Friday, January 8, 2016


خبری خوش : اشرف پهلوی- خواهر محمد رضا شاه مزدور- بدرک واصل شد

 

پیشگفتار



چقدر باید   وضع ایران و "روشنفکرانش " خراب شده  باشد که خانم مهر انگیز

  کار , مثلا "فمینیست"(البته از نوع متعفن و بورژوائی اش), بمانند 
کاسه ای

 داغتر از آش , در وصف این زن اقتدارگر- شارلاتان  , کسی که

فعالانه  درکودتای آمریکائی- انگلیسی 28 مرداد شرکت داشت

و....با دهها ترفند گوناگون در کنار و همدست برادر مزدورش بمدت 37 سال


 در تمامی فساد و جنایات سهیم بود ....و بیک زبان به 
ریش مردم ایران خندید

  
آنچنان دست از پا نشناسد و به مدح و ثنا توسل جوید .... میبایست در اینجا

متذکر و یاد آور شد که 
اشرف پهلوی در کنار هنری کیسینجر و اردشیر زاهدی

  جزو مهندسین/طراحان
اصلی اشغال سفارت آمریکا (که  به غلط بنام

دانشجویان خط امام ثبت شده!!) 
 نیز بود ....

باری , متن کامل نوشته شده از طرف خانم کار را 
 در کنار سه نظر منتقدانه  دیگر

. در زیر بخوانید



ننگت و نفرت نثار اشرف  پهلوی ها و مهر انگیز کار ها  و هما ناطق ها


پیمان پایدار

************************
اشرف پهلوی، زنی که قدرت رهبری اش را به سخره گرفتند: مهر انگیز کار
اشرف پهلوی بیش از هر زنی در تاریخ معاصر ایران سوژه جوک های جنسی، بی بند و باری، خیانت به منافع ملی و متهم به حفظ سلطنت خاندان خود بوده است. این زن را تا کنون یک تاریخ نویس بیطرف ننوشته است و چهره اش از زیر غبار شایعه و تهمت بیرون نیامده است.
اشرف پهلوی را هنوز بیطرفانه و فارغ از ترس از نقد و نظر ننوشته اند. اطمینان ندارم که در سالهای پیش از ابتلا به آلزایمر، کسی را به حریم خود راه داده باشد تا دست کم بیشتر از خود بگوید و از تاریخی که سرنوشت او را به سرنوشت ایران معاصر گره زده پرده برگیرد. البته نگارش تاریخی در باره این زن، هنوز دیر نیست. فقط امید به این که تاریخ نویس های علاقمند به پیش داوری های رایج وارد این حوزه نشوند، اندک است.
اشرف پهلوی خواهر توامان شاه بود. با پنج ساعت تاخیر نسبت به برادر وارد زندگی پر آشوب خود شد. اما آن چه از او یک انسان خبرساز ساخت، جنسیت بود، نه تاخیر در ورود به صحنه زندگی.
خواهر و برادر از یک صلب به وجود آمدند. در یک بطن پرورده شدند، با یکدیگر رشد کردند. اما آن که همیشه از بدو تولد "شاه" بود، محمدرضا بود. اشرف با حسرت او را می نگریست. دوستش داشت و در بسیاری عقب گردهای سیاسی، از او بدش می آمد. گاهی دور از چشم او دست به کارهائی می زد تا شاید آن ضعف ها را جبران کند. می شود اسمش را توطئه با هدف حفظ سلطنت در خانواده اش گذاشت. حتا با این فرض هم قابل مطالعه همه جانبه تاریخی است. نه داوری های فارغ از مطالعه.
اشرف پهلوی در بیشتر بحران های سیاسی و رویدادهای مهم سیاسی دخالت می کرد. برخلاف دیگر خواهران و برادرانش، در برابر رویدادهای سیاسی بی عمل نبود. سکوت نمی کرد. از این رو تمام زندگی خصوصی اش را با جوک های اپوزیسیون دینی و غیردینی، می کشاندند به کف خیابان. با کلی اغراق و تمسخر. هرگز به صورت جدی ننشست تا با خبرنگاران یک دل سیر پیرامون درست و نادرست بودن جوک ها و شایعات توضیح بدهد. از دو حال خارج نیست. یا می خواست حرمت برادر را نگاه دارد یا معتقد بود هرچه می خواهند بگویند. من آن کاری را می کنم که عقیده دارم درست است.
این دو خواهر و برادر توامان، با یکدیگر تفاوت های شخصیتی فاحش داشتند. اشرف رک و بی پروا بود و سر نترس داشت. خیلی جاها زیر بال برادر را می گرفت. رجال کشوری و لشگری دوستش نداشتند. اما احتیاط را از دست نمی دادند و خوب می دانستند اشرف در صورتی که مورد بی اعتنائی قرار گیرد، برای تنزل آن مقام که او را نادیده گرفته، از پا نمی نشیند.
اشرف پهلوی به هر رویداد سیاسی که پا می نهاد، پیرامون رفتارش قصه سازی می شد. اگر می رفت به دیدار استالین برای بهبود روابط یا به هر دلیل سیاسی دیگر، تبعات این سفر از زبان رایج مردم، محدود می شد به این که استالین به او یک پالتو پوست گرانبها هدیه داده و بنابراین...
در دوران رفع اختلاف با حکومت عراق که به آشتی و قرارداد الجزیره منجر شد، سفر سیاسی اشرف پهلوی به عشق و عاشقی با صدام حسین سر زبانها افتاد.
لحظه لحظه از زندگی سیاسی او با رنگ های جنسی در شبنامه های درون کشور و بولتن های اپوزیسیون بیرون کشور، نقاشی می شد.
تردید نیست که خوب یا بد، جای پاشنه های کفش اشرف، روی اسناد 37 سال سلطنت برادرش باقی است. برادر نیز در بسیاری رویدادها اراده می کرد این چهره زنانه را از اندام سیاسی زندگی شاهانه خود، به خصوص در سالهائی که بیشتر مقتدر شده بود، پاک کند. ولی نمی توانست. اشرف زن سرکشی بود که زیر انبوه شایعات سر فرود نمی آورد. بی گمان عقده های بر دل انباشته فراوان داشت. هرگز درون خلوت خود نپذیرفت که زن بودن مانع سلطنت و سیاست ورزی و سروری است. عمر را بر سر آن گذاشت تا ثابت کند اگر چیزی در زندگی طبیعی کم دارد که همانا جنسیت مردانه است، اما چیزی در زندگی سیاسی بیش دارد که اسمش ایستادگی به هر قیمت است. حتما در اثبات برابری خود با جنسیت برادر توامان، اشتباه هم مرتکب شده، اما در این که شماره اشتباهات او همان اندازه است که دشمنان زنانگی اش گفته اند، باید شک کرد.
اشرف پهلوی سرانجام به جبران ناکامی های جاه طلبانه خود که از جنسیت او مایه می گرفت، تغییر در موقعیت حقوقی و اجتماعی و رفاهی زنان را وجهه همت قرار داد. راه سازمان ملل متحد را پیش گرفت. سازمان زنان ایران با ریاست عالیه او منشاء بسیار خدمات شد که دو بانوی انقلابی سرشناس، در روزهای ملتهب انقلاب راه افتادند. جمعی هم به دنبال شان و همه نشریات با ارزش و تحقیقاتی آن سازمان را که عموما پیرامون حقوق زن و برابری بود به آتش کشیدند. همان ها اینک برای اندکی تایید صلاحیت از شورای نگهبان دریوزگی می کنند.
قصه ها طولانی است و فرصت بهتری می طلبد. اینک به انگیزه مرگ یک بازیگر مهم سیاسی از جنس زن که تاریخ سیاسی و معاصر ایران را نمی توان بدون ورود به حریم فردی و اجتماعی و سیاسی اش، بازخوانی کرد، چهره در نقاب خاک دارد.
شگفتا از بازی های چرخ روزگار که تاریخ مرگ این بازیگر سیاسی را روز 17 دی قرار داد. روز کشف حجاب اجباری توسط پدرش رضا شاه که خود پاره ای است مهم و تاثیرگذار در تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر ایران.
اشرف پهلوی درگذشت و یک تاریخ را با سکوت خود خواسته اش دفن کرد. ایکاش این برداشت من غلط باشد و بشنویم که او بسیاری ناگفته های تاریخ معاصر را با زبان یا قلم خودش افشا کرده است.
اشرف پهلوی، بیشترین نیروی خود را صرف کرد تا بگوید زن است. سیاستمدار است. جهان مدرن را می شناسد. می داند راهیابی زنان کشور به پست های کلیدی سازمان ملل متحد، حرکتی است به سوی کمال. با این همه هرگز نپذیرفت تا از خواسته های زنانه خود بگذرد. باری هم که سیاستمدارانه به عیادت یک مقام مذهبی به قم سفر کرد، از این عیادت در محافل مذهبی ابراز تنفر شد.
افسوس نفهمیدیم این ابراز تنفر روحانیت، ابراز تنفر نسبت به تمام زنانی است که می گویند ما هستیم و برابری می خواهیم. تازه امروز پس از 37 سال که روحانیت حکومت را گرفته است، می بینیم با زنان کابینه دولت اسلامی خودش، همان می کند که با اشرف پهلوی می کرد. زنان ایرانی انتشار روزنامه هائی مانند "یالثارات" را در زمان شاه به خواب هم نمی دیدند.
چه حیف که زنان ایرانی این واقعیت تلخ و دردناک را دیر فهمیدند. حتا زنده یاد هما ناطق تاریخ نویس بلند مرتبه این سرزمین که تاریخ را مثل کف دستش می شناخت، صادقانه گفت که نفهمیدیم یا وقتی فهمیدیم که دیگر دیر شده بود.
مهرانگیز کار
منبع: bit.ly/1PNJMDp




چرا سلطنت طلب تروریست ذهنی استشهرام امیدی

"امیر کریم پور شیرازی (روزنامه نگار منتقد اشرف پهلوی) پس از دستگیری 

ابتدا همانند همه فعالان سیاسی و آزادیخواهانی که دستگیر شده بودند بطور غیر

 قانونی در دادگاه نظامی ارتش محاکمه شد.

در دوران بازداشتش میزان شکنجه‌هایی که بر وی اعمال گردید از آنچه بر تمام

 زندانیان دیگر رفت شدید تر و دردناک تر بود تا جاییکه در مدت ۶ ماه موهایش 
سفید شد. یکی از شکنجه‌های رایج گذاشتن پالان خر بر روی وی توسط

 سربازان و وادار کردن او به راه رفتن و ادرار کردن بر روی وی بود.گرچه

 هیچ یک ازاین شکنجه‌ها وی را از راه خود در دفاع از حقوق مردم منصرف

 نکرد و مقاومت او را نشکست.

کریمپور در مدت اسارت شکنجه بسیار دید ، تمام بدنش را با سیگار سوزاندند .

 سیخ داغ بر بدنش کشیدند و تمام صورتش را بر اثز ضربه مشت و لگد کبود

 کردند. می گفتند اشرف در تمام شکنجه ها حضور می یافت و از آن لذّت می

 برد و می خواست بدین وسیله انتقام قلم تیز او را از او بگیرد .

حتّی تهدید و تطمیعش کردند شاید توبه نامه ای از او بگیرند ، ولی او زیر بار

 نرفت و همچنان به مصدق وفادار ماند .

نمایش هولناک به آتش کشیدن یک انسان!

عاقبت در شب چهارشنبه سوری سال 1332 بطوریکه بعدها خبر از درون

 دیوارهای مخوف زندان لشکر زرهی به بیرون درز کرد، حضرات درباریان،

 جشنی در لشکر دو زرهی آراستند و نوای طرب ساز کردند و برنامه ای خاص

 جهت کینه کشی و انتقامجوئی از روانشاد کریمپور ترتیب داده بودند. تبهکاران

 سیه دل وقتی حسابی اسیر باده شدند ، برای شادمانی ، کریمپور را از سلول

 درآوردند و به میدان آوردند و کینه های ناپاک خود را در قالب تفریحی چندش آور به نمایش گذاشتند .

قربانی این نمایش وحشیانه روزنامه نگار و شاعر آزاده ای بود که باید قربانی

 قلم نیز می شد و می سوخت به دستور شاپور علیرضا و اشرف پیکرش را

 آغشته به نفت کردند ، مدتی او را به توهین و تمسخر گرفتند .

شاهپور علیرضا که در قساوت قلب و خشونت مشهور بود ابتدا لگد محکمی بر

 دهان او کوبید و سپس پالانی بر پیکر وی نهادند اور ا آتش زدند ، زندانی

 بیچاره به هر سو می دوید و فریاد می زد . شعله آتش همه ی بدن او را فرا

 گرفته بود . تلاش داشت از میان تماشاگران که قهقهه سر داده بودند بگریزد ، 

ولی سربازان با سر نیزه مانع می شدند که لذّت دروغین و پست آنان را نیمه تمام بگذارد .

شبانگاه او را به سلولش برگرداندند و بعد از یک شب که با درد و آه و ناله به

 صبح رسانده بود ،صبح او را در حالی که دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود به

 بیمارستان ارتش منتقل کردند. در آنجا تمام توان خود را در گلو جمع کرد و چند 

بار فریاد زد:

« والا حضرت اشرف مرا کشت ...

اما دکتر ایادی خائن – پزشک مخصوص شاه با تمسخر گفت : «دیوانه است ! هذیان می گوید! »"

************************


ج. آذرنوش


خانم کار این همه از خدماتش گفتید کمی هم از خیانتهایش به کودتای بیست 

وهشت مرداد و وارد کردن هرویین به ایران و باز گشایی خانه های فساد 

،همچنین شکنجه هایی که به دستور این بانوی به اصطلاح پیشرو شما به 

آزادیخواهان میشد.میگفتید.نکند آزادی خواهی شما هم از نوع ایشان است . 

تاریخ را نمیشود دور زد واز انسان فاسدی فرشته ساخت چون پول گرفتی 

.اگر اشرف به آزادی زنان وپیشرفت آنان معتقد بود زنان مخالف سلطنت 

چرا در زندان بودند. متاسفانه برخی از روشنفکران دچار فراموشی تاریخی

 شده اند و یا پول کم آورده اند و باید طوری ارتزاق کنند دیگه!!!!!!


********************************


Sad Hedayat :نوشته 
واکنشی به نوشته ای به نام" اشرف پهلوی، زنی که قدرت رهبری اش را 

به سخره گرفتند" نوشتۀ خانم مهر انگیز کار در سایت ایران 

وایرIranwire.com

"افسوس" که تحلیل خانم مهرانگیز کار از مقایسۀ بد و بدتر جلوتر نمی رود،

 
همان نگاهی که ما را سی و چند سال است اسیر اصلاح طلبان دولتی و غیر

 
دولتی کرده است، و با تمرکز بر روی مسئلۀ جنسیت فاکتورهای مهم دیگری

 
که در اعمال قدرت حاکمیت بر یک جامعه نقش دارند را نادیده می گیرد.

 زنان تحت ستم ایران در زیر سلطۀ حاکمیت اسلامی را با زنی که خود در

 حاکمیت و سلطۀ دیکتاتوری در یک کشور سهیم بوده مقایسه کردن را می 

گویم. بنظر میاید خانم مهرانگیز کار هنوز به این مسئلۀ واقف نشده اند که

صرف زن بودن، صرف هم جنس بودن زنان را در یک صف کنار هم قرار

 نمی دهد. مثل اینکه زنان درون حاکمیت امروزی را با زنان تحت ستم در

 جامعه ایران مقایسه کنیم. اشرف پهلوی بخشی از چرخ قدرت در رژیم

 پهلوی بوده است. او در کودتای 28 مرداد ، برنامه ریزی شده توسط

وزارت اطلاعات سیا عیله ملی شدن صنغت نفت در ایران و خفقانی که پس

 از آن در این کشور حاکم شد نقش داشته است. فساد اخلاقی و مالی وی بر

 بسیاری که آن دوران را زندگی کرده اند و یا تاریخ کشورشان را مطالعه،

 پوشیده نسیت. اشرف پهلوی در سال 1961 میلادی به اتهام قاچاق هروئین 

به ارزش 2 میلیون دلار در فرودگاه ژنو بازداشت شد و دفتر مبارزه با مواد

مخدر در امریکا درخواست کرده بود که بخاطر قاچاق مواد مخدر دیگر به 

او اجازه ورود به امریکا داده نشود (اسناد عمومی شده توسط وزارت

 خارجه امریکا - در اینترنت). اسدالله علم، وزیر دربار محمدرضا پهلوی در

 خاطراتش می نویسد که ارتشبد فتح الله مین باشیان، در جلسه‌ای با وزیر

 دارایی پیشنهاد داده بوده که کمک مالیی که به افسران ارتش می‌شده تا برای

 
مداوای خاص به خارج بروند افزایش یابد و در بحث بر سر این قضیه گفته


 بوده: “این کار اگر با هزینه‌های فسق و فجور والاحضرت اشرف 

(خواهرشاه) مقایسه شود مثل قطره‌ای در اقیانوس است”. در سال 1978، 

نیویورک تایمز گزارشی نوشت مبنی بر اینکه اشرف پهلوی درخواست

 کرده از حساب بانکی اش در ایران مبلغ 708,000.00 دلار به حساب

 بانکی در سوئیس واریز شود. این در حالی ست که در دهۀ 1970 در

 ایران، علیرغم برخی پیشرفت ها بسوی مدرنیسم، هنوز 96 درصد

 روستاها برق نداشتند (ایران بین دوانقلاب- آبراهامیان). 

No comments:

Post a Comment