دریا خندید
در دور دست
دندان هایش کف و
لب هایش آسمان
-تو چه می فروشی
دختر غمگین سینه عریان؟
-من آب دریا ها را
می فروشم ,آقا
-پسر سیاه,قاتی خونت
چه داری؟
-آب دریا ها را
دارم, آقا
-این اشکهای شور
از کجا می آید,مادر؟
-آب دریا را من
گریه میکنم,آقا
-دل من و این تلخی بی نهایت
سرچشمه اش کجاست؟
آب دریاها
سخت تلخ است,آقا
دریا خندید
در دوردست
دندان هایش کف و
لب هایش آسمان
**************************************************************************
در مدرسه
آموزگار:
کدام دختر است که
به باد,شو می کند؟
کودک:
دختر همه هوس ها
آموزگار:
باد, به اش
چشم روشنی چه میدهد؟
کودک:
دسته ورق های بازی
و گرد بادهای طلائی را
آموزگار:
دختر در عوض
به او چه میدهد؟
کودک:
دلک بی شیله پیله اش را
آموزگار:
دخترک
اسمش چیست؟
کودک:
اسمش دیگر از اسرار است!
[ پنجره مدرسه , پرده ئی از ستاره ها دارد ]
*****************************************************************************
از کتاب "ترانهء شرقی و اشعار دیگر" فدریکو گارسیا لورکا
ترجمعه احمد شاملو
***************************************
پیمان پایدار
No comments:
Post a Comment