Paul -Laurent Assounپل- لوران اسون
واژگان فروید Le vocabulaire de Freud
ترجمه دکتر کرامت موللی
چاپ اول 1386, نشر نی , تهران
صد و بیست صفحه
قسمت هفتم
قسمت اول تا پنجم بترتیب در6م, 11م , 15 م , 18م و 31 ماه می
قسمت اول تا پنجم بترتیب در6م, 11م , 15 م , 18م و 31 ماه می
و قسمت ششم در 4 ماه ژوئن 2012 درج شده است
************************************
Angoisse اضطراب
*لفظ ' انگست'(*) در آلمانی به معنای ترس است که نمی توان مورد و عامل خاصی برای آن مشخص کرد . لذا اضطراب (1) برعکس ترس که حاصل خطری واقعی و آشکار است ,حالتی اساسا مبهم دارد و دارای علتی درونی و نفسانی است .اضطراب احساسی است حاکی از افزایش خطر در بالا رفتن کمی رانش ها و در تحلیل نهایی به تشویش ناشی از محرومیت از ذکر* باز می گردد .
(*) &( 1) Angst به آلمانی
حالات اضطراب آمیز را می توان از لحاظ روانی- حسی توصیف کرد: از یک سو تحریک اعصاب حرکتی و از سوی دیگر احساسی مرکب از لذت و درد. این احساسات روی هم رفته "لحن اساسی و پایه ای" اضطراب را به عنوان تشنجی نامطبوع نشان می دهند . با مطالعه بیش تر در می یابیم که اضطراب مشروط به تهدیدهای درونی و رانشی است, بدین معنی که حاصل از افزایش تحریکاتی است که عنصر اصلی را در رانش * تشکیل می دهند .
**مسئله اضطراب تمام "تلاطماتی" را که نظریه رانش در طول حیات فکری فروید داشته, متحمل شده است .
اضطراب در نخستین نظریه فروید عبارت بود از تاثیراتی که از دگرگونی رانش یا لیبیدویی که به ارضا نرسیده است, حاصل میشود . مطابق دومین نظریه او, اضطراب عبارت است از واقعه ای نفسانی که از افزایش خطر در ناحیه رانش ها هشدار می دهد و همچون "آژیر خطر" عمل میکند . بنابراین نظریه جدید (1926) اضطراب واکنشی از سوی من نفسانی*است که فرد را از بالا رفتن خطر رانشی آگاه میکند. فروید می گوید:" اصطلاح اضطراب به حالت نفسانی خاصی اشاره دارد که مشخصه آن انتظار در رسیدن خطری خاص است, به نحوی که گرچه مربوط به امری ناشناخته برای فرد است,مع الوصف اورا برای مقابله با آن آماده میکند". لذا فروید از"آمادگی در مقابل اضطراب" صحبت میکند . او می نویسد :" اضطراب واکنشی است که در ابتدا فرد در مقابل درماندگی خود درپی واقعه ای آسیب زا بروز میدهد. به همین جهت است که بعدها هر موقع که در موقعیتی خطرناک قرار می گیرد, حالت هشدار و آژیر را برای اوپیدا میکند".دراین معنا ,اضطراب حالتی است که از فرد در مقابل وحشت(1) حمایت می کند ,وحشتی که در مواجهه با خطری که برای آن آماده نبوده, حاصل شده است .
(1) Schreckبه آلمانی
قابل توجه است که این نظریه رابطه میان اضطراب و واپس زدگی امیال را معکوس میکند . در نظریه اولیه فروید اساس بر آن بود که دفع یا واپس زدگی امیال به سوی ضمیر ناآگاه موجب اضطراب میشود, حال آن که در نظریه اخیر این اضطراب است که توسط من نفسانی به کار گرفته میشود و موجب دفع امیال میشود .
از این روست که فروید اضطراب فی البداهه(اتوماتیک) را- که واکنش بلافاصله فرد در مقابل خطر ناشی از رانش ها است- از اضطراب به عنوان "آژِیر خطر" متمایز میکند . چه در مورد اخیر من نفسانی است که به فعالیت می افتد و در مقابل خطر ناشی از رانش ها قد علم میکند . اضطراب از درماندگی فرد و درد و هجران او ناشی میشود. لذا در احساس تهدید در محرومیت از ذکر است که ابعاد واقعی آن به خوبی ظاهر میشوند. ترس مرضی *پدیداری است که این امر را به خوبی روشن و واضح میکند .هنگام بروز ترس مرضی فرد با خطری واقعی مواجه است, یعنی مورد ترس او امری خارجی است و بدین علت اضطراب وارد عمل میشود .
***اضطراب برای فروید نه حالت نفسانی ساده ای است نه نوعی نقصان در سازگاری فرد با محیط و نه تجربه ای متافیزیک یا ناشی از بحران وجودی او .اضطراب فرد را از وجود خطری درونی در رابطه با امیال و رانش هایش آگاه میکند واز این رو حالتی دفاعی و "نامطبوع" دارد. تناقض دراین است که وجود اضطراب حاکی از چیزی جز وجود میل و آرزومندی نیست,میلی که فرد به عنوان تهدید نسبت به حفظ و حمایت وجود خود احساس میکند .ولی همین تهدید است که او را به آرزومندی اش می خواند .
مراجع:
-درس هایی به عنوان درآمد بر روان کاوی/ 1917
-منع ,عارضه و اضطراب
ادامه دارد: پیمان پایدار
**************************
************************************
Angoisse اضطراب
*لفظ ' انگست'(*) در آلمانی به معنای ترس است که نمی توان مورد و عامل خاصی برای آن مشخص کرد . لذا اضطراب (1) برعکس ترس که حاصل خطری واقعی و آشکار است ,حالتی اساسا مبهم دارد و دارای علتی درونی و نفسانی است .اضطراب احساسی است حاکی از افزایش خطر در بالا رفتن کمی رانش ها و در تحلیل نهایی به تشویش ناشی از محرومیت از ذکر* باز می گردد .
(*) &( 1) Angst به آلمانی
حالات اضطراب آمیز را می توان از لحاظ روانی- حسی توصیف کرد: از یک سو تحریک اعصاب حرکتی و از سوی دیگر احساسی مرکب از لذت و درد. این احساسات روی هم رفته "لحن اساسی و پایه ای" اضطراب را به عنوان تشنجی نامطبوع نشان می دهند . با مطالعه بیش تر در می یابیم که اضطراب مشروط به تهدیدهای درونی و رانشی است, بدین معنی که حاصل از افزایش تحریکاتی است که عنصر اصلی را در رانش * تشکیل می دهند .
**مسئله اضطراب تمام "تلاطماتی" را که نظریه رانش در طول حیات فکری فروید داشته, متحمل شده است .
اضطراب در نخستین نظریه فروید عبارت بود از تاثیراتی که از دگرگونی رانش یا لیبیدویی که به ارضا نرسیده است, حاصل میشود . مطابق دومین نظریه او, اضطراب عبارت است از واقعه ای نفسانی که از افزایش خطر در ناحیه رانش ها هشدار می دهد و همچون "آژیر خطر" عمل میکند . بنابراین نظریه جدید (1926) اضطراب واکنشی از سوی من نفسانی*است که فرد را از بالا رفتن خطر رانشی آگاه میکند. فروید می گوید:" اصطلاح اضطراب به حالت نفسانی خاصی اشاره دارد که مشخصه آن انتظار در رسیدن خطری خاص است, به نحوی که گرچه مربوط به امری ناشناخته برای فرد است,مع الوصف اورا برای مقابله با آن آماده میکند". لذا فروید از"آمادگی در مقابل اضطراب" صحبت میکند . او می نویسد :" اضطراب واکنشی است که در ابتدا فرد در مقابل درماندگی خود درپی واقعه ای آسیب زا بروز میدهد. به همین جهت است که بعدها هر موقع که در موقعیتی خطرناک قرار می گیرد, حالت هشدار و آژیر را برای اوپیدا میکند".دراین معنا ,اضطراب حالتی است که از فرد در مقابل وحشت(1) حمایت می کند ,وحشتی که در مواجهه با خطری که برای آن آماده نبوده, حاصل شده است .
(1) Schreckبه آلمانی
قابل توجه است که این نظریه رابطه میان اضطراب و واپس زدگی امیال را معکوس میکند . در نظریه اولیه فروید اساس بر آن بود که دفع یا واپس زدگی امیال به سوی ضمیر ناآگاه موجب اضطراب میشود, حال آن که در نظریه اخیر این اضطراب است که توسط من نفسانی به کار گرفته میشود و موجب دفع امیال میشود .
از این روست که فروید اضطراب فی البداهه(اتوماتیک) را- که واکنش بلافاصله فرد در مقابل خطر ناشی از رانش ها است- از اضطراب به عنوان "آژِیر خطر" متمایز میکند . چه در مورد اخیر من نفسانی است که به فعالیت می افتد و در مقابل خطر ناشی از رانش ها قد علم میکند . اضطراب از درماندگی فرد و درد و هجران او ناشی میشود. لذا در احساس تهدید در محرومیت از ذکر است که ابعاد واقعی آن به خوبی ظاهر میشوند. ترس مرضی *پدیداری است که این امر را به خوبی روشن و واضح میکند .هنگام بروز ترس مرضی فرد با خطری واقعی مواجه است, یعنی مورد ترس او امری خارجی است و بدین علت اضطراب وارد عمل میشود .
***اضطراب برای فروید نه حالت نفسانی ساده ای است نه نوعی نقصان در سازگاری فرد با محیط و نه تجربه ای متافیزیک یا ناشی از بحران وجودی او .اضطراب فرد را از وجود خطری درونی در رابطه با امیال و رانش هایش آگاه میکند واز این رو حالتی دفاعی و "نامطبوع" دارد. تناقض دراین است که وجود اضطراب حاکی از چیزی جز وجود میل و آرزومندی نیست,میلی که فرد به عنوان تهدید نسبت به حفظ و حمایت وجود خود احساس میکند .ولی همین تهدید است که او را به آرزومندی اش می خواند .
مراجع:
-درس هایی به عنوان درآمد بر روان کاوی/ 1917
-منع ,عارضه و اضطراب
ادامه دارد: پیمان پایدار
**************************
No comments:
Post a Comment