دولتها به کمیسار(مامور عالی رتبه) سیاسی قدرت اقتصادی
تبدیل شده اند .
تبدیل شده اند .
خوزه ده سوسا ساراماگو(*):نویسنده مترقی و فقید پرتقالی
تنها برنده نوبل ادبیات بزبان پرتقالی1998
*****************************
"Los gobiernos se han convertido en comisarios politicos
del poder economico".
Jose de Sousa Saramago
Nobel de Literatura 1998
*******************************
(*) خوزه ده سوسا ساراماگو 16 نوامبر 1922 در خانواده ای فقیر (دهقانی بدون زمین) در 120 کیلومتری لیسبون- پرتقال متولد شد : نویسنده ,رمان نویس ,شاعر, روزنامه نگار و درام نویس بود. او بخاطر فقر نتوانست دبیرستان را تمام کند و بکار های متعدد روی آورد. اولین رمان ناموفقش بنام زمین گناهکار را در سال 1947 بچاپ رساند. رمان دومش بنام پنجره سقفی هیچگاه چاپ نشد (1)طی 20 سال بعد با نوشتن میانه ای نداشت .او خود در این باره گفته بود :"ساده بگم چیزی واسه گفتن نداشتم و وقتی چیزی واسه گفتن نیست بهتره سکوت کرد" . در اینمدت برای شرکت بیمه و همزمان با روزنامه اخبار به همکاری پرداخت . اما زود بخاطر مواضع سیاسی او را از کار اخراج کردند . بعد به همکاری با مجله ای فرهنگی بعنوان منتقد ادبی بکار پرداخت .در سال 1966 اولین کتابچه شعرش را بچاپ رساند و از سال 1967 خود را وقف نوشتن رمان کرد . در دوران دیکتاتوری سالازار(2) با سانسور و پیگیری مواجه شد . در نشری بعنوان ویراستار بمدت 12 سال بکارپرداخت و در اوغات فراغت به ترجمه بودلر ,تولستوی و...دست زد .در سال 1969 به حزب کمونیست... و در سال 1974 به جنبش انقلابی ای پیوست که برای برگرداندن دموکراسی (1975) مبارزه میکرد . اولین رمان خوبش را در سال 1980 در مورد شرایط زندگی کارگران لاور (3) نوشت . با اینکار فرم نگارش حقیقی و شاعرانه اش را پیدا کرد . در سالهای بعد بدون توقف به نوشتن و انتشار رمانهای متعدد پرداخت . رمان 1991ش بنام انجیل به روایت عیسی مسیح او را به اوج شهرت رساند و همزمان بخاطر "توهین به کاتولیکها" حکومت او را برای جایزه ادبی اروپا منع گرداند! بعنوان اعتراض پرتقال را به قصد جزیره له نزروت ( جز جزایر قناری) اسپانیا ترک کرد . در سال 1995 به چاپ یکی از شناخته ترین رمانهایش ," مقاله ای در باب کوری"(4) دست زد . فرناندو میره لس(5) آنرا در سال 2008 به پرده سینما برد . در سال 1997 رمان " تمامی نامها " (6) ,که همچنین شناخته شده است, را چاپ کرد . در سال 1998 به دریافت جائزه نوبل نائل آمد و تا به امروز تنها رمان نویس زبان پرتقالی است که این جایزه را از آن خود گردانده .از آنزمان زندگیش را بین لیسبون و جزایر قناری تقسیم کرد. در ضمن به فعالیت فرهنگی اجتماعی هر دو کشور و روابط نزدیکشان را در مصاحبه ای بدرستی توجیه گرداند و علاقه اتوپیک خود را مبنی بر وحدت دو کشور نیز گوشزد .او آته ئیستی میلیتانت بود و نظرش راهمیشه به مطبوعات ارائه میداد .برای او " خدا سکوت جهان است ,و انسان, فریاد یست که به این سکوت معنا میبخشد ." در یکی از آخرین نوشته هاش(7) بنام "چراغ چشمک مرگ" داستان کشوری را نقل میکند-جائی که اسمش را نمی آورد-که مرگ مکثی در ماموریتش ایجاد میکند ,چیزی که در جهان هیچگاه اتفاق نیافتاده: از آنوقت به جلو اتفاقات غیر قابل تصور رخ میدهد,هیچکس نمیمیرد ولی پیر میشود . در آخرین اثرش قابیل(8) کتابش را با جمله ای اینچنینی به پایان میبرد " تاریخ تمام گردید,دیگر چیزی برای گفتن نمانده ". در سال 2002 ,از آنجائی که ساراماگو سیاستهای ضد بشری اسرائیل را در مناطق اشغالی فلسطین با کمپ آوشویتس نازی ها مقایسه گرداند, ورودش را به اسرائیل منع کردند(9) و تمامی کتابهایش را نیز از کتابخانه ها یشان برداشتند !! در حقیقت از همانسال بود که نویسنده این سطور علاقه ام به نوشته های ساراماگو بیشتر شد ,و جسته گریخته, از او متونی را خوانده ام .
خوزه ساراماگو بتاریخ 18 ژوئن 2010 در 87 سالگی دار فانی را وداع کرد. و در سال 2011 مستندی از آخرین سالهای زندگیش بنام "خوزه و پیلار", توسط میگل گونکالوس مندس(10) , تهیه گردید و برای اسکار همان سال نیز کاندید شد.
یادش گرامی باد .
*******************************
(*) خوزه ده سوسا ساراماگو 16 نوامبر 1922 در خانواده ای فقیر (دهقانی بدون زمین) در 120 کیلومتری لیسبون- پرتقال متولد شد : نویسنده ,رمان نویس ,شاعر, روزنامه نگار و درام نویس بود. او بخاطر فقر نتوانست دبیرستان را تمام کند و بکار های متعدد روی آورد. اولین رمان ناموفقش بنام زمین گناهکار را در سال 1947 بچاپ رساند. رمان دومش بنام پنجره سقفی هیچگاه چاپ نشد (1)طی 20 سال بعد با نوشتن میانه ای نداشت .او خود در این باره گفته بود :"ساده بگم چیزی واسه گفتن نداشتم و وقتی چیزی واسه گفتن نیست بهتره سکوت کرد" . در اینمدت برای شرکت بیمه و همزمان با روزنامه اخبار به همکاری پرداخت . اما زود بخاطر مواضع سیاسی او را از کار اخراج کردند . بعد به همکاری با مجله ای فرهنگی بعنوان منتقد ادبی بکار پرداخت .در سال 1966 اولین کتابچه شعرش را بچاپ رساند و از سال 1967 خود را وقف نوشتن رمان کرد . در دوران دیکتاتوری سالازار(2) با سانسور و پیگیری مواجه شد . در نشری بعنوان ویراستار بمدت 12 سال بکارپرداخت و در اوغات فراغت به ترجمه بودلر ,تولستوی و...دست زد .در سال 1969 به حزب کمونیست... و در سال 1974 به جنبش انقلابی ای پیوست که برای برگرداندن دموکراسی (1975) مبارزه میکرد . اولین رمان خوبش را در سال 1980 در مورد شرایط زندگی کارگران لاور (3) نوشت . با اینکار فرم نگارش حقیقی و شاعرانه اش را پیدا کرد . در سالهای بعد بدون توقف به نوشتن و انتشار رمانهای متعدد پرداخت . رمان 1991ش بنام انجیل به روایت عیسی مسیح او را به اوج شهرت رساند و همزمان بخاطر "توهین به کاتولیکها" حکومت او را برای جایزه ادبی اروپا منع گرداند! بعنوان اعتراض پرتقال را به قصد جزیره له نزروت ( جز جزایر قناری) اسپانیا ترک کرد . در سال 1995 به چاپ یکی از شناخته ترین رمانهایش ," مقاله ای در باب کوری"(4) دست زد . فرناندو میره لس(5) آنرا در سال 2008 به پرده سینما برد . در سال 1997 رمان " تمامی نامها " (6) ,که همچنین شناخته شده است, را چاپ کرد . در سال 1998 به دریافت جائزه نوبل نائل آمد و تا به امروز تنها رمان نویس زبان پرتقالی است که این جایزه را از آن خود گردانده .از آنزمان زندگیش را بین لیسبون و جزایر قناری تقسیم کرد. در ضمن به فعالیت فرهنگی اجتماعی هر دو کشور و روابط نزدیکشان را در مصاحبه ای بدرستی توجیه گرداند و علاقه اتوپیک خود را مبنی بر وحدت دو کشور نیز گوشزد .او آته ئیستی میلیتانت بود و نظرش راهمیشه به مطبوعات ارائه میداد .برای او " خدا سکوت جهان است ,و انسان, فریاد یست که به این سکوت معنا میبخشد ." در یکی از آخرین نوشته هاش(7) بنام "چراغ چشمک مرگ" داستان کشوری را نقل میکند-جائی که اسمش را نمی آورد-که مرگ مکثی در ماموریتش ایجاد میکند ,چیزی که در جهان هیچگاه اتفاق نیافتاده: از آنوقت به جلو اتفاقات غیر قابل تصور رخ میدهد,هیچکس نمیمیرد ولی پیر میشود . در آخرین اثرش قابیل(8) کتابش را با جمله ای اینچنینی به پایان میبرد " تاریخ تمام گردید,دیگر چیزی برای گفتن نمانده ". در سال 2002 ,از آنجائی که ساراماگو سیاستهای ضد بشری اسرائیل را در مناطق اشغالی فلسطین با کمپ آوشویتس نازی ها مقایسه گرداند, ورودش را به اسرائیل منع کردند(9) و تمامی کتابهایش را نیز از کتابخانه ها یشان برداشتند !! در حقیقت از همانسال بود که نویسنده این سطور علاقه ام به نوشته های ساراماگو بیشتر شد ,و جسته گریخته, از او متونی را خوانده ام .
خوزه ساراماگو بتاریخ 18 ژوئن 2010 در 87 سالگی دار فانی را وداع کرد. و در سال 2011 مستندی از آخرین سالهای زندگیش بنام "خوزه و پیلار", توسط میگل گونکالوس مندس(10) , تهیه گردید و برای اسکار همان سال نیز کاندید شد.
یادش گرامی باد .
(1)Claraboya / (2) Salazar / (3) Lavre / (4) Ensayo sobre la ceguera / (5) Fernando Meirelles
(6)Todos los nombres / (7) Las intermitencias de la muerte /(8) Cain /(9)Persona non grata
|
(10) Miguel Goncalvos Mendez
- ترجمه , تهیه و تلخیص از: پیمان پایدار
No comments:
Post a Comment