Tuesday, March 15, 2011

سنت کمونیسم در آنارشیسم

در بنیادهای فکری این نشریه مجازی(سایت اینترنتی)خود را پیرو سنت کمونیسم در درون جنبش آنارشیستی خواندم.شاید این مقوله برای بعضی از خوانندگان یکسری بحث و سئوالاتی را بر انگیخته باشد.چطور ممکن است که بین مارکس و باکونین (و دیگر متفکرین آنارشیستی) "وحدتی" موجود باشد!؟ بگذارید این مساله را قدری بیشتر بشکافیم

کمونیسم یعنی چه!؟ کمونیسم ایدئولوژی ست(دکترینی) که می گوید:می بایستی تمام ابزار تولید(از کارخانه گرفته تا زمین و آب و....) و توزیع گرفته تا تمامی ثروت های اجتماعا تولید شده را مشترکا در خدمت همگان قرار دهیم.بزبانی دیگر:لغو سیستم کار مزدی/طبقاتی که همان بردگی مدرن می باشد و جایگزینی آن با جهانی متشکل از
کمونیته های(جوامع) بدون طبقات

بنظر من کمونیسم واقعی می بایستی هدفش را نابودی دولت قرار دهد, چرا که دولت سازمان سیاسی است که بنیانش بر سیستم و حاکمیت طبقاتی برقرار می باشد.تا وقتی دولتی هست,کمونیسمی نیز نمی تواند وجود داشته باشد زیرا لزوما سیستمی از طبقات موجود است(مهمترینشان بوروکرات ها).بزبانی ساده تر ما خواهان سازمانی با چهار چوب فدرالیستی(و حتی در کشورهای کوچک بگونه خود مختار محلی) که بر مبنای دموکراسی مستقیم(شرکت تک تک افراد در تمامی امورات) بنیان گذاشته شده باشد,می باشیم.

در اینجا توضیح این مساله ضروری ست :چهار چوب آنارشیستی لزوما چهار چوب کمونیستی نیست(و بالعکس).زیرا همانطور که آنارشیستهای فرد گرا(پیروان مکس استیرنر,جمع گرا و تعاون گرا-موتوالیست-هواداران پرودون و الی آخر موجودند Max Stirner ,
 کمونیست های اتوریته گر(استالینیست ها/مائوئیست ها/ ترو تسکیست ها) و شوراگرCouncil;
برای همین است که می گوئیم آنارکو- کمونیست(آنارکومنیست) یا کمونیستهای آزادیخواه 

ریشه های- بنیان فکری- آنارشیسم

آنارشیسم
International Working People Association-IWPA  در "انجمن بین المللی توده های زحمتکش
 متولد شد و رشد کرد.در آغاز , بین الملل از پیمانی بین اتحادیه های کارگری انگلیسی و فرانسوی تکوین یافت.تا بلکه کارگران فرانسوی برای شکستن اعتصابات در انگلستان مورد استفاده قرار نگیرد.در آنموقع روسای انگلیسی بعنوان تاکتیک معمول روز از آن استفاده می کردند. سازمان (انجمن) با رشد و گسترش سریعترش شامل دو میلیون کارگر در درون خویش گردید. و بهمان اندازه بعنوان مرکز همبستگی-سازماندهی در جمع آوری کمکهای مالی در کشورهای مختلف برای کمک به دیگراعتصابیون, برای مثال بعنوان آزمایشگاهی انقلابی در جائی که گرایشات سوسیالیستی متعددی حضور داشتند,عمل میکرد.حتی اگر تئورسین ها(بمانند پرودون) و جنبش های اجتماعی ای بودند که راه را نشان دهند,آنارشیسم بعنوان دکترین و جنبش پیرامون فعالینی چون میخائیل با کونین ,کارلو کافیه رو
Cafiero,جیمز گیلوم Guillaume
و جنبش هایی چون ساعت سازان سوئیسی ژورا ,صنعتگران ایتالیائی و فرانسوی و کارگران اسپانیائی متبلور گشت.

 Collectivist اولین آنارشیست ها عموما جمع گرا
 نام گرفتند و مخالف "کمونیسمی"-اقتدار گرانه- که از مارکس و انگلس و دیگران پیروی میکردند بودند . ایده آنها این بود که کارگران در هر محل با بدست گرفتن ابزار تولید,خود آنجا را بگردانند.بدیگر سخن:کارگران خود بیشتر بعنوان تعاونی مالکین جمعی(کلکتیو) کارخانه(هر چند کوچک  ویا بزرگ)گردند.قرار بر این بود که توزیع ثروت اساسا بر مبنای پرداخت اجرت در ازای مقدار کاری که هر کارگر انجام میدهد صورت پذیرد.حال آنکه این شیوه ریسک تبدیل شدن به نوعی سرمایه داری جمعی را در بر داشت.بدتر از آن هیچ نوع ضمانتی در همبستگی وجود نداشت,و آنها یی که کارگر آن کارخانه نبودند حق اظهار نظر نمی داشتند و اساسا وابسته کارگران بودند.انتقاد به مدل کلکتیویستی در سالهای 1870(دربحبوحه کمون پاریس-که مهمترین اعضای آن را ژاکوبنی ها یا  هوادار بلانکی و پرودون و چند آنارشیست تشکیل  میدادند-و ضدیتشان با بینش اقتدارگرانه مارکس اشکاربود) وعمدتا پس از مرگ باکونین رشد یافت

بقول نیکلاس والتر*(1) "نوع آنارشیسمی که از بکارگیری کلکتیویسم در تفصیل بیشتر به نتیجه میرسد همانا کمونیسم هست.بدیگر سخن نظریست که می گوید این کافی نیست که ابزار کار در دست جمع باشد,بلکه تولیدات کار نیز می بایستی در دست جمع بماند و توزیع بر مبنای اصل ' هر کس به اندازه توانش,هر کس به اندازه نیازش' صورت گیرد.بحث کمونیستها این است که با وجود اینکه مردم مستحق دریافت ارزش کامل کارشان می باشند,این نیز غیر ممکن هست که ارزش کار هر فرد را اندازه گیری کرد,چرا که کار هر فرد وابسته(سر و کار داشتن) به کار همگان دارد,و کارهایی متفاوت ارزشهای متفاوت دارند.بنابرین بهتر است که تمامیت اقتصاد در دست کل جامعه باشد و سیستم فرد و قیمت بر انداخته شوند.Nicolas Walter*"

در مقایسه با کلکتیویسم,که فقط توجه اش به تولید کنندگان بود و فقط حق را صرفا به آنها میداد,کمونیسم با از بین بردن ایده فرد خانوادگی و آزاد گرداندن زنها که از شوهرانشان استقلال می طلبند و باز کردن در برای برسمیت شمردن "کار زنان "(که سنتا به خانه تنزل داده شده بودند و بالنتیجه پوشیده)بر آن مزیت داشت.بزبانی دیگر در حالی که کلکتیویسم فقط به تولید اجتماعی ثروت ارزش میگذاشت,کمونیسم هم تولید
اجتماعی را و هم باز فرا آوری*را برسمیت شناخت.در ضمن تمامی مردم-بدون استثنا- حق متساوی بر تولید اجتماعی ثروت,چه مستقیما در تولید شرکت داشته باشند و چه نه,دارند(*Reproduction).

در سال 1880,در کنفرانس فدراسیون ژورا+++(ضد اتوریته گر کارگران عمدتا فرانسوی زبان  شهر ژورا سوئیس)بود که برای اولین باردر کنفرانسی آنارشیستی -یا بین الملل اول در سال 1868 گزینش بنفع شیوه سازماندهی اقتصادی صورت گرفت.کارلو کافیه رو* انقلابی ایتالیایی از تز کمونیستی در این کنفرانس دفاع کرد(2):"هیچ کس نمیتواند آنارشیست باشد بدون اینکه کمونیست باشد. در حقیقت کمترین اشاره به جدایی  ایندو از همدیگر نطفه اتوریته گرانه را در خود حمل می کند. نمی تواند خود را نشان دهد بدون اینکه بی درنگ تداعی قانون, قاضی و ژاندارم کند. ما می بایستی کمونیست باشیم, زیرا مردم, که سفسطه کلکتیویست ها را نمی فهمند, همانطور که دوستانمان رکلوس + و گروپوتگین ** اشاره کرد ه اند, فهم دقیقی از کمونیسم دارند. ما می بایستی کمونیست  باشیم زیرا آنارشی و کمونیسم دو مقوله اساسی انقلابند ."(Carlo Cafiero/+Reclus/** Kropotkin)

 و در همانجا اضافه می کند(3):"رهبران سرشناس جنبش آنارشیستی در اواخر قرن  نوزدهم و شروع قرن بیستم-گروپوتگین, مالاتستا ,* رکلوس,گرو+, فوور**, اما گلدمن++, الکساندر برگمن*** و الی آخر کمونیست بودند.آنها از کلکتیویسم آمدن, و با عکس العمل علیه مارکسیسم,  داعیه نوعی آنارشیسم انقلابی چند جنبه تری را داشتند.آنارشیسمی شامل انتقاداتی دقیق از جامعه کنونی و پیشنهاداتی برای جامعه آینده.این آنارشیسم برای آنهایی که مبارزه طبقاتی را قبول دارند,اما دیدی وسیعتر از جهان دارند [...]از سالهای 1870 اصول کمونیسم توسط اکثر سازمانهای آنارشیستی که *Malatesta /+Grave/**Faure/++ Emma Goldman/خواهان انقلابند مورد*** Alexander Berkman قبول واقع شده است."
_____________________________________________
زیر نویس ها:
(1) در باره آنارشیسم-نیکلاس والترAbout Anarchism.Freedom Press
(2)آنارشی و کمونیسم-کارلو کافیهAnarchy and Communism
(3) نیکلاس,همانجا
+++Report to the Jura Federation's Congress of 1880; cited in "No Gods,No Masters"
 *****************************************************************************
تهیه و تلخیص از: پیمان پایدار

No comments:

Post a Comment