جرقه_ی_آتش_نوشته_ی_لئو_تولستوی#
راوی: میکائیل شهرستانی , مهرخ افضلی
تولستوی معتقد بود به هنر نباید فقط به دید سرگرمی نگاه کرد؛ بلکه هنر وسیلهای باارزش برای آموزش روح و روان و اصلاح آدمیان است. از نگاه او نکتههای تربیتی باید در قالب رمان (که دلپذیر خوانندگان است) به آنها گوشزد شود، از قضاوت آنها بکاهد و انسانها را به نیکی و کردار و گفتار نیک تشویق کند.
این نویسندهی چیرهدست و باهوش میدانست که رمان باید جذاب و سرگرمکننده باشد وگرنه آن را نخواهیم خواند، اما معتقد بود رمان باید ویژگی دیگری هم داشته باشد و آن راهنمایی و پشتیبانی افراد در مسیر پردستانداز زندگی به سوی پختگی و مهربانی است. وی به کمک شخصیتپردازی، مفاهیم مورد نظرش را به بخشی از ذهن ما میرساند که به لایههای عمیق شخصیتمان راه پیدا میکند. از شما دعوت می کنم این کتاب را بشنوید.
:در داستان «جرقهی آتش» میشنویم که
«دهقانی به نام ایوان باکوف در روستایی زندگی می کرد. او پدر بیماری داشت. همسایهشان، گابریل، آنها را بسیار اذیت میکرد. همسر ایوان مرغی داشت که اتفاقاً به مزرعه ی گابریل رفته و در آنجا تخم گذاشته بود. این موضوع موجب شد تا این دو خانواده با هم درگیر شوند. دعوا بین آنها شروع شد و کار بالا گرفت؛ تا جایی که با وساطت پدربزرگ بیمارشان این درگیریها پایان یافت؛ اما ماجرا تمام نشد. حرفهای گذشته و دلخوریهای قدیمی به میان کشیده شده بود و این موضوع موجب شد تا کار به دادگاه و شکایت برسد. در دادگاه گابریل را به تحمل چندین ضربه شلاق محکوم کردند و قرار بر این شد تا این مجازات در حضور مردم اجرا شود. او حاضر نشد عذرخواهی کند و با وجود دخالت پدر بزرگ، ایوان نیز راضی به رضایت دادن نشد. روز مجازات فرارسید و حکم را اجرا کردند. بعد از اجرای حکم، گابریل درحالی که بسیار عصبانی بود، به ایوان گفت درسی به تو خواهم داد که هیچ وقت فراموش نکنی. عصر همان روز گابریل به سراغ ایوان رفت...».
===========================
چهل و ششمین کتاب صوتی
No comments:
Post a Comment