Friday, May 18, 2012

ترانه های خیام
 صادق هدایت
چاپ ششم 1353
کتابهای پرستو-تهران
***************
پیشگفتار
این کتاب را اولین بار 38 سال پیش در ایران خوانده بودم . چند روز پیش وقتی داشتم مروری بر کتابهای قدیمی در کتابخانه ام میکردم چشمم بهش خورد و بعد از رو خوانی سریع به نبوغ صادق هدایت بیش از پیش پی بردم . تصمیم گرفتم با بازنویسی آن در اینجا شما رو نیز از این گنجینه بی نصیب نگذارم. بخوانید و به عمق بینش انقلابی خیام از نگاه هدایت همیشه زنده پی ببرید .
 پیمان پایدار
 **********************
مقدمه

شاید کمتر کتابی در دنیا مانند مجموعه ترانه های خیام تحسین شده, مردود و منفور بوده,تحریف شده ,بهتان خورده , محکوم گردیده, حلاجی شده, شهرت عمومی و دنیا گیر پیدا کرده و بالاخره ناشناس مانده .

اگر همه کتابهائی که راجع به خیام و رباعیاتش نوشته شده جمع آوری شود تشکیل کتابخانه بزرگی را خواهد داد.ولی کتاب رباعیاتی که به اسم خیام معروف است و در دسترس همه میباشد مجموعه ای است که عموما از هشتاد الی هزار و دویست رباعی کم و بیش در بر دارد;اما همه آنها تقریبا جنگ مغلوطی از افکار مختلف را تشکیل میدهند .حالا اگر یکی از این نسخه های رباعیات را از روی تفریح ورق بزنیم و بخوانیم در آن به افکار متضاد ,به مضمونهای گوناگون و به موضوعهای قدیم و جدید بر میخوریم;بطوریکه اگر یکنفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیده خود را عوض کرده باشد قادر بگفتن چنین افکاری نخواهد بود . مضمون این رباعیات روی فلسفه و عقاید مختلف است از قبیل : الهی, طبیعی, دهری, صوفی ,خوشبینی, بدبینی ,تناسخی, افیونی, بنگی, شهوت پرستی, مادی, مرتاضی ,لامذهبی, رندی و قلاشی, خدائی, وافوری.... آیا ممکن است یکنفر اینهمه مراحل و حالات مختلف را پیموده باشد و بالاخره فیلسوف و ریاضی دان و منجم هم باشد؟پس تکلیف ما در مقابل این آش در هم جوش چیست؟ اگر بشرح حال خیام در کتب قدما هم رجوع بکنیم بهمین اختلاف نظر بر میخوریم.


این اختلافی است که همیشه در اطراف افکار بزرگ روی میدهد .ولی اشتباه مهم از آنجا ناشی شده که چنانکه باید خیام شناخته نشده و افسانه هائی که راجع باو شایع کرده اند این اشکال را در انتخاب رباعیات او تولید کرده است.


در اینجا ما نمی خواهیم بشرح زندگی خیام بپردازیم و یا حدسیات و گفته های دیگران را راجع باو تکرار بکنیم . چون صفحات این کتاب خیلی محدود است .اساس کتاب ما روی یک مشت رباعی فلسفی قرار گرفته است که باسم خیام, همان منجم و ریاضی دان بزرگ مشهور است و یا بخطا باو نسبت میدهند .اما چیزیکه انکار ناپذیر است, این رباعیات فلسفی در حدود قرن 5 و 6 هجری بزبان فارسی گفته شده .


 تا کنون قدیمترین مجموعه اصیل از رباعیاتی که به خیام منسوب است, نسخه "بودلن" اکسفرد میباشد که در سنه 865 در شیراز کتابت شده .یعنی سه قرن بعد از خیام و دارای 158 رباعی است, ولی همان ایراد سابق کم و بیش به این نسخه وارد است . زیرا رباعیات بیگانه نیز درین مجموعه میشود .

فیتز جرالد که نه تنها مترجم رباعیات خیام بوده ,بلکه از روح فیلسوف بزرگ نیز ملهم بوده است, در مجموعه خود بعضی رباعیاتی آورده که نسبت آنها به خیام جایز نیست, قضاوت فیتز جرالد مهمترازاغلب شرح حالاتی است که راجع به خیام در کتب قدیم دیده میشود; چون با ذوق و شامه خودش بهتررباعیات اصلی خیام را تشخیص داده تا نیکلا مترجم فرانسوی رباعیات خیام که او را بنظر یک شاعر صوفی دیده و معتقد است که خیام عشق و الوهیت را بلباس شراب و ساقی نشان میدهد, چنانکه از همان ترجمه مغلوط او شخص با ذوق دیگری مانند رنان خیام حقیقی را شناخته است


قدیمترین کتابی که از خیام اسمی بمیان آورده و نویسنده آن هم عصرخیام بوده و خودش را شاگرد و یکی از دوستان ارادتمند خیام معرفی میکند و با احترام هر چه تمامتر اسم او را میبرد, نظامی عروضی مولف " چهار مقاله" است . ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر میکند و اسمی از رباعیات او نمی آورد . کتاب دیگری که مولف آن ادعا دارد در ایام طفولیت (507) در مجلس درس خیام مشرف شده " تاریخ بیهقی " و "تتمه صوان الحکمه" نگارش ابوالحسن بیهقی میباشد که تقریبا در سنه 562 تالیف شده . او نیز از خیام چیز مهمی بدست نمیدهد , فقط عنوان او را میگوید که : "دستور, فیلسوف و حجه الحق" نامیده میشده ! پدران او همه نیشابوری بوده اند ,در علوم و حکمت تالی ابوعلی بوده ولی شخصا آدمی خشک و بد خلق و کم حوصله بوده .

چند کتاب از آثار او ذکر میکند و فقط معلوم می شود که خیام علاوه بر ریاضیات و نجوم در طب و لغت و فقه و تاریخ نیز دست داشته و معروف بوده است . ولی در آنجا هم اسمی از اشعار خیام نمی آید گویا ترانه های خیام در زمان حیاتش بواسطه تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته و یا در حاشیه جنگها و کتب اشخاص با ذوق بطور قلم انداز چند رباعی از او ضبط شده, و پس از مرگش منتشر گردیده که داغ لامذهبی و گمراهی رویش گذاشته اند و بعدها با اضافات مقلدین و دشمنان او جمع آوری شده . انعکاس رباعیات او را در کتاب "مرصاد العباد" خواهیم دید .

اولین کتابی که در آن از خیام شاعر گفتگو میشود کتاب "خریده القصر" تالیف عماد الدین کاتب اصفهانی بزبان عربی است که در 572 یعنی قریب 50 سال بعد از مرگ خیام نوشته شده و مولف آن خیام را در زمره شعرای خراسان نام برده و ترجمه حال او را آورده است .

کتاب دیگری که خیام شاعر را تحت مطالعه آورده "مرصاد العباد" تالیف نجم الدین رازی میباشد که در سنه620-621 تالیف شده .این کتاب وثیقه بزرگی است زیرا نویسنده آن صوفی متعصبی بوده و از این لحاظ به عقاید خیام بنظر بطلان نگریسته و نسبت فلسفی و دهری و طبیعی باو میدهد و میگوید :(ص18) "...که ثمره نظر ایمانست و ثمره قدم عرفان. فلسفی و دهری و طبایعی از این دو مقام محرومند و سر گشته و گم گشته اند . یکی از فضلا که بنزد نابینایان بفضل و حکمت و کیاست معروف و مشهور است و آن عمر خیام است, از غایت حیرت و ضلالت این بیت را میگوید, رباعی :
,در دایره ای کامدن و رفتن ماست
;آن را نه بدایت, نه نهایت پیداست
,کس می نزند دمی درین عالم راست
!کین آمدن از کجا و رفتن بکجاست

:رباعی
.دارنده چه ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست؟
گر زشت آمد این صور, عیب کراست؟
"ور نیک آمد, خرابی از بهر چه خواست؟

 ص(227)"...اما آنچه حکمت در میرانیدن بعد از حیات و در زنده کردن بعد از ممات چه بود, تا جواب به آن سرگشته غافل و گم گشته عاطل میگوید: دارنده چو ترکیب
طبایع آراست..."

قضاوت این شخص ارزش مخصوصی در شناسانیدن فکر و فلسفه خیام دارد . مولف صوفی مشرب از نیش زبان و فحش نسبت به خیام خود داری نکرده است .البته بواسطه نزدیک بودن زمان, از هر جهت مولف مزبور آشناتر به زندگی و افکار و آثار خیام بوده, و عقیده خود را در باره او ابراز میکند .آیا این خود دلیل کافی نیست که خیام نه تنها صوفی و مذهبی نبوده, بلکه بر عکس یکی از دشمنان ترسناک این فرقه بشمار میآمده ؟

اسناد دیگر در بعضی از کتب قدما مانند, نزهه الارواح ,تاریخ الحکما,آثار البلاد, فردوس التواریخ و غیره در باره خیام وجود دارد که اغلب اشتباه آلود و ساختگی است,و از روی تعصب و یا افسانه های مجعول نوشته شده و رابطه خیلی دور با خیام حقیقی دارد . ما در اینجا مجال انتقاد آنها را نداریم .

تنها سند مهمی که از رباعیات اصلی خیام در دست میباشد,عبارتست از رباعیات سیزده گانه "مونس الاحرار" که در سنه 741 هجری نوشته شده, و در خاتمه  کتاب رباعیات روزن  استنساخ و در برلین چاپ شده(رجوع شود به نمرات : 8, 10 27, 29, 41, 45, 59, 62 64, 67, 93, 115, 127). رباعیات مزبورعلاوه بر قدمت تاریخی, با روح و فلسفه و طرز نگارش خیام درست جور میآیند و انتقاد مولف "مرصاد العباد" به آنها نیز وارد است .پس در اصالت این سیزده رباعی و دور باعی
"مرصاد العباد" که یکی از آنها در هر دو تکرار شده (نمره 10) شکی باقی نمیماند و ضمنا معلوم میشود که گوینده آنها یک فلسفه مستقل و طرز فکر و اسلوب معین داشته, و نشان میدهد که ما با فیلسوفی مادی و طبیعی سر و کار داریم .از این رو با کمال اطمینان می توانیم این رباعیات چهارده گانه را از خود شاعربدانیم وآنها را کلید و محک شناسائی رباعیات دیگر خیام قرار بدهیم .

از اینقرار چهارده رباعی مذکور سند اساسی این کتاب خواهد بود, و در اینصورت هر رباعی که یک کلمه و یا کنایه مشکوک و صوفی مشرب داشت نسبت آن به خیام جایز نیست . ولی مشکل دیگری که باید حل بشود اینست که میگویند خیام به اقتضای سن, چندین بار افکار و عقایدش عوض شده ,در ابتدا لاابالی و شرابخوار و کافر و مرتد بوده و آخر عمر سعادت رفیق او شده راهی بسوی خدا پیدا کرده و شبی روی مهتابی مشغول باده گساری بوده ;ناآگاه باد تندی وزیدن میگیرد و کوزه شراب روی زمین میافتد و میشکند. آنوقت خیام بر آشفته بخدا میگوید :

,ابریق می مرا شکستی ربی
;بر من در عیش را به بستی ربی
,من می خورم و تو میکنی بد مستی
خاکم بدهن مگر تو مستی ربی؟
دا او را غضب میکند فورا صورت خیام سیاه میشودو خیام دو باره میگوید

,ناکرده گناه در جهان کیست؟ بگو
;آنکس که گنه نکرده چون زیست؟ بگو
!من بد کنم و تو بد مکافات دهی
.پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو


خدا هم او را می بخشد و رویش درخشیدن میگیرد, و قلبش روشن میشود . بعد میگوید: " خدایا مرا بسوی خودت بخوان !" آنوقت مرغ روح از بدنش پرواز میکند !

این حکایت معجزه آسای مضحک بدتر از فحشهای نجم الدین رازی بمقام خیام توهین میکند, و افسانه بچگانه ای است که از روی ناشیگری بهم بافته اند .آیا میتوانیم بگوئیم گوینده آن چهارده رباعی محکم فلسفی که با هزار زخم زبان و نیش خندهای تمسخر آمیزش دنیا و مافیهایش را دست انداخته,در آخر عمر اشک میریزد و از همان خدائی که محکوم کرده بزبان لغات آخوندی استغاثه میطلبد؟ شاید یکنفر از پیروان و دوستان شاعر برای نگهداری این گنج گرانبها,این حکایت را ساخته تا اگر کسی برباعیات تند او بر بخورد بنظر عفو و بخشایش بگوینده آن نگاه کند و برایش آمرزش بخواهد !

افسانه دیگری شهرت دارد که بعد از مرگ خیام مادرش دایم او از درگاه خدا طلب آمرزش میکرده و عجز و لابه مینموده, روح خیام در خواب باو ظاهر میشود و این رباعی را میگوید : 

,ای سوخته سوخته سوختنی
;ای آتش دوزخ از تو افروختنی
تا کی گوئی که بر عمر رحمت کن؟
حق را تو کجا برحمت آموختنی؟

باید اقرار کرد که طبع خیام درآن دنیا خیلی پس رفته که این رباعی آخوندی مزخرف را بگوید . از این قبیل افسانه ها در باره خیام زیاد است که قابل ذکر نیست ,و اگر همه  آنها جمع آوری بشود کتاب مضحکی خواهد شد .فقط چیزیکه مهم است باین نکته بر میخوریم که تاثیر فکر عالی خیام در یک محیط پست و متعصب خرافات پرست چه بوده,و ما را در شناسائی او بهتر راهنمائی میکند .زیرا قضاوت عوام و متصوفین و شعرای درجه سوم و چهارم که باو حمله کرده اند از زمان خیلی قدیم شروع شده , و همین علت مخلوط شدن رباعیات او را با افکار متضاد بدست میدهد. کسانیکه منافع خود را از افکار خیام در خطر میدیده اند تا چه اندازه در خراب کردن فکر او کوشیده اند .

ولی ما از روی رباعیات خود خیام نشان خواهیم داد که فکر و مسلک او تقریبا همیشه یکجور بوده و از جوانی تا پیری شاعر پیرو یک فلسفه معین و مشخص بوده و در افکار او کمترین تزلزل رخ نداده .و کمترین فکر ندامت و پشیمانی یا توبه از خاطرش نگذشته است .

در جوانی شاعر با تعجب از خودش میپرسد که چهره پرداز ازل برای چه او را درست کرده . طرز سئوال آنقدر طبیعی که فکر عمیقی را برساند مخصوص خیام است:
,هر چند که رنگ و روی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا;
,معلوم نشد که در طربخانه خاک
!نقاش ازل بهر چه آراست مرا


از ابتدای جوانی زندگی را تلخ و ناگوار میدیده و داروی دردهای خود را در شراب تلخ میجسته:
,امروز که نوبت جوانی من است
;می نوشم از آن که کامرانی من است
عیبم مکنید ,گر چه تلخ است خوش است,
تلخ است, چرا که زندگانی من است!
در این رباعی افسوس رفتن جوانی را میخورد:

!افسوس که نامه جوانی طی شد
!وان تازه بهار زندگانی دی شد
,حالی که ورا نام جوانی گفتند
!معلوم نشد او که کی آمد کی شد

شاعر با دست لرزان و موی سفید قصد باده میکند. اگر او معتقد بزندگی بهتری در دنیای دیگر بود ,البته اظهار ندامت میکرد تا بقیه عیش و نوشهای خود را به جهان دیگر محول بکند . این رباعی کاملا تاسف یک فیلسوف مادی را نشان میدهد که در آخرین دقایق زندگی سایه مرگ را در کنار خود می بیند و میخواهد بخودش تسلیت بدهد ولی نه با افسانه های مذهبی , و تسلیت خود را در جام شراب جستجو میکند:
,من دامن زهد و توبه طی خواهم کرد
,با موی سپید, قصد می خواهم کرد
,پیمانه عمر من به هفتاد رسید
?این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد
اگر درست دقت بکنیم خواهیم دید که طرز فکر, ساختمان و زبان و فلسفه گوینده این چهار رباعی که در مراحل مختلف زندگی گفته شده یکی است, پس میتوانیم بطور صریح بگوئیم که خیام ازسن شباب تا موقع مرگ مادی, بدبین و ریبی بوده(و یا فقط در رباعیاتش اینطور مینموده) و یک لحن تراژیک دارد که بغیر از گوینده همان رباعیات چهارده گانه سابق کس دیگری نمیتواند گفته باشد, و قیافه ادبی و فلسفی او بطور کلی تغییر نکرده است . فقط در آخر عمر با یک جبر یاس آلودی حوادث تغییر ناپذیر دهر را تلقی نموده و بدبینی که ظاهرا خوش بینی بنظر میآید اتخاذ میکند .


بطور خلاصه, این ترانه های چهار مصراعی کم حجم و پر معنی اگر ده تای از آنها هم برای ما باقی میماند, باز هم میتوانستیم بفهمیم که گوینده این رباعیات در مقابل مسائل مهم فلسفی چه رویه ای را در پیش گرفته و میتوانستیم طرز فکر او را بدست بیاوریم. لهذا از روی میزان فوق ,ما میتوانیم رباعیاتی که منسوب بخیام است از میان هرج و مرج رباعیات دیگر بیرون بیاوریم. ولی آیا اینکار آسان است؟

مستشرق روسی ژوکوفسکی ,مطابق صورتی که تهیه کرده در میان رباعیاتی که به خیام منسوب است 82 رباعی "گردنده" پیدا کرده ,یعنی رباعیاتی که بشعرای دیگر نیز نسبت داده شده; بعدها این عده به صد رسیده . ولی باین صورت هم نمیشود اعتماد کرد, زیرا مستشرق مذکور صورت خود را بر طبق قول(اغلب اشتباه) تذکره نویسان مرتب کرده که نه تنها نسبت رباعیات دیگران را از خیام سلب کرده اند بلکه اغلب رباعیات خیام را هم بدیگران نسبت داده اند . از طرف دیگر, سلاست طبع,   شیوائی کلام , فکرروشن سرشار و فلسفه موشکاف که از خیام سراغ داریم بما اجازه میدهد که یقین کنیم بیش از آنچه از رباعیات حقیقی او که در دست است ,خیام شعر سروده که از بین برده اند و آنهائی که مانده بمرور ایام تغییرات کلی و اختلافات بیشمار پیدا کرده و روی گردانیده .

 علاوه بر بی مبالاتی و اشتباهات استنساخ کنندگان و تغییر دادن کلمات خیام که هر کسی بمیل خودش در آنها تصرف و دستکاری کرده ,تغییرات عمدی که بدست اشخاص مذهبی و صوفی شده نیز در بعضی از رباعیات مشاهده میشود مثلا:

 شادی بطلب که حاصل عمر دمی است .

 تقریبا در همه نسخ نوشته "شادی مطلب" در صورتی که ساختمان شعر و موضوعش خلاف آنرا نشان میدهد . یک دلیل دیگر به افکار ضد صوفی و ضد مذهبی خیام نیز همین است که رباعیات او مغشوش و آلوده به رباعیات دیگران شده . علاوه برین هر آخوندی که شراب خورده و یک رباعی درین زمینه گفته از ترس تکفیر آنرا بخیام نسبت داده . لهذا  رباعیاتی که اغلب دم از شرابخواری و معشوقه بازی میزند بدون یک جنبه فلسفی و یا نکته زننده و یا ناشی از افکار نپخته و افیونی است و سخنانی که دارای معانی مجازی سست و درشت است میشود با کمال اطمینان دور بریزیم. مثلا آیا جای تعجب نیست که در مجموعه معمولی رباعیات خیام باین رباعی بربخوریم : 

 ,ای آنکه گزیده ای تو دین زرتشت
;اسلام فکنده ای تمام از پس و پشت
؟ تا کی نوشی باده و بینی رخ خوب
.جائی بنشین عمر که خواهندت کشت

این رباعی تهدید آمیز آیا در زمان زندگانی خیام گفته شده و باو سئو قصد کرده اند؟ جای تردید است,چون ساختمان رباعی جدیدتر از زمان خیام بنظر میآید. ولی در هر صورت قضاوت گوینده را در باره خیام و درجه اختلاط ترانه های او را با رباعیات دیگران نشان میدهد .

بهرحال,تا وقتی که یک نسخه خطی که از حیث زمان و سندیت تقریبا مثل رباعیات سیزده گانه کتاب "مونس الاحرار" باشد بدست نیامده,یک حکم قطعی در باره ترانه های اصلی خیام دشوار است ,بعلاوه شعرائی پیدا شده اند که رباعیات خود را موافق مزاج و مشرب خیام ساخته اند و سعی کرده اند که از او تقلید بکنند ولی سلاست کلام آنها هر قدر هم کامل باشد اگر مضمون یک رباعی را مخالف سلیقه و عقیده خیام به ببینم با کمال جرئت میتوانم نسبت آن را از خیام سلب بکنیم .زیرا ترانه های خیام با وضوح و سلاست کامل و بیان ساده گفته شده ;در استهزا و گوشه کنایه خیلی شدید و بی پرواست . ازین مطلب میشود نتیجه گرفت که هر فکر ضعیف که در یک قالب متکلف وغیرمنتظم دیده شود از خیام نخواهد بود, مشرب مخصوص خیام , مسلک فلسفی,عقاید و طرز بیان آزاد و شیرین و روشن او اینها صفاتی است که میتواند معیار مسئله فوق باشد.

ما عجالتا این ترانه ها را با اسم همان خیام منجم و ریاضی دان ذکر میکنیم ,چون مدعی دیگری پیدا نکرده. تا به بینیم این اشعار مربوط بهمان خیام منجم و عالم است و یا خیام دیگری گفته . برای اینکار باید دید طرز فکر و فلسفه او چه بوده است .


ادامه دارد: پیمان پایدار
**************************



No comments:

Post a Comment