کتاب نقل قولهائی از آنارشیستها
Quotation from Anarchists
ویراستار : پل برمن
Edited by : Paul Berman
ترجمه از : پیمان پایدار
*********************
لیست فصلهای کتاب
Editor's Introductionصفحه3 :مقدمه ویراستار
What Is Anarchismصفحه 27: آنارشیست چیست
Smash The State صفحه 36: داغان کردن دولت
"Capitalismis the Greatest Crime of All"صفحه 78:سرمایه داری بزرگترین جنایت پیشه هاست
Abolish Godصفحه 87: ملغی کردن خدا
Revolutionصفحه 93: انقلاب
The Anarchistsصفحه 127: آنارشیستها
Who Makes the Revolutionصفحه 147: چه کسانی انقلاب میکنند
Anarchyصفحه 160: آنارشی
Bibographical Notesصفحه 213: نوتهای بیوگرافیک
Books on Anarchismصفحه 217: کتابهائی در مورد آنارشیسم
************************
مقدمه ویراستگر
در شانزده قسمت
قسمت نهم
مقدمه ویراستگر
در شانزده قسمت
قسمت نهم
***********************
برای قسمت اول , دوم , سوم , چهارم , پنجم و ششم
رجوع کنید به 9م , 12م , 17م , 22م , 26م و 31 دسامبر 2015
برای قسمت هفتم و هشتم
رجوع کنید به 3م و 6م ژانویه 2016
**********************
انقلاب شهری در بارسلونا عمیق ترین بود. فرانتس بورکه نو*، یک ناظر که به آنارشیسم هیچگونه سمپاتی/ دلبستگی و علاقه ای نداشت، سلب مالکیت را در :آن شهر از تجارب خود به شیوه زیر در ماه اوت1936 ، شرح داده
مقدار سلب مالکیت در چند روز بعد از ژوئیه 19 تقریبا باور نکردنی است. بزرگترین هتل ها، با یکی دو استثنا، توسط سازمانهای طبقه کارگر مصادره شده اند (سوخته نشده ا ند، آنطوری که گزارش شده بود ....). همینطور بسیاری از فروشگاه های بزرگتر .... عملا تمامی صاحبان کارخانه ها .... یا فرار کرده بودند و یا کشته شده و کارخانه هایشان توسط کارگران به اشغال در آمده اند . در همه جا پوسترهای بزرگ در مقابل ساختمانهای گیرا واقعیت سلب مالکیت را اعلام کرده ، با این توضیح که مدیریت در حال حاضر در دست سی ان تی میباشد و یا این اینکه یک سازمان .خاص ساختمان را برای سازماندهی کار خو(7) اختصاص داده است
*Franz Borkenau / (7)Franz Borkenau, The Spanish Cookpit (Annn Arbor,1936), p.71
ناظری دیگر، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی جورج اورول، چهار ماه بعد به بارسلونا وارد شد. او شهر را " در شرایطی ارزشمند برای مبارزه " یافت و آن را در کتاب ادای احترام به کاتالونیا چنین توصیف نمود :
این اولین باری بود که من در شهری میبودم که در آن طبقه کارگر حاکم بر سرنوشت خویش بود (سوار بر اسبش بود - بقول معروف-م) .... هر مغازه و کافه ای نوشته ای بر درب آن نصب بود که حکایت از کلکتیویزه شدنش مینمود; حتی کفش واکسزن ها هم کلکتیویزه شده بودند و جعبه های خود را به رنگ قرمز و سیاه [رنگ های آنارکو سندیکالیست ها] کرده بودند. پیشخدمتها و میزبانها به صورت شما نگاه میکردند و به شما به عنوان برابر برخورد میکردند .
چاپلوسی و حتی فرم های تشریفاتی سخنرانی به طور موقت ناپدید شده بودند...هیچ موتور- اتومبیل خصوصی وجود نداشت، آنها تمام فرماندهی شده بودند، و تمام ترامواها و تاکسی ها و بسیاری از دیگر وسائل حمل و نقل به رنگ قرمز و سیاه نقاشی شده بودند....عملا همه لباسهای ساده طبقه کارگر و یا بارانی های آبی یا .مشتقاتی از یونیفرومهای شبه نظامی بر تن داشتند. همه این شاد و تحریک آمیز بود
مهمتر از همه، اعتقاد به انقلاب و آینده موج میزد، احساس اینرا داشتن که به طور .ناگهانی به دوره ای از برابری و آزادی رسیده باشی. انسان ها در تلاش بودند تا به عنوان انسان و نه به عنوان دنده ای از ماشین سرمایه داری عمل
کنند. در مغازه آرایشگران اعلامیه آنارشیست ها (آرایشگران عمدتا آنارشیست بودند) رسما توضیح داده میشد که آرایشگران دیگر برده نیستند.
اتحادیه های کارگری دست به تشکیل واحد های شبه نظامی زدند، در حالی که سایر کارگران در شغل خود در کارخانه ها ماندند. اچ ای کامینسکی* ، یک نویسنده آزادیخواه فرانسوی نیز در کاتالونیا، پس از سفری از کارخانه های صنعتی گزارش داد که " کار بهمان خوبی یا بهتر از قبل است، در صنایع جنگی بیش از چهارده ساعت در روز بدون اضافه دستمزد کار میکنند. کارگران کارخانه را به عنوان اموال خود محسوب میکنند و از آن با غرور حسادت برانگیزی مراقبت میکنند. "
با وجود کمبود شدید مواد اولیه و از دست دادن بازارهای بزرگ در اسپانیای تحت اشغال فاشیستها ، کارخانه و کمیته های صنعتی وظیفه دشوار تمرکز صنعتی را آغاز کردند و قادر به تبدیل برخی از کارخانه ها به ساخت تسلیحات نمودند . کامینسکی چندین ساعت را در بزرگترین کارخانه نساجی در اسپانیا، با 1800 کارمند صرف کرد . "مدیران به عنوان تکنسین ها باقی مانده اند،" او نوشت، "وبا وجود انقلاب آنها کمی بیشتر از دیگر کارگران مزد دریافت میکردند." با این حال،" خود مدیریت در دست شورای کارخانه است، متشکل از نوزده کارگر و کارمند انتخاب شده توسط پرسنل." با پرداخت نکردن حقوق زیاد مدیریت سابق سرمایه داری، کارخانه هزینه ها را 13 درصد کاهش داده بود. اعضای شورای کارخانه مزد کارگری دریافت میکردند.
* H.E. Kaminski
زنان کارگر در شورا نماینده ای نداشتند : این بزرگترین شکست از این تجربه در کنترل کارگری بود، هر چند هیچ یک از مردان و زنان کارگری که با کامینسکی صحبت کردند بنظر نمی آمد که اعتراضی داشته باشند. با این حال، مهد کودکی برای کودکان زیر شش سال وجود داشت، و مادران در صبح و عصر وقت آزادی داشتند که با کودکانشان صرف کنند.
برای قسمت اول , دوم , سوم , چهارم , پنجم و ششم
رجوع کنید به 9م , 12م , 17م , 22م , 26م و 31 دسامبر 2015
برای قسمت هفتم و هشتم
رجوع کنید به 3م و 6م ژانویه 2016
**********************
انقلاب شهری در بارسلونا عمیق ترین بود. فرانتس بورکه نو*، یک ناظر که به آنارشیسم هیچگونه سمپاتی/ دلبستگی و علاقه ای نداشت، سلب مالکیت را در :آن شهر از تجارب خود به شیوه زیر در ماه اوت1936 ، شرح داده
مقدار سلب مالکیت در چند روز بعد از ژوئیه 19 تقریبا باور نکردنی است. بزرگترین هتل ها، با یکی دو استثنا، توسط سازمانهای طبقه کارگر مصادره شده اند (سوخته نشده ا ند، آنطوری که گزارش شده بود ....). همینطور بسیاری از فروشگاه های بزرگتر .... عملا تمامی صاحبان کارخانه ها .... یا فرار کرده بودند و یا کشته شده و کارخانه هایشان توسط کارگران به اشغال در آمده اند . در همه جا پوسترهای بزرگ در مقابل ساختمانهای گیرا واقعیت سلب مالکیت را اعلام کرده ، با این توضیح که مدیریت در حال حاضر در دست سی ان تی میباشد و یا این اینکه یک سازمان .خاص ساختمان را برای سازماندهی کار خو(7) اختصاص داده است
*Franz Borkenau / (7)Franz Borkenau, The Spanish Cookpit (Annn Arbor,1936), p.71
ناظری دیگر، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی جورج اورول، چهار ماه بعد به بارسلونا وارد شد. او شهر را " در شرایطی ارزشمند برای مبارزه " یافت و آن را در کتاب ادای احترام به کاتالونیا چنین توصیف نمود :
این اولین باری بود که من در شهری میبودم که در آن طبقه کارگر حاکم بر سرنوشت خویش بود (سوار بر اسبش بود - بقول معروف-م) .... هر مغازه و کافه ای نوشته ای بر درب آن نصب بود که حکایت از کلکتیویزه شدنش مینمود; حتی کفش واکسزن ها هم کلکتیویزه شده بودند و جعبه های خود را به رنگ قرمز و سیاه [رنگ های آنارکو سندیکالیست ها] کرده بودند. پیشخدمتها و میزبانها به صورت شما نگاه میکردند و به شما به عنوان برابر برخورد میکردند .
چاپلوسی و حتی فرم های تشریفاتی سخنرانی به طور موقت ناپدید شده بودند...هیچ موتور- اتومبیل خصوصی وجود نداشت، آنها تمام فرماندهی شده بودند، و تمام ترامواها و تاکسی ها و بسیاری از دیگر وسائل حمل و نقل به رنگ قرمز و سیاه نقاشی شده بودند....عملا همه لباسهای ساده طبقه کارگر و یا بارانی های آبی یا .مشتقاتی از یونیفرومهای شبه نظامی بر تن داشتند. همه این شاد و تحریک آمیز بود
مهمتر از همه، اعتقاد به انقلاب و آینده موج میزد، احساس اینرا داشتن که به طور .ناگهانی به دوره ای از برابری و آزادی رسیده باشی. انسان ها در تلاش بودند تا به عنوان انسان و نه به عنوان دنده ای از ماشین سرمایه داری عمل
کنند. در مغازه آرایشگران اعلامیه آنارشیست ها (آرایشگران عمدتا آنارشیست بودند) رسما توضیح داده میشد که آرایشگران دیگر برده نیستند.
اتحادیه های کارگری دست به تشکیل واحد های شبه نظامی زدند، در حالی که سایر کارگران در شغل خود در کارخانه ها ماندند. اچ ای کامینسکی* ، یک نویسنده آزادیخواه فرانسوی نیز در کاتالونیا، پس از سفری از کارخانه های صنعتی گزارش داد که " کار بهمان خوبی یا بهتر از قبل است، در صنایع جنگی بیش از چهارده ساعت در روز بدون اضافه دستمزد کار میکنند. کارگران کارخانه را به عنوان اموال خود محسوب میکنند و از آن با غرور حسادت برانگیزی مراقبت میکنند. "
با وجود کمبود شدید مواد اولیه و از دست دادن بازارهای بزرگ در اسپانیای تحت اشغال فاشیستها ، کارخانه و کمیته های صنعتی وظیفه دشوار تمرکز صنعتی را آغاز کردند و قادر به تبدیل برخی از کارخانه ها به ساخت تسلیحات نمودند . کامینسکی چندین ساعت را در بزرگترین کارخانه نساجی در اسپانیا، با 1800 کارمند صرف کرد . "مدیران به عنوان تکنسین ها باقی مانده اند،" او نوشت، "وبا وجود انقلاب آنها کمی بیشتر از دیگر کارگران مزد دریافت میکردند." با این حال،" خود مدیریت در دست شورای کارخانه است، متشکل از نوزده کارگر و کارمند انتخاب شده توسط پرسنل." با پرداخت نکردن حقوق زیاد مدیریت سابق سرمایه داری، کارخانه هزینه ها را 13 درصد کاهش داده بود. اعضای شورای کارخانه مزد کارگری دریافت میکردند.
* H.E. Kaminski
زنان کارگر در شورا نماینده ای نداشتند : این بزرگترین شکست از این تجربه در کنترل کارگری بود، هر چند هیچ یک از مردان و زنان کارگری که با کامینسکی صحبت کردند بنظر نمی آمد که اعتراضی داشته باشند. با این حال، مهد کودکی برای کودکان زیر شش سال وجود داشت، و مادران در صبح و عصر وقت آزادی داشتند که با کودکانشان صرف کنند.
No comments:
Post a Comment