عشق مثل زبان است. زبان بعضیها شیک اما پرتکلّف و تصنعی است، زبان برخی دیگر، ساده ولی دلنشین است. زبان بعضیها باستانی است و با واقعیت زنده پیوندی ندارد. زبان بعضیهای دیگر، حامل ابتذال و ملالت روزمره است. زبان برخی پخته است و ظریف که نمیفهمی کی به نرمترین و نهفتهترین اعصاب ذهن آدم، رشتهای گره زده است و زبان گروهی دیگر، زمخت و بیگانه با بدایع و بدعتها. زبان برخی خشمگین است، حتا وقتی سخن از بهار و گل و می میگویند و زبان بعضیها خویشتندار و چیره، حتا وقتی از زبری و خشونت اشیاء پرده برمیدارند. زبان برخی، پرُ است و زبان شماری دیگر، پوچ. یکی ژرف و لایهلایه از معنا و دیگری حتا فریبندگی سراب و شکنندگی حباب را
هم ندارد.
عشق هر کس مثل زبان هر کس آینهی اوست. عشق و زبان، آینهی کاستیها و کمالات مایند. برای دیدن این آینهها هم باید دستور زبان و نشانگان عشق را دانست.
مهدی خلجی
No comments:
Post a Comment