به مناسب ترانه تازه شاهین نجفی( که توقع زیادی از او نداشته) و محسن نامجو( که تعجبم را برانگیخت) بنام " پریود " - یا همان رگل زنان- خوانندگان عزیز را مجددا به
نوشته طنز نیشدار گلوریا استاینم در ذیل فرا میخونم. این آهنگ, با توجه به کالائی دیدن زنان وبه سخره گرفتن عادت ماهیانه شان, به حق , موج خشم و نفرت انسانهای شریف, بخصوص فمینیستهای رادیکال, را برانگیخته. باشد که این دو هنرمند باانتقاد از خود آبروی از دست رفته شان را تا حدی, و شاید تا حدی, در یابند .
پیمان پایدار
پیمان پایدار
****************
"از زمانی که تاریخ ثبت شده است، انسانهای نرینه همهی فرهنگ را حول این ایده شکل دادهاند که خیلی "طبیعی" است که آلت تناسلی مرد "غبطهبرانگیر" باشد و زنان در حسرت آن بسوزند. بماند که میتوان گفت چنین آلت محافظت نشدهای مردان را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد و دستکم منطقیتر آن است که فکر کنیم آلت تناسلی زنان و خاصیت باروری و زایش "غبطه برانگیزتر" باشد.خلاصه اینکه عقلانیت در به وجود آمدن این فرهنگ نرینه محور هیچ نقشی نداشته است.
بیایید فکر کنیم چه میشد اگر ناگهان به شکل معجزه آسایی جاها عوض میشد و این مردها بودند که عادت ماهیانه میشدند و زنان دیگر پریود نمیشدند؟ پاسخ روشن است: عادت ماهیانه ناگهان به یک اتفاق فرخندهی نرینهمحور، با ارزش، دلخواه و دلیلی برای به رخ کشیدن خود تبدیل میشد.
مردان دربارهی مدت و مقدار خونی که از آنها میرفت لافها میزدند.
پسرها آغاز شروع سن قاعدگی را با جشن و مراسم آیینی و پارتیهای باشکوه برای شروع نشانه و نماد مردانگی جشن میگرفتند.
کنگره ایالات متحدهی آمریکا "موسسه ملی دردهای قاعدگی" را تاسیس و هزینههایش را تقبل میکرد تا از درد ماهانهی مردان بکاهد.
نوار بهداشتی و تامپون در همهی مکانهای عمومی رایگان و مشمول یارانه دولتی میشد. (صدالبته که عدهای از مردان خودشان هزینهی تامپون را میپرداختند تا از مارکهای خیلی منحصربفرد و خاص و گرانی مثل "تامپون جان وین"، نوار بهداشتی محمد علی، "نوار بهداشتی برای روزهای مجردی" و تامپون برای "اوج لذت" خرید کنند.)
نظامیها، سیاستمداران جناج راست و مذهبیهای بنیادگرا عادت ماهیانه را به عنوان سند محکمی که تنها مردها هستند که میتوانند به عضویت ارتش درآیند و از میهن دفاع کنند علم میکردند. شعار هم میدادند:« باید خون دهی تا توانی از خون و ناموس حفاظت کنی.»سیاستمداران دست راستی میگفتند آیا اصلا یک زن میتوانند بدون درک و تجربهی چرخهی طبیعی رفتن خون از بدن که ودیعهای طبیعی و آسمانی است توان مدیریت داشته باشد؟ رهبران مذهبی یهودیها میگفتند بدون خروج ماهیانه ناخالصی خون از بدن، زن یک موجود گناهکار بیش نیست. کشیشها میگفتند چگونه یک زن میتواند خون خود را برای گناهان ما دهد؟
مردان رادیکال، سیاستمداران چپ و انقلابیون اصرار میکردند که خب البته درست است زنان با ما برابر هستند، اما ما متفاوتیم. بعد هم تاکید میکردند هر زن میتواند همتای آنها باشد اگر ماهیانه زخمی در تن خود ایجاد کند تا یک مقدار خون از تنش رود ( باید برای انقلابی بودن خون داد!) یک راه هم این است که زنی که میخواهد همتای این انقلابیون چپ عزیز باشد تاکید کند که اهمیت بیبدیل قاعدگی را درک میکند و در حلقهی روشنگری مردان درباره اهمیت این پدیده شرکت مستمر داشته باشد.
پسرهای لات و لوت خیابان عربده میزدند " من یک مرد سه لا نواربهداشتیام" یا نگاهی به وسط پای رفقایشان میانداختند و با اشاره به برجستگی سه چهار نواربهداشتی میگفتند" رفیق! به نظر عالی میای" و بهم های فایو حواله میکردند.
تلویزیونها برنامههای چندساعته مفصل دربارهی اهمیت این ویژگی ارزشمند میساختند. برنامههایی با عنوان "ریچی و پستی به دنبال متقاعد کردن فونزی که اگرچه دو ماه است پریود نشده است اما او هنوز فونزی کبیر است."
و روزنامهها پر از تیترهایی بود مثل "قاضی به دلیل استرس ناشی از عادت ماهیانه متهم، حکم به عفو داد"
و عنوان فیلمهای سینما پر میشد از پل نیومن و رابرت ردفورد در "برادران خونی."
مردها کلی استدلال برای زنان میآوردند که اینترکورس در هنگام پریود بسیار لذتبخشتر است. لزبینها متهم میشدند که از خون و در نتیجه از "حیات" هراسان هستند و به همین خاطر لزبین شدند. درگوشی هم میگفتند" شاید هم چون یک مرد با عادت ماهیانه خوب نتوانسته تور کند."
و اوه صد البته که مردان روشنفکر وظیفهی ارائه مهمترین استدلالهای اخلاقی و عقلانی را برعهده میگرفتند: چگونه یک زن میتواند در ریاضیات، اندازهگیری، اهمیت زمان و مکان به تخصص و مهارت رسد وقتی به او توانایی ویژهی چرخهی خروج خون از تن در هماهنگی با تغییرات سیارات و ماه و طبیعت داده نشده است؟ مردان فیلسوف و تئوریسنهای مذهبی این سوال فلسفی را مطرح میکردند که آیا راهی هست تا برای زنان بتوان ضرب آهنگ طبیعت را که آنها از دست دادهاند، جبران کرد؟ آیا راهی هست تا آنها بتواند تجربهی سمبلیک مرگ و حیات دوباره در هر ماه را که از تجربهی آن عاجزند درک کنند؟"
ترجمه: فرناز سیفی
No comments:
Post a Comment