شنبه, "روز مردم" است
Sabado,"dia del pueblo"
مقاله ای از: سزار له وه نو
Cesar Levano(*)
سردبیر روزنامه: له پیری مه را
La Primera:سال هفتم Oct,19,2012
ترجمه از: پیمان پایدار
***************************************
در سالهای دهه 30 و40 قرن گذشته, جمله زیر ورد زبان همگان بود:"شنبه روز مردم است".روزهائی بود که سوت کارخانه ها درمناطق مردمی (بخوان فقیر نشین),شهر کوچک آن دوران را بوجد میآورد. ادواردو مارکز ته یه دو(1الف) موسیقیدان متبحر, فلیپ پینگلو(1ب) که یه او(2), یک والس نوشت که در آن, در واقعیت,تاکید کرده بودکه توده های کارگر روز خاصی ندارند .
تمامی اینها, با ورق زدن صفحات سالنامه آماری 2011 وزارت کار, در حافظه ام زنده شدند. در آنجا به این پی میبرم که لیما کماکان شهر پرولتاریای پرو میباشد.از دو میلیون و 860 هزار و 391 کارگر و کارمند بخش خصوصی که به تاریخ دسامبر 2011 در کشور هستد, یک میلیون و 964 هزار و 309 نفرشان در لیما کار میکنند(این آمار شامل معلمین و کارمندان بخش دولتی نمی باشند). که یه او(2) صد و بیست و چهارهزار و 378 نفر, له لیبرتد(3) صد و بیست ویک هزار وشش نفر و اری کیپا(4) صد و شانزده هزار و 378 نفر .
تا آنجائی که به سازماندهی اتحادیه(سندیکا) ئی مربوط میشود ,آمار نشان میدهد که اکثریت قریب باتفاق آنها(مجموعا95%) وابسته به اتحادیه(سندیکا)های صنفی میباشند ,اما نه به فدراسیونها(فقط 5%) . واین نشانی از ضعف وکمبود تمرکز سازمانی طبقه کارگر میباشد .
این , بدون هیچگونه شکی, پیروی میکند از فشار سیستماکی که توسط اکثریت شرکت ها در ضدیت با اتحادیه ها اعمال میشود. اینان با بکار بستن شیوه های اجرائی دهه های اخیر درایالت متحده (آمریکا)متوسل شده اند: اخراج رهبران اتحادیه ها, دادن انگیزه به کارگران غیر اتحادیه ای و قرار دادهائی که کارگران را به نه پیوستن به اتحادیه مجبور میکنند. سرمایه داری خشن و وحشیانه, بزبانی دیگر نئولیبرالیسم با تمامیت خشم و غضبش .
این همچنین به علت یک واقعیت شگفت انگیز است: در سال 1976 در کشور بیش از 345 اعتصاب رخ داد;در سال 1981, 871 , اما در سال 2011 فقط 84 . و این در حقیقت به این معنا(نبوده و-مترجم) نیست که کارگران راضی و خشنود باشند. از این پیروی میکند که صاحبان شرکت ها(بخوان سرمایه داران-مترجم) و حاکمان ,شلاق سرکوب را آماده دارند .
نه اینکه اعتصابات چیز تحفه ای باشند . اما در کشورهای واقعا دموکراتیک اعتصابات منبع حقوقی اند,مشروعیت یافته علیه سئو استفاده از طرف کارفرما. نشانه ای است از آزادی شهروندی و سلاحی در راستای مبارزه برای عدالت اجتماعی, برای کرامت انسانی .
در تاریخ قرن بیستم پرو, اتحادیه ها و اعتصابات کشور را از رخوت نیمه فئودالی بدر آوردند. و با حمایت اخلاقی و روشنفکرانه مانوئل گونزالز په ره دا(5) با سنت چاپلوسی(نوکر صفتی) و انقیاد (فرمانبرداری) قطع رابطه کردند .از مبارزه برای هشت ساعت کار , نفس جدیدی ,در جهت بهبود بخشیدن شرایط زندگی و کاری, ظهور کرد ,خلاقیت توده ای,و کشور را بسمت تغییر و بهتر شدن سوق داد.
از این جوش و خروش سوسیالیسم ماریاتگی (6) و اپرا(7) , بمانند حزبی که آلبرتو فونکن(8) ریسنده باف ویترته(9) پیشنهادش را داده بود, کسی که رهبر جنبش دانشجوئی ویکتور رئول هایا ده لا توره(10) را به نیاز ایجاد ابزاری برای دفاع از حقوق حقه توده ها, جبهه ای علیه تهاجم اقتدارمنشانه, سرکوبگرانه و شیفته انتخاب شدن مجدد(بمانند هوگو چاوز ونزوئلای-مترجم) اگوستو برناردینو له گی یا(11) قانع نمود. ناگفته نماند(مترجم), فونکن از درون جنبش آنارشیستی ,که دستاوردش تحقق یافتن مبارزاتی هشت ساعت کار در روز است , سربلند کرده بود.
پایان
***************************************تمامی اینها, با ورق زدن صفحات سالنامه آماری 2011 وزارت کار, در حافظه ام زنده شدند. در آنجا به این پی میبرم که لیما کماکان شهر پرولتاریای پرو میباشد.از دو میلیون و 860 هزار و 391 کارگر و کارمند بخش خصوصی که به تاریخ دسامبر 2011 در کشور هستد, یک میلیون و 964 هزار و 309 نفرشان در لیما کار میکنند(این آمار شامل معلمین و کارمندان بخش دولتی نمی باشند). که یه او(2) صد و بیست و چهارهزار و 378 نفر, له لیبرتد(3) صد و بیست ویک هزار وشش نفر و اری کیپا(4) صد و شانزده هزار و 378 نفر .
تا آنجائی که به سازماندهی اتحادیه(سندیکا) ئی مربوط میشود ,آمار نشان میدهد که اکثریت قریب باتفاق آنها(مجموعا95%) وابسته به اتحادیه(سندیکا)های صنفی میباشند ,اما نه به فدراسیونها(فقط 5%) . واین نشانی از ضعف وکمبود تمرکز سازمانی طبقه کارگر میباشد .
این , بدون هیچگونه شکی, پیروی میکند از فشار سیستماکی که توسط اکثریت شرکت ها در ضدیت با اتحادیه ها اعمال میشود. اینان با بکار بستن شیوه های اجرائی دهه های اخیر درایالت متحده (آمریکا)متوسل شده اند: اخراج رهبران اتحادیه ها, دادن انگیزه به کارگران غیر اتحادیه ای و قرار دادهائی که کارگران را به نه پیوستن به اتحادیه مجبور میکنند. سرمایه داری خشن و وحشیانه, بزبانی دیگر نئولیبرالیسم با تمامیت خشم و غضبش .
این همچنین به علت یک واقعیت شگفت انگیز است: در سال 1976 در کشور بیش از 345 اعتصاب رخ داد;در سال 1981, 871 , اما در سال 2011 فقط 84 . و این در حقیقت به این معنا(نبوده و-مترجم) نیست که کارگران راضی و خشنود باشند. از این پیروی میکند که صاحبان شرکت ها(بخوان سرمایه داران-مترجم) و حاکمان ,شلاق سرکوب را آماده دارند .
نه اینکه اعتصابات چیز تحفه ای باشند . اما در کشورهای واقعا دموکراتیک اعتصابات منبع حقوقی اند,مشروعیت یافته علیه سئو استفاده از طرف کارفرما. نشانه ای است از آزادی شهروندی و سلاحی در راستای مبارزه برای عدالت اجتماعی, برای کرامت انسانی .
در تاریخ قرن بیستم پرو, اتحادیه ها و اعتصابات کشور را از رخوت نیمه فئودالی بدر آوردند. و با حمایت اخلاقی و روشنفکرانه مانوئل گونزالز په ره دا(5) با سنت چاپلوسی(نوکر صفتی) و انقیاد (فرمانبرداری) قطع رابطه کردند .از مبارزه برای هشت ساعت کار , نفس جدیدی ,در جهت بهبود بخشیدن شرایط زندگی و کاری, ظهور کرد ,خلاقیت توده ای,و کشور را بسمت تغییر و بهتر شدن سوق داد.
از این جوش و خروش سوسیالیسم ماریاتگی (6) و اپرا(7) , بمانند حزبی که آلبرتو فونکن(8) ریسنده باف ویترته(9) پیشنهادش را داده بود, کسی که رهبر جنبش دانشجوئی ویکتور رئول هایا ده لا توره(10) را به نیاز ایجاد ابزاری برای دفاع از حقوق حقه توده ها, جبهه ای علیه تهاجم اقتدارمنشانه, سرکوبگرانه و شیفته انتخاب شدن مجدد(بمانند هوگو چاوز ونزوئلای-مترجم) اگوستو برناردینو له گی یا(11) قانع نمود. ناگفته نماند(مترجم), فونکن از درون جنبش آنارشیستی ,که دستاوردش تحقق یافتن مبارزاتی هشت ساعت کار در روز است , سربلند کرده بود.
پایان
(*)یکی از معدود روزنامه نگاران متعهد و آزادی خواه که پرچمدار مبارزه علیه زور و اجحاف, دیکتاتوری و نقض حقوق بشر در چندین دهه تاریخ معاصر پرو بوده و در افشای فساد (از هر نوعش) زبانزد همگان میباشد .هرچند پدر بزرگش- مانوئل له وه نو- یکی از آنارکو سندیکالیستهای(عضو نانوایان) مبارز اوایل قرن بیستم در شهر لیما بوده, او خودش در جرگه مارکسیستهای آزادیخواه میباشد.
(1a) Eduardo Marquez Talledo(1902-1975) / (1b) Felipe Pingo del Callao (1899-1936)هر دو تن ازموسیقیدان برجسته کی ری یویا(به ملغمه ای از نژاد اسپانیائی ها و بومیان پروئی گفته میشود) بودندCriolla
(2)Callaoبندر و یکی از 24 منطقه لیما نیزمیباشد
(3) La Libertad چهارمین شهر پرو از لحاظ جمعیت , در منطقه ساحلی شمال کشور میباشد. درضمن زادگاه یکی از چندین تمدنهای مهم ما قبل اینکا ها نیز هم میباشد. البته بخشهای از آن نیز کوهستانی ست .در ضمن منطقه ایست توریستی.
(4) Arequipaدومین و مهمترین شهر پرو میباشد. واقع شده در جنوب شرق لیما , دارای طبیعتی زیبا(کوه و دشت ودره )و بغایت توریستی است . مردمی مغرور دارد و ناسیونالیسم منطقه ائی شدیدی ناخودآگاه جمعیشان را تا حدی قلقلک میدهد که پاسپورت گونه ای کاریکاتور وار درست کرده اند(و آنرا میفروشند) که برآن "جمهوری مستقل اری کیپا" نقش بسته است!!
(5)Manuel Gonzalez Pradaمتفکر و بنیانگذار بینش آنارشیستی در پرو. او ,که از طبقه آریستوکرات بود, درابتدا گرایشات پوزیتویستی داشت. در میانسالی چند سالی را در اروپا اقامت گزید و در بازگشتش به کشور نه تنها از به تنگ آمدنش از چهارچوب فساد سیاسی احزاب , اعضای مجلس و کلیت نهادهای بورژوائی داد فغان سر میداد, و بدینوسیله به منقدی زبردست مبدل گردید, بلکه مروج آنارشیسم اجتماعی و حامی جنبش سندیکائی نیز گشت. امید است بتوانم مجموعه مقالاتش را در آینده ای نه چندان دور بفارسی ترجمه گردانم .
(6)Jose Carlos Mariateguiخوزه کارلوس ماریاتگی1930-1894 با وجود عمر کوتاهش روزنامه نگار , محقق و بزرگترین متفکر مارکسیست پروئی(و آمریکای لاتین ) بود. مهمترین و معروفترین اثرش همانا" هفت مقاله در مورد تعبیر واقعیت جامعه پرو"نام دارد. او بعنوان ال اما و ته(*), که در ضمن نام یکی ازچندین مجله ای نیز که بنیانگذارش بود,(و بزبان سرخپوستی" که چوا "+) بمعنی "معلم " در سطح جامعه شناخته شده است. در ضمن بنیانگذار حزب سوسیالیت پرو در سال 1928 , که در سال 1930 به حزب کمونیست تغییر نام داد,نیز بود El Amauta(*)/ (+) Quechua.1930-1894
(7)APRA(Alianza Popular Revolucionario Americana)حزبی که " هایه ده له توره " در تبعید وقتی به مکزیک رفته بود در سال 1928 تاسیس کرد.
(8)Alberto Fonkenیکی از دهها مبارزین فعال آنارشیست در کارخانجات ریسندگی بافندگی پایتخت ,لیما
(9)Vitarte منطقه ای در بخش شرقی پایتخت ,لیما
(10)Victor Raul Haya de la Torre (Partida Aprista Peruana)رهبر1979-1895 تاریخی حزب آپریستا پرو بود
او که در جوانی مدعی سوسیالیسم ,از نوع مارکسیستی اش, را داشت, در همان اوایل فعالیتش -بعنوان رهبر جنبش دانشجوئی-مورد غبض ماریاتگی قرار گرفت و بدرستی ملقب به اپورتونیسم شد. در مجموع تفکری التقاطی و شخصیتی ضعیف داشت .(بزبانی دیگر میتوان او را ملغمه ای از 3 شخصیت تعفن انگیز حزب توده وطنی چون احسان طبری ,کیانوری و کامبخش دانست )!! فعالیت سیاسی اش نیز پر از زیگ زاگ زدنهای متعدد بود. بالاخره در نیمه اول دهه 50 قرن پیش حزبش با خیانتی آشکار به آرمانهای توده ها در حمایت از دیکتاتور اودریا(*) برخواست!! چرا که تمام هم و غمش ,در تحلیل نهائی ,گرفتن قدرت دولتی توسط حزبش بود. هر چند این آرزو را بگور برد.البته بعدها دو بار یعنی در سال 1985 و 2001حزبی که بنیان گذارده بود بقدرت رسید !!
(*) Manuel Arturo Odria(11)Agusto Bernardino Leguia Salcedoتاجر قهاری1932-1863 که در صنعت شکر و فروش بیمه به مال و منالی
زیادی دست یافت . چهار بار نیز( در مجموع 15 سال* ) رئیس جمهور شد . در کنار آلبرتو فوجی موری(**), ژاپنی پروئی جانی و دیکتاتور, دو تن از فاسد ترین و "وطن فروش " ترین رئیس جمهورهای پرو در 188 سال گذشته بوده است
(*)1908-1912, 1919-1925, 1925-1929, 1929-1930
(**)1990-2000
No comments:
Post a Comment