Paul -Laurent Assounپل- لوران اسون
واژگان فروید Le vocabulaire de Freud
ترجمه دکتر کرامت موللی
چاپ اول 1386, نشر نی , تهران
صد و بیست صفحه
قسمت دوازدهم
قسمت اول تا پنجم بترتیب در 6 م, 11م , 15 م , 18م و 31 م ماه می
قسمت ششم تا دهم بترتیب در 4 م, 8 م و 13 م و 18م و 29م ماه ژوئن
وقسمت یازدهم در2 ماه ژولای2012 درج شده است
وقسمت یازدهم در2 ماه ژولای2012 درج شده است
************************************
Le Clivage du Moi انفصام من نفسانی
* لفظ اسپالتونگ(*)- به آلمانی فصام یا انفصام - در صنایع معادن به شکافی
اطلاق می شود که بنا بر نوع و زاویه ضربه ای که در سنگ کریستال وارد می شود, در آن به وجود می آید . بلویلر, روان پزشک معروف سویسی , آن را در مورد شکاف و درزی که در من نفسانی فرد مبتلا به اسکیزوفرنی (1) بوجود می آید و گوئی شخصیت او را به دو نیمه متضاد تقسیم میکند , به کار برده است . فروید این اصطلاح را با لفظ من نفسانی ترکیب میکند تا موقعیتی روانی را توصیف کند که در طی آن فرد واجد دو رابطه و نحو تلقی مختلف نسبت به واقعیتی خارجی میشود . این واقعیت غالبا مربوط به قبول یا انکار محرومیت از ذکر* است .
(*) Spalung / (1) Schizophrenie
** بلویلر لفظ اسپالتونگ را برای اولین بار در 1911 در مورد عدم انسجام
و پیوستگی تظاهرات نفسانی نزد افراد هیستریک به کار برد . حال آن که فروید آن را برای نخستین بار در سال 1927 در مورد من نفسانی و مکانیسم روانی حاشا* به کار گرفت . فروید در 1938 مثالی برای روشن ساختن معنای آن ارائه میدهد .مسئله مربوط به کودکی میشود که پس از ارتکاب به عمل استمنا از سوی له له خود به محرومیت از آلت تناسلی تهدید شده بود . کودک واجد دو طرز تلقی متضاد نسبت به این تهدید شده بود , یعنی هم امکان آن را پذیرفته بود و هم هر گونه امکانی را از آن سلب میکرد . فروید می نویسد که نتیجه حاصل "شکافی " بود که در من نفسانی کودک ایجاد شده بود . چنین شکافی است که پایه اصلی انفصام نفسانی را تشکیل میدهد, "همین دو واکنش متضاد نسبت به تعارض موجود است که هسته مرکزی شکاف یا انفصام من نفسانی را تشکیل میدهد " .
فروید در بحث خود پیرامون این مقوله از خود چنین پرسش میکند که آیا مفهومی است جدید یا آن که از دیر باز شناخته شده بوده است . به نظر میرسد که بالاخره پاسخ نخستین را انتخاب میکند و آنرا مفهومی جدید میداند . این امر ما را بر آن میدارد که نوعی درز و ترک درونی را در بطن من نفسانی قبول کنیم که البته از آن چه از دفع امیال و سرکوبی آنها بسوی ضمیر ناآگاه میدانیم , متمایز است چرا که در مورد اخیر مسئله مربوط به انقطاعی است که میان من نفسانی و مطلوب آن بوجود می آید . حال آنکه انفصام من نفسانی حاصل مقوله محرومیت از ذکر*(کسترسیون) است .
انفصام من نفسانی را میتوان در ضعیف ترین حالت آن یک مکانیسم دفاعی خاص به حساب آورد . در حالی که صورت قاطع تر آن آشکار کننده ساختمانی از نفسانیات ناآگاه انسان است . با توجه به مسئله اخیر این پرسش پیش می آید که آیا ذات آدمی در انفصام نفسانی او نیست ؟
Le Clivage du Moi انفصام من نفسانی
* لفظ اسپالتونگ(*)- به آلمانی فصام یا انفصام - در صنایع معادن به شکافی
اطلاق می شود که بنا بر نوع و زاویه ضربه ای که در سنگ کریستال وارد می شود, در آن به وجود می آید . بلویلر, روان پزشک معروف سویسی , آن را در مورد شکاف و درزی که در من نفسانی فرد مبتلا به اسکیزوفرنی (1) بوجود می آید و گوئی شخصیت او را به دو نیمه متضاد تقسیم میکند , به کار برده است . فروید این اصطلاح را با لفظ من نفسانی ترکیب میکند تا موقعیتی روانی را توصیف کند که در طی آن فرد واجد دو رابطه و نحو تلقی مختلف نسبت به واقعیتی خارجی میشود . این واقعیت غالبا مربوط به قبول یا انکار محرومیت از ذکر* است .
(*) Spalung / (1) Schizophrenie
** بلویلر لفظ اسپالتونگ را برای اولین بار در 1911 در مورد عدم انسجام
و پیوستگی تظاهرات نفسانی نزد افراد هیستریک به کار برد . حال آن که فروید آن را برای نخستین بار در سال 1927 در مورد من نفسانی و مکانیسم روانی حاشا* به کار گرفت . فروید در 1938 مثالی برای روشن ساختن معنای آن ارائه میدهد .مسئله مربوط به کودکی میشود که پس از ارتکاب به عمل استمنا از سوی له له خود به محرومیت از آلت تناسلی تهدید شده بود . کودک واجد دو طرز تلقی متضاد نسبت به این تهدید شده بود , یعنی هم امکان آن را پذیرفته بود و هم هر گونه امکانی را از آن سلب میکرد . فروید می نویسد که نتیجه حاصل "شکافی " بود که در من نفسانی کودک ایجاد شده بود . چنین شکافی است که پایه اصلی انفصام نفسانی را تشکیل میدهد, "همین دو واکنش متضاد نسبت به تعارض موجود است که هسته مرکزی شکاف یا انفصام من نفسانی را تشکیل میدهد " .
فروید در بحث خود پیرامون این مقوله از خود چنین پرسش میکند که آیا مفهومی است جدید یا آن که از دیر باز شناخته شده بوده است . به نظر میرسد که بالاخره پاسخ نخستین را انتخاب میکند و آنرا مفهومی جدید میداند . این امر ما را بر آن میدارد که نوعی درز و ترک درونی را در بطن من نفسانی قبول کنیم که البته از آن چه از دفع امیال و سرکوبی آنها بسوی ضمیر ناآگاه میدانیم , متمایز است چرا که در مورد اخیر مسئله مربوط به انقطاعی است که میان من نفسانی و مطلوب آن بوجود می آید . حال آنکه انفصام من نفسانی حاصل مقوله محرومیت از ذکر*(کسترسیون) است .
انفصام من نفسانی را میتوان در ضعیف ترین حالت آن یک مکانیسم دفاعی خاص به حساب آورد . در حالی که صورت قاطع تر آن آشکار کننده ساختمانی از نفسانیات ناآگاه انسان است . با توجه به مسئله اخیر این پرسش پیش می آید که آیا ذات آدمی در انفصام نفسانی او نیست ؟
بررسی مفهوم انفصام از وجهه نظر توپیک خالی از مشکل نیست , زیرا لازم می آید که به جای تصور رابطه ای میان دو سیستم مختلف(من و این و آن نفسانی) به نسبتی بیندیشیم که میان من نفسانی و من نفسانی وجود داشته باشد !
مکانیسم انفصام نتایج بیمار ناک مهمی دارد."بیماران روحی" بطور کلی دارای ساختمان روانی منفصمی هستند . اما هر جا که شکاف (به معنای عارضه ای آن)ببینیم, باید وجود پیوند و رابطه ای را نیز مفروض بدانیم .
*** مفهوم من منفصم را میتوان یکی از مهمترین ره آوردهای فروید در مورد مفهوم فاعل نفسانی* دانست . زیرا این مفهوم موجب میشود که فاعل نفسانی وجودی سوای مکانیسم های دفاعی من نفسانی پیدا کند . این مقوله ما را بر آن میدارد که در وحدت ترکیبی من نفسانی حتی به معنای شبه متعالی آن که مراد فیلسوفی چون کانت یا هوسرل بود , تجدید نظر کنیم .لذا "ترکیب فرایندهای من نفسانی " دچار مشکل میشود , چرا که پدیدار انفصام حاکی از وجود دو موضع متضاد در کنار یکدیگر است , امری که ما را بر آن میدارد که من نفسانی را با توجه به چنین خصوصیتی مورد پرسش مجدد قرار دهیم .
مراجع:
انفصام من در فرایند دفاع 1937-
خلاصه ای از اصول روان کاوی 1938-
ادامه دارد: پیمان پایدار
**************************
No comments:
Post a Comment