Thursday, February 21, 2013

 در حکایت ملاقات با جناب خر

سروده فیروز بشیری

اندر حكايت ملاقات با جناب خر و دعوت از ايشان به آدم شدن و استدلال و راضی بودن ايشان به خر بودن و شرمنده شدن حقير وآرزوی من كه

Description: Description: 
http://www.dashtak.com/khare%20shirazi.jpg




مناظره با جناب خر

روزی به رهی مرا گذر بود

خوابیده به ره جناب خر بود


از خر تو نگو که چون گهر بود

چون صاحب دانش و هنر بود


گفتم که جناب در چه حالی

فرمود که وضع باشد عالی


گفتم که بیا خری رها کن

آدم شو و بعد از این صفاکن


گفتا که برو مرا رها کن

زخم تن خویش را دوا کن


خر صاحب عقل و هوش باشد

دور از عمل وحوش باشد


نه ظلم به دیگری نمودیم

نه اهل ریا و مکر بودیم


راضی چو به رزق خویش بودیم

از سفرۀ کس نان نه ربودیم


دیدی تو خری کشد خری را؟

یا آنکه برد ز تن سری را؟


دیدی تو خری که کم فروشد ؟

یا بهر فریب خلق کوشد ؟


دیدی تو خری که رشوه خوار است؟

یا بر خر دیگری سوار است؟


دیدی تو خری شکسته پیمان؟

یا آنکه ز دیگری برد نان؟


دیدی تو خری حریف جوید؟

یا مرده و زنده باد گوید؟


دیدی تو خری که در زمانه؟

خرهای دیگر پیش روانه


یا آنکه خری ز روی تزویر

خرهای دیگر کشد به زنجیر؟


هرگز تو شنیده ای که یک خر؟

با زور و فریب گشته سرور


خر دور ز قیل و قال باشد

نارو زدنش محال باشد


خر معدن معرفت کمال است

غیر از خریت ز خر محال است


تزویر و ریا و مکر و حیله

منسوخ شدست در طویله


دیدم سخنش همه متین است

فرمایش او همه یقین است


گفتم که ز آدمی سری تو

هرچند به دید ما خری تو


بنشستم و آرزو نمودم

بر خالق خویش رو نمودم


ای کاش که قانون خریت

جاری بشود به آدمیت
 
******************************
حقیقتا اسم خر بد در رفته.این حیوان یکی از نجیب ترین حیوانات هست. هوش کمی هم نداره و اشتباهاتش را دو بار تکرار نمیکنه. حال آنکه آدمها بعضا و بخشا یکی از نانجیب ترین حیوانها میباشند !! تازه به غلط  خودشونو برترین هم میدونن...هاهاها
باری ,ممنون از دوست عزیزم دکتر آزاده وارسته برای ارسال این متن به نه سخد.
پیمان پایدار  

No comments:

Post a Comment