد.
دوازده – در نتیجه ما امیدواریم که پایان تحریم اقتصادی به نهادهای دولتی خلاصه نشود که به رتق و فتق امور بپردازند و این همه ی کوبایی ها و آمریکایی ها باشند که بتوانند در امور خود تصمیم گیری نمایند.
ما اعلام می کنیم که به مبارزاتمان علیه هر نوع سلطه گرایی، علیه تعرض به طبیعت، علیه امپریالیسم، علیه سرمایه داری و علیه اتوریته ادامه می دهیم و همبستگی خود را با تمام هم رزمان در پهنه ی جهان ابراز می کنیم.
آری، دوستان کارگاه آنارشیست الفردو لوپز خوب می دانند که عادی سازی روابط دو دولت کوبا و آمریکا یک شبه رخ نداد و در پس آن بار دیگر شکست سوسیالیسم دولتی و استیلای بلامنازع حزب کمونیست پس از نیم قرن آشکار است. پس خوانندگان این نوشته ی کوتاه اجازه خواهند داد تا آن را با نقل قولی از ایشان پایان دهم:
آزادی بی سوسیالیسم، امتیاز و بی عدالتی است؛ سوسیالیسم بی آزادی، خشونت و خودکامگی است.
آزادی بی سوسیالیسم، امتیاز و بی عدالتی است؛ سوسیالیسم بی آزادی، خشونت و خودکامگی است.
نادر تیف
چهارم دی ١۳٩۳ – ۲۵ دسامبر ۲٠١۴