بر همگان آشکار است که ایران سرزمین شاعران شیرین سخن بوده و هست.در ضمن بخاطر شیوه مستبدانه سیستم حکومتی اش در طی قرنها(یک خاندان سلطنتی در پی دیگری) بدرستی به "استبداد آسیائی"(*) معروف گردیده است. فیلسوفان و منتقدان سیاسی-اجتماعی ما نیز عمدتا شاعر بوده اند.اینان در اشعارشان بعظا, بخاطر همین شرایط خفقان آور, بگونه استعاره به بهترین وجهی آمال انسانی خویش را عرضه کرده اند و نام خویش را جاودانه گردانیده اند.در اینجا ,هر چند گذرا, با انتخاب ابیاتی از چندین شاعررسالت انقلابی آنها را یکبار دیگر به عاشقان آزادی و وارستگی یادآوری ویادشان را گرامی میداریم
****************
تو در نماز عشق چه خواندی که سالهاست"
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ا ت هنوز پرهیز می کنند
.......
خاکستر تو را باد سحرگا هان
هر جا که برد مردی ز خاک روئید
شفیعی کدکنی
رهی جز مسجد و میخانه می جویم,که می بینم
گروهی خودپرست اینجا و جمعی بت پرست آنجا
حافظ
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد"
ای بسا خرقه که که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
خط ساقی گرازین گونه زند نقش بر آب
ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
حافظ
به عشق روی تو من رو به قبله می آرم
و گرنه من ز نماز و ز قبله بی زارم
مولوی
ای خشم بجان تاخته ,توفان شرر شو"
ای بغض گل انداخته ,فریاد خطر شو
ای روی بر افروخته,خود پرچم ره باش
ای مشت بر افراخته,افراخته تر شو
ای حافظ جان وطن ,از خانه بروی آی
از خانه برون چیست که از خویش به در شو
گر شعله فرو ریزد , بشتاب و میندیش
ور تیغ فرو بارد , ای سینه سپر شو
خاک پدران است که دست دگران است
هان ای پسرم , خانه نگهدار پدر شو
دیوار مصیبت کده ی حوصله بشکن
شرم آیدم از این همه صبر تو,ظفر شو
تا خود جگر رو بهکان را بدرانی
چون شیر درین بیشه سراپای جگر شو
مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست
خود بر سر آن,تن به قضا داده, قدر شو
فریاد به فریاد بیفزای, که وقت است
در یک نفس تازه اثرهاست, اثر شو
ایرانی آزاده! جهان چشم براه است
ایران کهن در خطر افتاده خبر شو
مشتی خس و خارند,به یک شعله بسوزان
بر ظلمت این شام سیه فام,سحر شو
فریدون مشیری
*****************************************************************************************
(*) کارل مارکس با اشاره به 'شیوه تولید آسیائی'(در مقابل شیوه فئودالی در اروپا) در کشورهائی چون ایران, چین و هند,حاکمیت سیاسی را نیز در این کشورها بدرستی "استبداد آسیائی" ارزیابی میکند. در حالی که استالین (و به پیرو او اقتصاد دانان بادمجان دور قاپ چین بی سواد) با دیدی مکانیکی و سیخکی با یک گردش خودکار و به خیال خام خویش خط بطلان به تحقیقات مارکس کشیده و شیوه تولید آسیائی را از نوشته های او حذف گرداندند
No comments:
Post a Comment