Paul -Laurent Assounپل- لوران اسون
واژگان فروید Le vocabulaire de Freud
ترجمه دکتر کرامت موللی
چاپ اول 1386, نشر نی , تهران
صد و بیست صفحه
قسمت سی و پنجم
قسمت اول تا پنجم بترتیب در 6 م, 11م , 15 م , 18م و 31 م ماه می2012
قسمت ششم تا دهم بترتیب در 4 م, 8 م و 13 م و 18م و 29م ماه ژوئن
قسمت یازدهم تا چهاردهم در2م , 7م, 9 م و19 م ماه ژولای
قسمت یازدهم تا چهاردهم در2م , 7م, 9 م و19 م ماه ژولای
قسمت پانزدهم در 29 ماه سپتامبر
قسمت شانزدهم تا بیستم و چهارم در 3م ,6م ,8م ,10م, 15م ,17 م, 21م ,26م و 30 ماه اکتبر
قسمت بیست و پنجم تا بیست و نهم در 1م, 6م , 12م ,15م و 24ماه نوامبر
قسمت سی ام و سی و یکم در 4 م و 30 دسامبر2012
قسمت سی و دوم و سی و سوم در 21 و 30 ژانویه 2013
قسمت سی چهارم در 14 فوریه درج گردیده است
قسمت بیست و پنجم تا بیست و نهم در 1م, 6م , 12م ,15م و 24ماه نوامبر
قسمت سی ام و سی و یکم در 4 م و 30 دسامبر2012
قسمت سی و دوم و سی و سوم در 21 و 30 ژانویه 2013
قسمت سی چهارم در 14 فوریه درج گردیده است
************************************
(Inconsciente) ضمیر ناآگاه
*وجه وصفی اصطلاح [ضمیر]ناآگاه (1) در زبان آلمانی به قرن هجدهم باز می گردد و به معنای "غیاب یا فقدان" وجدان آگاه است . صورت اسمی آن که موخر بر وجه وصفی آن است مقوله ای فلسفی است که هارتمن (1869) بانی آن به شمار میرود. ضمیر ناآگاه در روان کاوی به سیستمی از دستگاه روانی اطلاق میشود که از محتویات دفع شده ای تشکیل شده و در دینامیسم دفع پدیدارهای روانی-جنسی سهمی اساسی دارد. دفع امیال به نوعی کارکرد نفسانی"ابتدایی" باز می گردند که از اصل لذت منشا می گیرد .
(1)Unberwusste
** گرچه معنای بلافصل ضمیر ناآگاه به امری خلاف ضمیر آگاه دلالت دارد, بدین معنی که مجموع تصوراتی است که نمی توانند مورد تامل و آگاهی فرد واقع شوند , مع الوصف میتوان گفت که کار نظری فروید تبدیل آن به یک مفهوم کلی بوده است. فروید انجام این مهم را مدیون امکانات موجود در علم ماورا النفس * بوده است. در اصطلاح مورد بحث سه سطح مختلف را می توان از یکدیگر متمایز ساخت:
1. در سطح نخستین [ضمیر] ناآگاه وجهی وصفی دارد و عبارت است از خصوصیتی که تصور یا عنصری نفسانی در ناپدید شدن از ضمیر آگاه و استعداد بازگشت بدان دارد. با توجه به این امر, می توان فرض کرد که در فاصله این ظهور و غیاب چنین تصوری در حالتی چون کمون بوده است. لذا در این معنی تصوری را ناآگاه می نامند که وجود آن مورد توجه فرد قرار نگرفته باشد, به نحوی که تنها با توسل به دلایل و شواهد لازم به وجود آن یقین یابد. در این معنا ضمیر ناآگاه مفهومی است که قبل از فروید از آن افاده می شده, مفهومی که معادل ضمیر نیمه آگاه در دستگاه روانی اوست .
2. در سطح دوم که می توان آن را سطح دینامیک خواند,[ضمیر]ناآگاه به خصوصیت بعضی از تصورات اطلاق میشود که به رغم عدم حضور[در ضمیر آگاه]همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند. این معنایی است از [ضمیر]ناآگاه که در روش درمانی تلقین یعنی پس از ترک هیپنوتیسم توسط فروید در نظریه او پیدا شد.هیستری نیز نمونه بارزی از کارایی چنین مفهومی است. این امر نشان دهنده سهم قاطع تعارضات نفسانی در ضمیر ناآگاه است, بدین معنی که "عمل نفسانی در وهله اول عملی ناآگاه است". به یک معنی میتوان گفت که کلید اصلی ضمیر ناآگاه چیزی جز مکانیسم دفع امیال* نیست .
3.سطح سوم مرتبه ای منسجم و توجیهی است. در این معنا ضمیر ناآگاه سیستمی نفسانی یا نوعی عملکرد است که موجب فعالیتی ناآگاه میشود.در چنین حالتی سانسور روانی مرزی قاطع میان ضمیر آگاه و ناآگاه ایجاد میکند .
سطح اول معنایی است که در روان شناسی از ضمیرناآگاه افاده میشود, در حالی که سطح دوم و سوم معنای آن را در علم ماوراالنفس نشان میدهد. لذا ضمیر ناآگاه در علم ماوراالنفس* مفهومی پایه ای است. میتوان ضمیر ناآگاه را موضوع اصلی علم اخیر دانست, یعنی فرآورده ای که تمامی مطالعات روانکاوی را در بر دارد. در این مورد فروید از "کالبد شکافی" ضمیر ناآگاه سخن میگوید .
بدین ترتیب است که خصوصیات سیستم ضمیر ناآگاه مشخص میشود:
الف. فرایند ابتدایی ضمیر ناآگاه به صورت گردش آزاد انرژی ظاهر میشود و در جهت مقابل سیستم ضمیر آگاه که واجد فرایندی ثانوی (انرژی مقید و غیر آزاد) است,قرار دارد . فرایند ابتدایی یا "بدوی" ضمیر ناآگاه همیشه در پی باز یافتن اولین تجربه ارضا امیال در ایام کودکی است ."این همانی" ادراک یعنی سعی ضمیر ناآگاه در بازیافتن ادراک اولیه ارضای میل در جهت مقابل "این همانی" افکار که متعلق به سیستم وجدان آگاه است, قرار دارد .
ب. عدم وجود نفی: محتویات ضمیر ناآگاه جملگی ایجابی اند و سلب سهمی در آنها ندارد,مگر در حالت استفهامی آن که در مکانیسم نفی اثباتی * شاهد آن هستیم .
ج. عدم وجود حیث زمانی: ضمیر ناآگاه تحت سلطه قانون زمان که خاص ضمیر آگاه است, قرار ندارد .
د. بی تفاوتی نسبت به واقعیت مادی که به واقعیت نفسانی* باز میگردد,بدان گونه که منحصرا تحت اصل لذت و فرایند ابتدایی ضمیر ناآگاه قرار دارد.
لذا هسته مرکزی ضمیر ناآگاه کودکانه و متکی بر حیات روانی-جنسی است .
تولیدات ضمیر ناآگاه(رویا ,عوارض نفسانی, اشتباهات لفظی, اعمال سهوی و بذله گویی و لطیفه)همگی حالت رموز و اسراری را دارند که مطابق با "دستور زبان" ضمیر ناآگاه قابل کشف هستند.
با ابداع توپیک * دوم, این و آن نفسانی* متعهد کار ضمیر ناآگاه میشود, در حالی که فرامن* به معنایی موجب از دست دادن استقلال ضمیر ناآگاه . باید دانست که توپیک دوم موجب انحلال توپیک اول نمی شود بلکه مواضع نفسانی را مشخص تر می سازد و موجب میشود که مفهوم ضمیر ناآگاه همچنان برجستگی خود را بعنوان اصل موجود در علم ماوراالنفس حفظ کند .
*** ضمیر ناآگاه نه تنها قطع نظرازاعتقاد به اولیت وجدان آگاه است -اعتقادی که در سنت روان شناسی-فلسفی از دوران دکارت به بعد رایج بوده است-بلکه منوط به قبول هیچگونه موجودیتی مستقل و فوق طبیعی برای آن نیست. گرچه فروید متکی بر متفکران قبل از خود عمل میکند(تئودورلیپز1 مفهوم ضمیر ناآگاه را از سال 1880 به بعد وارد روان شناسی کرد) و بر سنت فلسفی غیر رسمی(شوپنهاور, نیچه) اتکا دارد, مع الوصف نظریه او در باب ضمیر ناآگاه قطع نظراز این سوابق است. زیرا مفهوم ضمیر ناآگاه چندان به صورت موضوعی خاص از علم ماوراالنفس در آمده که نیاز به ساخت و پرداخت های نظری خاص خود دارد.این امر خود موجب گشایش راه بسوی یک نوع "علم ضمیر ناآگاه" میشود. نتیجه آن که ضمیر ناآگاه نه باقی مانده ای از نفسانیات است و نه ورطه ای وحشت انگیز, بلکه مقوله ای "زنده است که تنها از طریق تولیدات نفسانی خود دوام و بقا می یابد".
(1)Theodor Lipps
مراجع:
ضمیر ناآگاه 1915-
**********************************
ادامه دارد: پیمان پایدار
(Inconsciente) ضمیر ناآگاه
*وجه وصفی اصطلاح [ضمیر]ناآگاه (1) در زبان آلمانی به قرن هجدهم باز می گردد و به معنای "غیاب یا فقدان" وجدان آگاه است . صورت اسمی آن که موخر بر وجه وصفی آن است مقوله ای فلسفی است که هارتمن (1869) بانی آن به شمار میرود. ضمیر ناآگاه در روان کاوی به سیستمی از دستگاه روانی اطلاق میشود که از محتویات دفع شده ای تشکیل شده و در دینامیسم دفع پدیدارهای روانی-جنسی سهمی اساسی دارد. دفع امیال به نوعی کارکرد نفسانی"ابتدایی" باز می گردند که از اصل لذت منشا می گیرد .
(1)Unberwusste
** گرچه معنای بلافصل ضمیر ناآگاه به امری خلاف ضمیر آگاه دلالت دارد, بدین معنی که مجموع تصوراتی است که نمی توانند مورد تامل و آگاهی فرد واقع شوند , مع الوصف میتوان گفت که کار نظری فروید تبدیل آن به یک مفهوم کلی بوده است. فروید انجام این مهم را مدیون امکانات موجود در علم ماورا النفس * بوده است. در اصطلاح مورد بحث سه سطح مختلف را می توان از یکدیگر متمایز ساخت:
1. در سطح نخستین [ضمیر] ناآگاه وجهی وصفی دارد و عبارت است از خصوصیتی که تصور یا عنصری نفسانی در ناپدید شدن از ضمیر آگاه و استعداد بازگشت بدان دارد. با توجه به این امر, می توان فرض کرد که در فاصله این ظهور و غیاب چنین تصوری در حالتی چون کمون بوده است. لذا در این معنی تصوری را ناآگاه می نامند که وجود آن مورد توجه فرد قرار نگرفته باشد, به نحوی که تنها با توسل به دلایل و شواهد لازم به وجود آن یقین یابد. در این معنا ضمیر ناآگاه مفهومی است که قبل از فروید از آن افاده می شده, مفهومی که معادل ضمیر نیمه آگاه در دستگاه روانی اوست .
2. در سطح دوم که می توان آن را سطح دینامیک خواند,[ضمیر]ناآگاه به خصوصیت بعضی از تصورات اطلاق میشود که به رغم عدم حضور[در ضمیر آگاه]همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند. این معنایی است از [ضمیر]ناآگاه که در روش درمانی تلقین یعنی پس از ترک هیپنوتیسم توسط فروید در نظریه او پیدا شد.هیستری نیز نمونه بارزی از کارایی چنین مفهومی است. این امر نشان دهنده سهم قاطع تعارضات نفسانی در ضمیر ناآگاه است, بدین معنی که "عمل نفسانی در وهله اول عملی ناآگاه است". به یک معنی میتوان گفت که کلید اصلی ضمیر ناآگاه چیزی جز مکانیسم دفع امیال* نیست .
3.سطح سوم مرتبه ای منسجم و توجیهی است. در این معنا ضمیر ناآگاه سیستمی نفسانی یا نوعی عملکرد است که موجب فعالیتی ناآگاه میشود.در چنین حالتی سانسور روانی مرزی قاطع میان ضمیر آگاه و ناآگاه ایجاد میکند .
سطح اول معنایی است که در روان شناسی از ضمیرناآگاه افاده میشود, در حالی که سطح دوم و سوم معنای آن را در علم ماوراالنفس نشان میدهد. لذا ضمیر ناآگاه در علم ماوراالنفس* مفهومی پایه ای است. میتوان ضمیر ناآگاه را موضوع اصلی علم اخیر دانست, یعنی فرآورده ای که تمامی مطالعات روانکاوی را در بر دارد. در این مورد فروید از "کالبد شکافی" ضمیر ناآگاه سخن میگوید .
بدین ترتیب است که خصوصیات سیستم ضمیر ناآگاه مشخص میشود:
الف. فرایند ابتدایی ضمیر ناآگاه به صورت گردش آزاد انرژی ظاهر میشود و در جهت مقابل سیستم ضمیر آگاه که واجد فرایندی ثانوی (انرژی مقید و غیر آزاد) است,قرار دارد . فرایند ابتدایی یا "بدوی" ضمیر ناآگاه همیشه در پی باز یافتن اولین تجربه ارضا امیال در ایام کودکی است ."این همانی" ادراک یعنی سعی ضمیر ناآگاه در بازیافتن ادراک اولیه ارضای میل در جهت مقابل "این همانی" افکار که متعلق به سیستم وجدان آگاه است, قرار دارد .
ب. عدم وجود نفی: محتویات ضمیر ناآگاه جملگی ایجابی اند و سلب سهمی در آنها ندارد,مگر در حالت استفهامی آن که در مکانیسم نفی اثباتی * شاهد آن هستیم .
ج. عدم وجود حیث زمانی: ضمیر ناآگاه تحت سلطه قانون زمان که خاص ضمیر آگاه است, قرار ندارد .
د. بی تفاوتی نسبت به واقعیت مادی که به واقعیت نفسانی* باز میگردد,بدان گونه که منحصرا تحت اصل لذت و فرایند ابتدایی ضمیر ناآگاه قرار دارد.
لذا هسته مرکزی ضمیر ناآگاه کودکانه و متکی بر حیات روانی-جنسی است .
تولیدات ضمیر ناآگاه(رویا ,عوارض نفسانی, اشتباهات لفظی, اعمال سهوی و بذله گویی و لطیفه)همگی حالت رموز و اسراری را دارند که مطابق با "دستور زبان" ضمیر ناآگاه قابل کشف هستند.
با ابداع توپیک * دوم, این و آن نفسانی* متعهد کار ضمیر ناآگاه میشود, در حالی که فرامن* به معنایی موجب از دست دادن استقلال ضمیر ناآگاه . باید دانست که توپیک دوم موجب انحلال توپیک اول نمی شود بلکه مواضع نفسانی را مشخص تر می سازد و موجب میشود که مفهوم ضمیر ناآگاه همچنان برجستگی خود را بعنوان اصل موجود در علم ماوراالنفس حفظ کند .
*** ضمیر ناآگاه نه تنها قطع نظرازاعتقاد به اولیت وجدان آگاه است -اعتقادی که در سنت روان شناسی-فلسفی از دوران دکارت به بعد رایج بوده است-بلکه منوط به قبول هیچگونه موجودیتی مستقل و فوق طبیعی برای آن نیست. گرچه فروید متکی بر متفکران قبل از خود عمل میکند(تئودورلیپز1 مفهوم ضمیر ناآگاه را از سال 1880 به بعد وارد روان شناسی کرد) و بر سنت فلسفی غیر رسمی(شوپنهاور, نیچه) اتکا دارد, مع الوصف نظریه او در باب ضمیر ناآگاه قطع نظراز این سوابق است. زیرا مفهوم ضمیر ناآگاه چندان به صورت موضوعی خاص از علم ماوراالنفس در آمده که نیاز به ساخت و پرداخت های نظری خاص خود دارد.این امر خود موجب گشایش راه بسوی یک نوع "علم ضمیر ناآگاه" میشود. نتیجه آن که ضمیر ناآگاه نه باقی مانده ای از نفسانیات است و نه ورطه ای وحشت انگیز, بلکه مقوله ای "زنده است که تنها از طریق تولیدات نفسانی خود دوام و بقا می یابد".
(1)Theodor Lipps
مراجع:
ضمیر ناآگاه 1915-
**********************************
ادامه دارد: پیمان پایدار
No comments:
Post a Comment