Sunday, January 20, 2013

من کی هستم؟
 

 نوشته خانم " بلقيس سليمانی" يکی
از نويسندگان معاصر

============ =========
من« دوشيزه مکرمه» هستم
وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود.

============ ========= =====
من «مرحومه مغفوره» هستم
وقتی زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابی نمی بينم .
============ ========= ========= =
من «والده مکرمه» هستم
وقتی اعضای هيات مديره شرکت پسرم برای خودشيرينی 20 آگهی تسليت در 20 روزنامه معتبر چاپ می کنند ..
============ ========= ========= ===
من «همسری مهربان و مادری فداکار» هستم،
وقتی شوهرم براي اثبات وفاداری اش البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ می رساند
============ ========= ========= ===
من «زوجه» هستم،
وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه فقط بيست و پنج هزار تومان ، بدهد
============ ========= ========= ===
من «سرپرست خانوار» هستم،
وقتی شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشد و برای هميشه در ته دره خوابيد.

============ ========= ========= ===
من «خوشگله» هستم،
وقتییپسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده می گذرانند.

============ ========= ========= ===
من «مجيد» هستم،
وقتی در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا می زند.

============ ========= ========= ===
من «ضعيفه» هستم،
وقتی ريش سفيدهای فاميل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند..

============ ========= ========= ===
من «بی بی» هستم،
وقتی تبديل به يک شیء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس می گيرند.

============ ========= ========= ===
من «مامی» هستم،
وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند..

============ ========= ========= ===
من «مادر» هستم،
وقتی مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم چون آن روز به يک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم.

============ ========= ========= ===
من «زنيکه» هستم،
وقتی مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشت ماشينش در پارکينگ می شنود.

============ ========= ========= ===
من «مامانی» هستم،
وقتی بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.

============ ========= ========= ===
من «ننه» هستم،
وقتی شليته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم می کنم و نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها می گويد من خدمتکار پير مادرش هستم.

============ ========= ========= ===
من «بانو» هستم،
وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هيچ مردی دلش نمي خواهد وقتش را با من تلف بکند.

============ ========= ========= ===

من در ماه اول عروسی ام؛ «خانم کوچولو،عروسک، ملوسک، خانمي ، عزيزم،عشق من، پيشی، قشنگم، عسلم، ويتامين و...» هستم.




============ ========= ========= ===
من در محاوره ی ديرپای اين کهن بوم ؛ «دليله محتاله، نفس محيله مکاره،مار، ابليس، شجره مثمره، اثيری، لکاته و....» هستم.

============ ========= ========= ===
حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفی صدا مي زند.

============ ========= ========= ===
من «مادر فولادزره» هستم، وقتی بر سر حقوقم با اين و آن می جنگم.

============ ========= ========= ===
مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي می کند...
... به اين فرهنگ نکبت !!!!


No comments:

Post a Comment