احمد_شاملو:#مردی_چو_برق_حادثه_برخاست#
#AhmadShamloo
2:20
مردی ز باد حادثه بنشست
مردی چو برق حادثه برخاست
آن، ننگ را گزید و سپر ساخت
وین، نام را ، بدون سپر خواست
ابری رسید پیچان پیچان
چون خنگ یال اش آتش ، بر دشت
برقی جهید و موکب باران
.از دشت تشنه ، تازان بگذشت
آن پوک تپه، نالان نالان
لرزید و پاگشاد و فرو ریخت
،وآن شوخ بوته ، پر تپش از شوق
.پیچید و با بهار درآمیخت
پرچین یاوه مانده شکوفید
.وآن طبل پرغریو فروکاست
مردی ز باد حادثه بنشست
مردی چو برق حادثه برخاست
No comments:
Post a Comment