غسل تعميد با آب نوليبراليسم اسلامي!!
امیر نیک نژاد
اوايل اصلاحات بود در آن فضای روزنامه نگاری،افشاگری و هيجان آزادی،روزنامه نگاری بود كه با كمتر از ٢٥ سال سن در روزنامه های آن روز قلم ميزد،كتاب مي نوشت و بيراه نيست كه بگويم برای خيلي از افراد همسن و سال من در آن روزها الگو و اسوه ی قلم و شجاعت بود،اسم : محمد قوچانی
سال ها گذشت و رفته رفته اين قهرمان ما با افزايش سن يا دچار ياس فلسفی و يا عافيت طلبی شد،ديگر از قلم آتشين و افشاگر حمله به عاليجناب سرخپوش خبری نبود،بلكه شدت اين انقلاب درونی به حدی است كه به شورای مركزی حزب پدرخوانده راه پيدا كرد.
او در سرمقاله اولين شماره روزنامه اش افاضاتي فرموده كه رك و راست ايدئولوژي راست نوليبرال ايراني را البته با پوششي از اسلام رحماني!! نشان ميدهد.
"مردم به فردگرايی نياز دارند"،"به دنبال هويت ايرانی هستند"،"نقد اجتماعی به فاشيسم منجر ميشود"
عجب!! اگر روشنفكران و چپگرايان ما فرهنگ مسلط را به چالش بگيرند،اگر خواهان اين باشند كه مردم امورشان را در دست داشته باشند،اگر خواهان بسط امر سياست نه به معنای تدبير!! بلكه به معنای هر چيز كه به امر جمعی مرتبط است،باشند،ترويج فاشيسم می كنند!؟ مهندسی فكری می كنند!؟
آيا مهندسی فكری همان دور كردن مردم از سياست واقعی نيست؟ آيا ترويج اين نيست كه"هر چه هست همين است!! و چيزی غير از آن نيست!!" آيا ترساندن و نهی مردم از فكر تغيير نيست؟
می گويد دموكراسی راديكال به پوپوليسم می انجامد آيه ای از يك پيامبر نوليبراليسم!! مارگارت تاچر در جهت تأئيد حرفش می آورد ولی نمی گويد نگاه گله گونه به مردم كه تنها،انتخاب بين چوپانان حق آنهاست به چه چيز مي انجامد،لابد گرگی كه به گله می زند هم چپ ها هستند!! اين فرافكني ها بس است!!
اگر در عصر روشنگری اروپا اين دست از به اصطلاح نخبگان دست بالا را می داشتند،مشخص نبود كه مردم اروپا چه موقع از ائتلاف پاپ-شاه و فئودال های برده دار و مرتجع خلاص مي شدند.
اين بار اول نيست كه شاهد از اين دست تحليل ها می باشيم،ولي چيزی كه اين بار برای من جالب بود گفتن اين حرف ها در سرمقاله روزنامه ای است كه اولين شماره از آن چاپ شده است،اين نشان دهنده اين است كه مهمترين دغدغه راست نوليبرال،همين فعاليت فكری-نظری جريان چپ روشنگر و پيشرو می باشد حتی اگر به دليل نداشتن تريبون و روزنامه های زنجيره ای!! محدود باشد.
اليگارشی سرمايه داری از كوچكترين كورسويی كه از شكاف روشنگری تابيده ميشود،وحشت دارد و اين وحشت را از رفلكس های پياده نظام و انتلكتوئل هايش!! ميشود فهميد،اگر روزی اكبر گنجی از عبارت تاريكخانه اشباح برای برخی نهاد های حكومتی استفاده كرد،بيراه نيست كه ما امروز اين تاريكخانه ها را كه اليگارشی سرمايه داری داخلی كه اختاپوس وار به منابع اقتصادی چنبره زده و بی ارتباط با اليگارشی خارجی نيست بشناسيم و با نقد بي محابا و رسوا كردن آنها به مثابه انداختن گاز اشك آور آنها را از سوراخ هايشان بيرون بكشيم كه صد البته اين اليگارشی تنها به اقتصاد و سياست خلاصه نشده و رانتخوارانی در فرهنگ وهنر هم دارد كه در نهايت همه اين بازوها يك هدف دارند و آن تحميق و اختگي مردم است.
No comments:
Post a Comment