شعری از رفیق : بتول عزیزپور
از پانسمان پترولیوم
به نام ِ به کام ِ
به جام ِ سعادتی که آسمان را در استیلای منابع
هفتاد بار ْ
اکتشاف ْ تسریع می کند
و « 2 » پیروزی، سقف را بر سَر ِ یاسوج می چرخاند
و مدرسه را زمین می زند
تا همه دادها
از " دار ِ سی" فوران کـُـــند
و در فارسی پهلو بگیرد
از میان ِ خاور
خار می روید
ای " بارون " !
و میدان ْ از احتمال ِ قرارداد
تا استخوان اجداد
بهشت پارو می کند
"رویتر" از روم،
" ژولیوس" را بر داشت و
بر پشت ما " کارت " زد
تا " به کجای این شب ژنده "
کنوانسیون
کنسرسیوم ببندد در ایوان "پترولاسی"
از بشکه هایی که باد می کنید
و قوانین عادلانه در پی الحاق ْ
زیر پتوی ِ I love you
با نغمه های متواتر
پیش ها و ریش ها را " نمودند " از مصدری که " گائ...ن" بود
و گورستان گربه را به شباهت گرگ رسانـ ْــد
انتخاب ْ
کاردی است مُـهّم که "سزار" را سزاور فتوحات ندانست
از " گای..." تا bye
اموری است که ملــّی را از صنعت کوتاه کرد
و ذخائر را تا زمزمهء امتیاز به زیر کشید
آماری متحول تر از دیوار
از گوش ها بالا نمی روَد
در شرایط ایالتی
که "مظفری" شد
و قول را قاری کرد
در رختخواب چند نفره...
No comments:
Post a Comment