بحران عمیق سرمایه و
رشد نئو نازیسم/ فاشیسم
رشد نئو نازیسم/ فاشیسم
در قلب کشورهای اروپائی و دگر نقاط جهان
پیمان پایدار
************************
در سالهای دهه 30 قرن بیستم و در بحبوبه بحران سیکلی شدید سیستم سرمایه داری پدیده ای نوین سیاسی بنام فاشیسم درقلب اروپای "متمدن " - کشورهائی چون آلمان, ایتالیا, اسپانیا , و درقاره آسیا ژاپن, پا به عرصه وجود گذارد. اینکه پیامدهای بس دهشتناک آن نه تنها جان چندین میلیون انسان را گرفت بلکه خسارات متعدد مادی و روحی- روانی آن هیچگاه از اذعان پاک نخواهد شد نیز دیگرمیبایست بر همگان آشکار شده باشد .
باری ,یکی از ارکان مهم این ایدئولوژی ضد بشری همانا مقوله تبعیض نژادی(راسیسم) و یا گرایش به بودن "نژاد برتر" بوده و میباشد!! مهم نیست حاملین آن سفید پوستان اروپائی باشند و یا زرد پوست ژاپنی . این بینش ارتجاعی متاسفانه بمانند بختکی بر سر تمامی خانواده بشری سایه افکنده و میتوان به جرات و بدون اغراق اذعان داشت که هیچ کشور و هیچ نژادی از آن مبرا نبوده و نمیباشد.
چرا جای دور رویم, درهمین ایران (خودمان) مگر بینش ضد انسانی و مشمئز کننده راسیسم را هر روزه علیه برادران افغانی , بلوچ وعرب و...نمی بینیم؟ مگر حزب پان ایرانیسم در ایران (عمدتا در دوران رضا شاه جانی و پسر خلف و مزدورش محمد رضا شاه پهلوی) و پان ترکیسم در ترکیه و.....فضای جامعه را مسموم نکرده و بذر نفاق در بین ملت ها نه پراکنده؟! مگر اسرائیلی ها (صهیونیستها )خودشان را فرزندان "برگزیده" خدا (بخوان کشک) نمیدانند وآنچنان به فلسطینی ها (که تازه با یهودی ها از یک قوم -سامی- میباشند) ظلم و ستم روا نمیدارند؟ !... و الی آخر
کوتاه سخن, بحران کنونی جهان سرمایه داری زمینه ای را فراهم کرده که یکبار دیگرهیزم آتش این بینش مافوق ارتجاعی بیشتر گردد و ما شاهد رشد روز افزون پدیده زشت و نفرت بر انگیز راسیسم در تمامی اروپا, از غربی ترین بخش آن گرفته تا شرقی ترین نقطه آن , باشیم . اینکه از یک طرف حتی شخصیتهای بورژوا زاده اروپائی خود از تعداد روز افزون آرای احزاب دست راستی و علنا فاشیستی اظهار "نگرانی" میکنند و از طرفی بدرستی ریشه آنرا "لیبرالیسم اقتصادی "(بخوان نئولیبرالیسم افسار گسیخته که باعث بیکاری و فقر و فلاکت بیش از پیش شده) میدانند و میخوانند نیز بر همگان آشکار میباشد. بطور مثال میتوان از وزیراسبق توسعه یونان و کمیسیار سابق اروپائی, انا دیامنتوپولوس(*), یاد کرد که اخیرا در نامه ای خطاب به ژاگ دلورس و رومانو پرودی(+) - کمیسیارهای اسبق اروپائی- گفته است که, رشد آرای دست راستی ها بیانگر جنبه ازهم پاشیدگی لیبرالیسم اقتصادی در سطح اجتماعی میباشد, و در ادامه اضافه میکند که " ریاضت کشی اقتصادی تحمیل شده بر کشورهای اروپائی باعث عقب راندن اروپا گردیده و شبیه به شرایط دوران جنگ شده : بمانند جنگ میباشد, وقتی کشوری 20% تولید ناخالص اش را در مدت هیجده ماه از دست میدهد. بمانند دوران جنگ وقتی که در پایتخت کشورهای اروپائی کوپنی شدن مواد غذائی رایج شد. مثل زمان جنگ وقتی میلیونها جوان, از بهترین و باهوش ترین ,کشور خود را ترک میکنند....یونان, ایتالیا ,اسپانیا, پرتقال, ایرلند و جمله فرانسه در وسط آتش جنگلی هستند که با سرعتی هشدار دهنده در حال گسترش می باشد .اعتقاد به این که آتش را می توان در مرزهای ملی متوقف ساخت نادرست است "(گیرمو جیا کوسا(*+), روزنامه 'پرو21 ',جمعه یازده ماه می 2012).
مسئله قابل توجه دیگر این میباشد که با بی اعتمادی روز افزون توده ها,خوشبختانه, مثلا در یونان با پشت کردن به خود شیفتگی دو حزب سنتی , که بطور متداول با تعویض جای همدیگر بر اریکه قدرت تکیه میکنند, تعداد غایبان در انتخابات به 35% رسید .حال آنکه در فرانسه, از طرف دیگر, متاسفانه در صد رای 'جبهه ملی' نئو فاشیستها / راسیستها ی مارین لوپن به 18 % رسید . البته در یونان نیز حزب نئو فاشیسم روز بروز وقیحتر شده و هوادارانشان در چند نوبت به مهاجران حمله ور شده و اخیرا در برنامه های گفت و شنود تلویزیونی نیز با خشونت به مخالفیشان به پرخاش و زدوخورد میپردازند . من در اینجا از رشد این پدیده در دیگر کشورها(از آلمان و اسپانیا گرفته تا روسیه و ترکیه و...) فاکتور میگیرم.
در جمعبندی میبایست گفت : بحران سرمایه مالی(بانکی) ,که جناح غالب را در سرمایه داری جهانی شامل میشود و حرف آخر را میزند , باعث گردیده که جنبه زشت و فوق ارتجاعی در میان شهروندان تقویت شود و حتی شامل بخشی ازجوانان در میان اقشار زحمتکش نیز بگردد . طبیعتا سیستم ضد بشری سرمایه داری و احزاب رنگارگشان (و در مورد اروپا شامل تمامی احزاب به اصطلاح "چپ ",مثل سوسیالیستها , کمونیستها/ استالینیستها , سوسیال دموکراتها ,ترتسکیستها و... نیز میشود) هستند که از آب گل آلود ماهی گرفته و ترازوی قدرت را برای خود سنگین میکنند. از طرف دیگر برای اقلیت نیروهای مترقی و ضد سرمایه داری در کل و بخصوص ما آنارشیست ها راهی نمی ماند جز رو در روئی مستقیم با این جانیان پست فطرت . اینان فقط و فقط حرف زور سرشان میشود و در مقابلشان راهی نداریم جز خشونت انقلابی . بزبانی دیگر میبایست با تشکیل گروههای ضربت وعمل مستقیم (بلوک سیاه) در هر جا که میشود ,با پیش دستی و اشغال فضای بیرونی ,به آنان حمله ور شویم و درس های لازم را نثارشان گردانیم . پیشنهاد مشخص هم برای رفقای مبارز اینکه همیشه بگونه جمعی واحیانا مسلح در تمامی اماکن عمومی حضور بهم رسانید و نگذارید که این جانیان فرصت هیچ غلطی را داشته باشند .
مرگ بر فاشیسم
زنده باد آزادی- زنده باد آنارشی
پیمان پایدار
**********************
(*)Ana Diamantopoulos / (+) Jaques Delors & Romano Prodi
(*+)Guillermo Giacosa ,Viernes 11 de Mayo de 2012
No comments:
Post a Comment