Sunday, March 6, 2011

رای ندهید -- شورش کنید!!

آنارشیست ها از دیر باز به رای دادن-انتخابات- اعتقاد که نداشته هیچ, بلکه فعالانه سعی در اقناع کردن همگان برای بایکوت کردن آن نیز همت گمارده اند. ما نیز به نوبه خویش این رسالت تاریخی را, در سر مقاله  شماره یک "نه خدر" در زمستان 1380 تحت عنوان:"خیمه شب بازی انتخابات رئیس جمهوری و استیصال حاکمیت جمهوری جوخه های دار وسنگسار ",  بدوش کشیدیم. لازم می باشد بخشهائی از آن را در اینجا نقل کرده تا بلکه صحت بیش از پیش نظراتمان بر خوانندگان این صفحه(سایت)نیز ثابت شود .
چهار سال پیش(1376)پس از هشت سال (دو دوره) رئیس جمهوری رفسنجانی....منحصر گرا و غارتگر-که به ادعای خود
روزی نامه های رژیم اسلامی پنج میلیارد دلار از اموال"بیت المال" را در حساب بانکی شخصی اش در سوئیس خوابانده-رزیم اسلامی صلاح را بر آن دید که شخصیت "کم خطر و پوپولیست نما" که در حرف و تبلیغات ندای "آزادی جامعه مدنی و تبادل فرهنگ ها" را سر داده بود,به رئیس جمهوری برگزیند!به همین سبب جاده را برای این مزدور جدید سرمایه داری تجاری-بوروکراتیک ملاها باز کردند.در انتخابات امسال نیز مجددا جناح به اصطلاح "اصلاح طلبان" از رقیبانشان پیشی گرفتند.شرکت میلیونی جوانان ....در انتخابات بخشا به خاطر گول تبلیغات چی های باند خاتمی و اعوان و انصارش را خوردن و بخشا به خاطر اتخاذ تاکتیک غلط " شیطان کوچکتر"(بخوان دشمن دشمن من دوست منست!) بود!....اما چند صباحی بیش نگذشت  که دستاوردهای " دو سال اول رژیم خاتمی..... به بست رسیدند:بستن روزنامه ها, به زندان فرستادن عده ای از سر دبیران و به  دنبالش ترور افراد "لیبرال" و نوچه سرمایه چون فروهر( و زنش پروانه در آذر ماه  1377 به وضع فجیعی به قتل رسیدند) شروع پایان "دوران شکوفائی"خاتمی بود! فراموش نمی کنیم که سنگسار زنان در دوران خاتمی رو به افزایش یافت و ترورهای زنجیره ای عده ای از اعضای کانون نویسندگان-منجمله جعفر پوینده و محمد مختاری و ناپدیدی(بخوان سربه نیست کردن) زال زاده در سال 1378 و به زندان کشیدن شرکت کنندگان کنفرانس برلین(که عده ای از آنان به مانند اکبر گنجی وزیر اطلاعات و جلائی پور جلاد کردستان ,خود در بنیان ترور واعدامهای انقلابیون در دو دهه گذشته نامی برای خود دست و پا کرده بودند!!)و به خون کشیدن تظاهرات(بخوان قیام جدید) دانشجوئی و پرتاب کردن آنان از پنجره های خوابگاه هاشان در سال 1379,همه و همه بی جواب ماندند.....دست خاتمی و باندش را بیش از پیش رو گردانید.....نشان داد که.....رسالت تاریخی ش همانا گمراه گرداندن جنبش های مردمی.....می باشد
  در همانجا و در ادامه ,در کنار اشاره به اقتصاد سیاسی سرمایه داری جهانی در چند دهه گذشته که به "نئو لیبرالیسم معروف گردیده" گوشزد کرده بودیم که:" نباید فراموش کرد سیاست سرمایه داری جهانی تنها تئوری اقتصادی نبوده , بلکه سیاسی نیز  می باشد.....که همراه با دموکراسی پارلمانی(بورژوائی) در سطح سیاسی همراه است.اما فقط موقعی که این دموکراسی بورژوائی به غایت ضعیف و یا به دیگر سخن با غیر سیاسی نگاه داشتن (پاسیف بودن) جامعه مدنی همراه باشد!حال آنکه تاریخ مبارزات زحمتکشان ایران بارها و بارها نشان داده که هر گاه روزنه ای باز شود,توده ها برای آگاهی و رادیکالیزه کردن جنبش از آن به سهم خود استفاده می کنند. به بیانی دیگر:هر حرکت کوچک اقتصادی( برای حقوق بیشتر و ایاب و ذهاب بهتر) بلافاصله سیاسی گردیده و بالطبع حاکمیت سرمایه را به خطر می اندازد. به همین دلیل در ایران سیاست دیکتاتوری عریان و سر کوب هر گونه صدای حق طلبانه بخش لاینفکی از رژیم سابق سلطنتی و اسلامی کنونی بوده است و کماکان خواهد بود

    حال بگذارید به تحولات بیست و دو ماه گذشته نظری بیافکنیم: " ربودن رای مردم" و حقنه کردن شخصیت منفور و   جوجه دیکتاتور,همان دلقک دروغگو احمدی نژاد و غسل تعمیدش توسط "امامش" خامنه ای !! بگذارید صاف و پوست کنده گفته باشم : تاریخ مصرف مقوله "جمهوری" پس از سه دهه بالاخره تمام شد و پرده ها کاملا به کنار زده شد!!! نه اینکه برای منی که از روز اول در کنارجمعی کوچکی از رفقایمان (به پیروی از تز داهیانه رفیق مسعود احمد زاده- یکی از بنیان گذاران سازمان چریکهای فدائی خلق- در اواخرسالها دهه چهل در کتاب "مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک"که با تحلیل دقیقش از  چگونگی آوردن ایران  بدرون حلقه سرمایه و نقش جهانی سرمایه داری امپریالیستی آمریکا, بالاخص در منطقه و .....) به ماهیت واقعی رژیم پی برده(بخوان همان پاراگراف بالا را) و گولش راه نخورده بودیم;  بلکه برای توده های میلیونی , که عمدتا با" خوش خیالی خام" وبعضا خیانت جریانات رنگارنک از "راست و چپ " نه تنها با به پای صندوق کشاندن مردم برای دادن رای مثبت  به رفراندم کذائی ;بلکه شرکت وسیع جوانان نا آگاه و گسترش خرافات درهشت سال جنگ امپریالیستی( که به زعم خمینی دجال نعمت بود); حمایت از مضحکه سفارت گیری (که اسناد افشا شده اخیر آن دال بر براه اندازیش توسط اردشیر زاهدی, اشرف پهلوی و کیسینجر میدهند!!) و "انتخابات" آنچنانی و عدید ه اش  به"مشروعیت نظام بغایت فاسد و فاشیستی 
خریدند.حالا دیگر ضد ولایت فقیه(بخوان وقیح)بودن برای 90% جامعه مثل روز روشن است
به قول احمد شاملو فقید(که به نظر من نه تنها غول ادب, شعر و هنر معاصر ماست,بلکه منتقد اجتماعی-سیاسی بغایت تیز بین) که در شعری در دفترچه مرثیه های خاک (1346) برای آنانی که گول "اصلاحات ارضی" امپریالیستی( طرح کندی-روستو) : شاه را درسال 1342خورده بودند;در شعری بلند(که قسمتها ئی از آن را می آورم) بنام "با چشم ها..." چنین میگوید

"با چشم ها
ز حیرت این صبح نا به جای
 خشکیده بر دریچه خورشید چارتاق
بر تارک سپیده این روز پا به زای,
دستان بسته ام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب

-":فریاد بر کشیدم
اینک
چراغ معجزه
مردم!
تشخیص نیم شب را از فجر
در چشم های کوردلی تان
 سوئی به جای اگر
,مانده ست آن قدر 
تا
از
کیسه تان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمان شب
پرواز آفتاب را!"
با گوش های نا شنوائی تان
:این طرفه بشنوید
در نیم پرده شب
آواز آفتاب را!"
.....
......
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنها ترین حقیقت شا ن بود
احساس واقعیت شان بود
......
.....
(ای کاش می توانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند
در دردها و شادی ها شان
حتی
با نان خشکشان.-
و کاردهای شان را
 جز از برای قسمت کردن
بیرون نیاورند.)

افسوس!
آفتاب
مفهوم بی دریغ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتابگونه ئی
آنان را
این گونه
دل
فریفته بودند!

ای کاش می توانستم
خون رگان خود را
من
قطره
قطره
قطره
 بگریم
تا باورم کنند.

ای کاش می توانستم
-یک لحظه می توانستم ای کاش-
 بر شانه های خود بنشانم
این خلق بی شمار را,
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.

ای کاش
"!می توانستم

 میبایست یک نسل بسوزد تا ما,مائی که یدی طولانی(صد ساله) درقاره آسیا و دنیا در راه مبارزه برای استقلال و آزادی داشته و داریم, اینگونه فریب یک مشت آخوند بی سر و پا را بخوریم!؟ هیهات.شاید احمد کسروئی,تاریخ نویس آزاده آذری مان, "حق" داشته وقتی گفته بوده که "ما یک رژیم به این آخوندها بدهکاریم"!! شاید بقول مثلی که میگه:"عدو شود سبب خیر گر تاریخ خواهد"(با دست بردن بجای "خدا" تاریخ آوردم!); می بایستی این تراژدی را از سر میگذرونیم تا "پخته تر" شویم !!

سخن کوتاه:اگر هوشیار نباشیم جنبش مقاومت دو سال گذشته که به نام "سبز" معروف گردیده(و خونهائی بس گرانبها در راهش ریخته شده) میتواند یکبار دیگر نسلی دگر را به کجراهی-اینبار بگونه کمدی- ببرد!! چرا که به جرات میتوانم اذعان کنم  که بار دگر روباه هانی "پرچمدار" آن هستند که سیل عظیمی را بدنبال خویش دارند می کشند.نمی بایست گول "مقاومت" ایندو شیخ(کروبی و موسوی) را خورد.اینان "درس" خود را پس داده اند.در سرکوب, شکنجه و کشتار سالهای شصت(حداقل شش هزار مبارز) سهیم بوده ا ند.تازه  آنقدر پر رو هستند که خود را به بی اطلاعی زده(به کوچه علی چپ)!! زهی بیشرمی.

اینان(جناح شکست خورده سرمایه در جنگ قدرت) نه تنها در درون بلکه در خارج از ایران نیز "تیم" مشاوران خویش را فرستاده و برای آلترناتیو کردن خویش در نزد امپریالیستها مشغول "آینده سازی" می باشند.از "اتاق های" شکست خورده" فرمان"  سروش-گنجی-کدیور ها گرفته تا ویدئوهای روزمره سازگار ها,مصا حبه نوری زاده ها و مخملباف ها و حمید دباشی ها ....همه و همه حاکی از دور خیز کردنشان است تا بلکه و وقتی دری به تخته خورد(بخوان پیوند سراسری اعتصابات کارگری با دگر جنبش ها  شهری) برای بدست گرفتن  قدرت سیاسی بدون هیچ مشکلی بر خر مراد سوار شوند.

جعمبندی میکنم:  تمام مبارزین, بخصوص نیروهای چپ, با کمال هوشیاری و بدور از هر گونه سکتاریسم در کنار و همراه تمامی زحمتکشان-بخصوص کارگران- زنان و جوانان می بایست خود را آماده گردانده تا بتوان جلوی برنامه های شوم این دجالان نو کیسه(تحت هر لوائی که می آیند )ایستاده و با رادیکالیزه گرداندن مبارزات توده ها حداکثر ضربات را به شالوده سرمایه-دولت و دین وارد آوردیم.

زنده باد آزادی-برابری
پیش به سوی تشکیل انجمن های خود مختار محلی و منطقه ای
پیش بسوی ساختن زیر بنائی جامعه آنارشیستی در ایران

پیمان پایدار   

No comments:

Post a Comment