Wednesday, April 27, 2016

شیلی از بالا تا پائین

 Full Albumسی و پنج دقیقه
https://www.youtube.com/watch?v=7zQz-jdpZtI

Sunday, April 17, 2016




César Hildebrandt: "El porcentaje de brutos 


 سزار هیلده برن : در صد حماقت در پرو رشد کرده است 

se ha incrementado en el Perú"

 
http://www.capital.com.pe/actualidad/cesar-hildebrandt-el-porcentaje-de-brutos-se-
ha-incrementado-en-el-peru-noticia-777658

  •  

 پیشگفتار 

از سزار هیلده برن در اینجا بارها مطالبی ترجمه کرده ام. او یکی از معدود 
روزنامه نگاران و محققین مترقی مورد احترام و قابل تقدیر پرو میباشد. هفته نامه "سزار هیلده برن
 در کمال کله شقی", که پنج سالیست جمعه ها در لیما در میآید, پر خواننده ترین مجله تحلیلی 
سیاسی- اجتماعی میباشد. در این مطلب کوتاه او, طبق معمول, تیغ حمله اش را
 بدرستی به سطوح نازل ادبی- فرهنگی غالب عصر نئولیبرالیسم چه در کنگره و
 چه در برنامه های هجو تلویزیون مدار باز پرو نشانه گرفته است. باشد, تا در این
 راستا, این حقیقت کتمان ناپذیر را یاد آور شویم که در عصر کنونی طبقه حاکم
 سرمایه داری جهانی از نادانی و جهل و کوته نظری جوانان بیشترین بهره را
.بنفع استمرار حاکمیت کثیف خویش برده و میبرند
با مبارزه مستمر و گسترده علیه فرهنگ فوق ارتجاعی حاکم به جنگی بی امان یرویم
زنده باد آزادی- زنده باد آنارشی
 تر جمه از : پیمان پایدار 

El periodista hace una dura crítica al nivel intelectual de los peruanos y de lo que llama "estupidización colectiva".

روزنامه نگار انتقادی شدید به سطح فکری پروئی ها کرده و ​​آنچه را که او 


"حماقت گرائی جمعی " می نامد.
“Tengo la convicción de que el cociente intelectual peruano disminuye cada día”. Con estas palabras, el periodista César Hildebrandt criticó el nivel cultural de los peruanos, sobre todo para quienes programas como Combate y Esto es Guerra es su paradigma.

"من معتقدم که ضریب هوشی پروئی ها هر روز کاهش می یابد ." با این کلمات، سزار هیلده برن روزنامه نگار به انتقاد از سطح فرهنگی پروئی ها پرداخت، به ویژه برای کسانی که برنامه های تلویزیونی ای همچون "مبارزه1" و "این جنگ است2" الگویشان است.
(1) / (2)دو برنامه "رقیب گونه" از دو کانال مختف که متاسفانه طرفداران زیادی دارند: شامل دو تیم مختلط پسر و دخترانی که با مسابقات فیزیکی گوناگون ( نه سئوالاتی تاریخی ادبی اجتماعی  که ضریب هوش و ذکاوت شرکت کنندگان را ملاک قرار دهد) توام با توپ و طناب و پرش کردن و دویدنها و بالا پائین رفتنهای آنچنانی از دیوارهای مصنوعی در - . استودیو, تماشاگران تلویزیون را سرگرم کرده و وقتشان را به هدر میدهند- مترجم  
En su última columna en el semanario “Hildebrandt en sus Trece”, el periodista opinó que el “porcentaje de brutos se ha incrementado exponencialmente en el Perú” y que la falta de cultura se refleja en todos los ámbitos, incluso en la política. “Qué Javier Velásquez Quesquén, que fue presidente del congreso, diga “teníanos” y “habíanos” es algo de lo más decidor”, señaló.

در آخرین ستون خود در هفته نامه "هیلده برن در کمال کله شقی،" روزنامه


 نگار گفت که " در پرو درصد احمق ها به صورت تصاعدی افزایش یافته است "



 و این که عدم فرهنگ در تمام حیطه ها انعکاس دارد، از جمله در سیاست . اینکه

 خاویر ولسگس گسگن، که دوره ای رئيس کنگره بود، بگوید "داشتیم "(بجای


 داشته ایم-م) " یا"خواستیم"(بجای خواسته ایم-م) ، دال بر همین میباشد، او 

گوشزد نمود .

En ese sentido, señaló que en muchos casos la televisión, las redes sociales  y la masificación de la educación privada “trucha” contribuyen a lo que llama “estupidización colectiva” y una “epidemia de apoplejías voluntarias”.

در این راستا، او اشاره کرد که در بسیاری از موارد تلویزیون، شبکه های اجتماعی و گسترش آموزش خصوصی "اشغال"(بمانند همون دانشگاهای "آزاد"  که با سطحی نازل و پولکی هاشم رفسنچانی بی همه چیز میباشند)  کمک  میکند به آنچه که او  آنرا " حماقت جمعی " و " همه گیری/ اپیدمی داوطلبانه زمانه " میخواند.
“Nada más parecido a un festival de babuinos trapecistas que ‘Esto es guerra’ o ‘Combate’. Por eso es que los gimnasios están llenos y las bibliotecas vacías. El mensaje es claro: la imbecibilidad es rentable”, agregó.

 "دو برنامه تلویزیونی 'این جنگ است ' و ' مبارزه ' دقیقا بمانند یک جشنواره بابون ها طناب بند هستند . به همین دلیل سالن های ورزشی(ژیمناستیکها) پر و کتابخانه ها خالی میباشند. او اضافه نمود،  پیام روشن است:  حماقت سودآور است ."

Pero esta situación no es exclusiva de nuestro país, Hildebrant considera que la televisión por cable también deja mucho que desear. “Ejércitos de descerebrados violentos, de mamarrachos vivientes que lucen bíceps o tetas y apenas pueden silabear “mi mamá me mima”, le dicen al mundo que no está de moda pensar, amar, reflexionar, quedarse callados, derramar una lágrima, recordar”.تاکید از منست


اما این وضعیت منحصر به کشور ما نیست، هیلده برن معتقد است که تلویزیون ماهواره ای نیز چیز دهان پر کنی نیست. "ارتش بی مخ های خشونت آمیزی هستند،  مترسکهای زنده که به عضله هاشان یا پستانهایشان مینازند و به سختی می توانند تلفظ کنند " مادر من به من عشق میورزه(1)"، به مردم جهان میگویند که مد روز نیست فکر کردن، عشق ورزیدن، تعمق کردن ، سکوت کردن، ریختن اشک ، و به یاد داشتن ."
(1) در زبان اسپانیائی برای یاد دادن حرف ام/میم به بچه ها این چهار کلمه که با میم شروع میشود را میخوانند - مترجم

FUJIMORI NO DERROTÓ EL TERRORISMO فوجی موری تروریسم را شکست نداد

 فوجی موری تروریسم را شکست نداد
https://www.youtube.com/watch?v=__gEE4TC7Jk&noredirect=1
به اسپانیائی

Friday, April 15, 2016

Coronel de EEUU, reconoce el engaño del 11-S ویدئو چند دقیقه ای سرهنگ آمریکائی

که به فریب دادن مردم توسط بوش پسر در مورد 11 سپتامبر اذعان می کند

Message body

Hillary Clinton admite que EE.UU. creó Al Qaeda هیلاری کلینتون اعتراف میکند : ما القاعده را سازماندهی کردیم....و حالا تف سر بالا شده واسمون!!


Hillary Clinton admite que EE.UU. creó Al Qaeda

ویدئوئی که دو بار در اینجا درج گردیده ....
 بار دیگر ارزش دیدن دارد.....
میبایست منتظر بود که - بعد از نقل مکان به کاخ سیاه امپریالیستی- اعتراف کند که  چگونه, با کمک و مساعدت اسرائیل, به سازماندهی و مسلح کردن داعش برهبری,سایمون الیوت(بخوان یهودی عراقی: البغدادی), پرداختند 
پیمان پایدار

https://www.youtube.com/watch?v=kz293ocSvJ4



Thursday, April 14, 2016

Share like a Sherpa: Class Inequality in the "Sharing" Economyبه شراکت گذاشتن بمانند یک شرپا : نابرابری طبقاتی در اقتصاد"شراکتی"


By:  (about the author)
نوشته : آنتونی کالامار

ترجمه از :  پیمان پایدار

http://www.opednews.com/populum/pagem.php?f=Share-like-a-Sherpa-Class-by-Anthony-Kalamar-Class_Inequality_Language_Sharing-Economy-151026-178.html

October 26, 2015 






The "sharing economy" evokes an image of free, socially-minded exchange among friends and equals. Yet, it is increasingly clear that much of what goes by this name today is dependent on, and exacerbates, social inequality. In truth, the sharing economy is divided into two classes: Sherpas and Sahibs.

اقتصاد" اشتراک گذاری" تداعی تصویری از جامعه ای آزاد،  تبادل همفکران اجتماعی در میان دوستان و مساوات طلبان است. با این حال، به طور فزاینده ای روشن است که بسیاری از آنچه امروزه با این نام شناخته شده  وابسته به ، و تشدید نابرابری های اجتماعی است. در حقیقت، اقتصاد به اشتراک گذاری به دو دسته از  طبقات تقسیم می شوند : شرپاس و سحیبس.

Once, being treated like a Sahib was reserved for the elite of the British Empire. Today, there's an app for that.
زمانی، برخورد بمانند یک سحیب برای طبقه نخبگان (الیت) امپراتوری بریتانیا محفوظ بود. امروزه، یک برنامه برای آن وجود دارد.(image by Wikimedia Commons)   License   DMCA

**************************************

برای درک صحیح متنی که در زیر می آید میبایست اول تاریخچه فستیوال "مرد سوزان*"، که پائینتر درمقاله ای مجزا از مجله 'ژاکوبین' ها آورده شده، خوانده شود.ربط  دادن هر دو مقاله هدف غائی مترجم میباشد 
 پیمان پایدار 
**********************

Last year, controversy erupted over the alleged gentrification of Burning Man by Silicon Valley tech money; among the wealthy elite's crimes against the Burner ethos was the use of hired help for many of the less agreeable aspects of the Black Rock lifestyle: setting up and taking down camps; preparing and serving food and drinks. Often experienced burners themselves, these workers were paid not just to make life easier for the noob-leet; but to help them pick properly unique and self-expressing outfits, to show them around Black Rock City, to get them safely back to camp after over-indulging, and, overall, to create and share an experience for their wealthy employers to enjoy.

در سال گذشته، جنجالی به پا شد پیرامون ادعای نوسازی (منظور تازه بدوران رسیده  های خر پولی که به مناطق مسکونی طبقات تحتانی آمده و املاکشان را به کمک شهرداری و دیگر نهادهای موجود -مثل 
دفتر املاک-و...خریده و آنها را بی خانمان میکنند-روندی که در شهرهای بزرگ مترپول در شرف وقوع میباشد-م) فستیوال'مرد سوزان'(*) توسط پول های کلان کمپانیهائی کامپیوتری 'دره سیلیکان' در سانفرانسیسکو؛ در میان جنایات نخبگان ثروتمند در برابر اخلاق سوزان همانا استفاده از افراد استخدام شده برای بسیاری از جنبه های کمتر مطلوب از شیوه زندگی سنگ سیاه بود: سرهم کردن/ راه اندازی اردوگاه (منظور چادرهای برپا شده-م)  و پایین آوردنشان ; تهیه و سرو غذا و نوشیدنی. اغلب خودشان شرکت کنندگان با تجربه این فستیوال بوده ، این کارگران نه تنها مزد دریافت میکردند که زندگی را برای الیتها راحتر کنند ؛ بلکه کمکشان میکردند تا آنها لباسهای درست و منحصر به فرد و خود بیانی را انتخاب کنند، به آنها اطراف شهر سنگ سیاه را نشان دهند، و آنها را با خیال راحت به اردوگاه پس از پر خوری برسانند، و، به طور کلی، برای ایجاد و به اشتراک گذاردن تجربه برای کارفرمایان ثروتمند خود تا  بلکه بوفور لذت ببرند.

Sort of like a hired friend or mentor. They came to be called "sherpas."بمانند استخدام یک دوست و یا مربی . آنها را به نام "شرپاس" خواندند .

The sherpa phenomenon led to controversy because it is so clearly in contrast to Burning Man's shared ethic of self-reliance, radical inclusion, and decommodification. Yet Black Rock City is not the only place where the values of "friendship" and "sharing" are invoked to obscure underlying relations of inequality.

 پدیده شرپا منجر به جنجال شد چرا که به وضوح در تقابل با اخلاق اشتراکی اعتماد به نفس مرد سوزان ، گنجانیش دادن رادیکال و غیر کالائی/شیئی گری میباشد. با این حال شهرستان سنگ سیاه تنها جایی نیست که ارزش های "دوستی" و "اشتراک گذاری" استنادی به پنهان کاری در روابط اساسی نابرابری است.



The real Sherpas (with a capital S), are, of course, an ethnic group in Nepal, not a job category. But uses of the word similar to the meaning used at Burning Man can be found in tech culture ("network sherpas" and "web sherpas") and gaming ("game sherpas") and beyond. In the "sharing economy," it is represented by SherpaShare, a platform that provides statistical support for drivers for Uber, Lyft, and similar services.


شرپاهای واقعی (با حرف بزرگ اس)، البته ،  یک گروه قومی در نپال هستند، نه یک نوع/دسته کاری. اما استفاده از کلمه شبیه به معنی استفاده شده در جشنواره مرد سوزان را می توان در فرهنگ فن آوری (" شرپاس شبکه" و " شرپاس وب") و بازی (" شرپاس بازی") و فراتر از آن پیدا کرد. در "اقتصاد اشتراکی،" نمایندگی میشود توسط اشتراک شرپا، یک پلت فرمی که فراهم می کند پشتیبانی آماری از .
رانندگان برای اوبر،لیفت و خدمات مشابه 

Part of the significance of the growing use of the word "sherpa" in the sharing economy is that it communicates that these workers, like the real Sherpas, do more than physical work; importantly, they are affective laborers who create and share in experiences for the on-demand enjoyment of others. As George Orwell said, language is "an instrument which we shape for our own purposes." "Sherpa" is a word that names a category, a kind of worker, who can then find an identity and a common interest with each other. Where the word "sharing" has been used to cover-up the underpaid, precarious situation of these workers, "sherpa," in response, can be used to clarify and make visible.

بخشی از اهمیت رشد استفاده از کلمه "شرپا" در اقتصاد به اشتراک گذاری این است که میگوید که این کارگران، مانند شرپاهای واقعی، بیشتر از کار فیزیکی انجام میدهند؛ مهمتر از آن، آنها کارگران عاطفی ای هستند که با ایجاد و به اشتراک گذاری  تجاربشان در خدمت تقاضای لذت دادن به دیگرانند . همانطور که جورج اورول گفته، زبان "وسیله ای است که ما برای اهداف خود به آن شکل میدهیم". "شرپا" کلمه ای که نام یک دسته میباشد،نوعی از کارگر، که پس از آن می تواند یک هویت یابد و منافع مشترک با یکدیگر پیدا کند. جائیست که کلمه "اشتراک گذاری" برای لاپوشانی کردن کم مزد دریافت کنندگان است ، وضعیت مخاطره آمیز این کارگران، "شرپا" ، در پاسخ  ،میتواند مورد استفاده قرار بگیرد برای روشن کردن و قابل  مشاهده شدن.


The next step is to determine: what to call those who the sharing-sherpas work for? That should be easy; just turn to the history of the original Sherpas, and extend the metaphor an additional step: sherpas work for sahibs.

گام بعدی تعیین کردن است: چه اسمی دهیم به کسانی که شرپاهای- اشتراک گذار  برایشان کار میکنند؟ میبایست  آسان باشد؛ فقط به تاریخ شرپاهای اصلی رجوع کنید ،  و گسترش دهید استعاره را به یک مرحله دیگر: شرپاها برای سحیب ها کار میکنند ..

The real Sherpas live in the vicinity of Mount Everest. Many of them make their income by working for extreme tourists-wealthy "job creators" who make seasonal treks from the richer nations of the world to climb the famous peaks of the Himalayas, probably for the purpose of self-discovery or some similar El Dorado. The Sherpas' job is the sharing of knowledge and experience; it requires the development of trust, and an intimately shared experience in the face of the thrill and the danger of the ascent. Helping their wealthy clientele reach the summit, Sherpas risk injury, extreme cold, and often death; it must be like working in a coal mine where the product is adventure.

شرپاهای واقعی در مجاورت کوه اورست زندگی می کنند. بسیاری از آنها درآمد خود را با کار برای گردشگران - ثروتمند "تولیدکنندگان کار" که به سفرهای فصلی از کشورهای ثروتمند جهان برای صعود به قلل معروف هیمالیا میآیند بدست می آورند، احتمالا به منظور کشف خود و یا برخی از مشابه ماهی زرین . کار شرپاها، به اشتراک گذاری دانش و تجربه است؛ مستلزم رشد اعتماد، و یک تجربه نزدیک به اشتراک گذاشته شده در برابر هیجان و خطر صعود. کمک به مشتریان ثروتمند خود برای رسیدن به قله، شرپاها خطر صدمات فیزیکی ، سرمای شدید، و اغلب مرگ را بجان میخرند؛ بمانند  کار در یک معدن زغال سنگ که در آن محصول ماجراجویی است.

For decades, the Sherpas addressed their mountaineering employers as "sahibs," which means "master," a word dating from the British Empire. They stopped using this word in the 1970s, as part of a movement to attain greater respect from their employers; but anthropologist Sherry Ortner, who studied the Sherpas, decided to keep using the term "sahib" to mark the enduring ethnic and class distinction between Sherpas and their employers. As she writes, the word "sahib"
"places the sahibs in the same frame as the Sherpas, a single category of people being subjected to ethnographic scrutiny. And... though I do not accept the implication of superiority embodied in the term (which is of course why the Sherpas stopped using it), I do not think it is possible to avoid the (ongoing) fact of sahibs' power over the Sherpas on expeditions; my continuing, somewhat ironic, use of the term signals this continuing fact."

"برای چندین دهه، شرپاها کارفرمایان کوهنورد شان را با نام "صحیب" خطاب میکردند، که به معنی "استاد میباشد، کلمه ای  از دوران امپراتوری بریتانیا . آنها استفاده از این کلمه را در 1970 ، به عنوان بخشی از جنبش برای دریافت احترام بیشتر از کارفرمایان خود متوقف کردند؛ اما مردم شناس (خانم) شری اورتنر ، که شرپاها را مورد مطالعه قرار داده، به مناسبت تمایز قومی و طبقاتی پایدار میان شرپاها و کارفرمایانشا تصمیم به ادامه دادن در استفاده از اصطلاح "صحیب " گرفت . همانطور که او می نویسد، کلمه "صحیب"

"صحیب را در همان چارچوب شرپا قرار میدهد، یک گروه واحد از مردم که تحت بررسی دقیق قوم نگاری قرار میگیرد و ... هر چند من مفهوم برتری مندرج در این واژه را قبول ندارم (که البته بهمین خاطر بود که شرپاها استفاده از آنرا متوقف کردند)، من فکر نمی کنم که ممکن باشد جلوگیری کنیم از (در حال موجود) واقعیت قدرت صاحیب ها بر شرپاها در سفرهای کوهستانی ؛ ادامه ، تا حدی استهزاآمیز، من در استفاده از واژه حاکی از ادامه این واقعیت میباشد . "
The sharing economy needs just such a term, to place those who benefit from the cheap affective labor of the sherpas "in the same frame" and subjected to the same scrutiny as the sharing sherpas themselves. Recognizing the two classes of the sharing economy--sherpas and sahibs--means recognizing the built-in inequality, the continuing complicity of consumers in the exploitation of precarious workers, that is the real engine of the so-called "sharing economy."


اقتصاد به اشتراک گذاری نیاز به چنین واژه ای دارد، با قرار دادن کسانی که از کار عاطفی ارزان شرپاها بهره مند میشوند "در همان قالب"  و تحت همان بررسی دقیق خود اشتراک گذاری شرپاها . به رسمیت شناختن دو طبقه اقتصاد به اشتراک گذارده شده - شرپاها وصحیب ها - به معنی به رسمیت شناختن نابرابری ساخته شده است ،ادامه همدستی مصرف کنندگان در استثمار کارگران موقت، یعنی موتور واقعی به اصطلاح "اقتصاد اشتراک گذارده شده" میباشد ."

_____________________________
Anthony Kalamar is an independent scholar and writer on environmental and technology issues.
آنتونی کالامار محقق مستقل و نویسنده مسائل محیط زیست و تکنولوژی میباشد

*****************************



 چرا ثروتمندان عاشق(جشنواره) مرد سوزان (*)هستند


Burning Man became a festival that rich libertarians love because it never had a radical critique at its core.

   مرد سوزان به جشنواره ای تبدیل شده که ثروتمندان لیبرترین (یا بقولی 'آنارکو' سرمایه داران"!!)عاشقش شده اند چرا که هیچگاه نقد رادیکالی پیرامونش نبوده و نیست .




Trey Ratcliff / Flickr
Trey Ratcliff / Flickr

In principle the annual Burning Man festival sounds a bit like a socialist utopia: bring thousands of people to an empty desert to create an alternative society. Ban money and advertisements and make it a gift economy. Encourage members to bring the necessary ingredients of this new world with them, according to their ability.

در اصل جشنواره سالانه مرد سوزان کمی شبیه اتوپیای سوسیالیستی میماند: آوردن هزاران نفر به دور هم،جمع کردنشان در بیابانی خالی ، برای ایجاد یک جامعه جایگزین/ آلترناتیو. لغو پول و تبلیغات و آن را به یک اقتصاد هدیه تبدیل کردن . تشویق کردن اعضای شرکت کننده ، با توجه به توانایی شان، به آوردن مواد لازم این جهان جدید با خود . 

Introduce “radical inclusion,” “radical self-expression,” and “decommodification” as tenets, and designate the alternative society as a free space, where sex and gender boundaries are fluid and meant to be transgressed.
معرفی "گنجاندن رادیکال"،"خود بیانگر رادیکال"و"غیر کالائی کردن" به عنوان اصول ، و تعیین جامعه جایگزین/آلترناتیو به عنوان یک فضای آزاد، که درآن مرزهای جنس و جنسیت سیال و به معنای فراسو بودنست.
These ideas — the essence of Burning Man — are certainly appealing.Yet capitalists also unironically love Burning Man, and to anyone who has followed the recent history of Burning Man, the idea that it is at all anticapitalist seems absurd: last year, a venture capitalist billionaire threw a $16,500-per-head party at the festival, his camp a hyper-exclusive affair replete with wristbands and models flown in to keep the guests company.
این ایده ها - جوهر فستیوال مرد سوزان - قطعا جذاب میباشند . با این وجود سرمایه داران بدون هیچ استهزائی عاشق فستیوال مرد سوزان  هستند ، و برای هر کسی که تاریخ اخیر فستیوال مرد سوزان را دنبال کرده باشد ، این ایده که این جشنواره ضد سرمایه داری است پوچ به نظر می رسد: در سال گذشته، یک سرمایه دار میلیاردر بورس باز به ریخت و پاش  16.500 $ به ازای هر نفر در جشنواره دست زد، اردوگاه خود را به یک امر بیش از حد منحصر به فرد مملو از مچ بند و مدلهائی که برای همراهی کردن مهمانانش با هواپیما آورده شده بودند تبدیل کرد .
Burning Man is earning a reputation as a “networking event” among Silicon Valley techies, and tech magazines now send reporters to cover it. CEOs like Mark Zuckerberg of Facebook and Larry Page of Alphabet are foaming fans, along with conservative anti-tax icon Grover Norquist and many writers of the libertarian (and Koch-fundedReason magazine. Tesla CEO Elon Musk even went so far as to claim that Burning Man “is Silicon Valley.”
مرد سوزان به عنوان یک "رویداد شبکه" ای در میان کارشناسان فن دره سیلیکون شهرت یافته، و مجلات تکنولوژی برای پوشش خبری خبرنگارانی را بدانجا ارسال میکنند. مدیران اجرائی مانند مارک زوکربرگ از فیس بوک و لری پیج از حروف الفبا طرفداران پرو پا قرص هستند، همراه با شخصیت محافظه کار مشهور ضد مالیات بده استیفن گروور نورکیست  و بسیاری از نویسندگان آزادیخواه/لیبرترین - منظور ثروتمندان دست راستی مخالف دادن مالیات که خود را 'آنارکو' سرمایه دار نیز مینامند(م)- (و بودجه - کوچ) مجله عقل . مدیر عامل شرکت تسلا الون ماسک حتی تا آنجا پیش رفت که مدعی شد  که مرد سوزان "دره سیلیکون" است."

Radical Self-Expression خود بیان رادیکال

T
he weeklong Burning Man festival takes place once a year over Labor Day weekend in a remote alkali flat in northwestern Nevada. Two hours north of Reno, the inhospitable Black Rock Desert seems a poor place to create a temporary sixty-thousand-person city — and yet that’s entirely the point. On the desert playa, an alien world is created and then dismantled within the span of a month. The festival culminates with the deliberate burning of a symbolic effigy, the titular “man,” a wooden sculpture around a hundred feet tall.

فستیوال یک هفته ای مرد سوزان یک بار در سال از آخر هفته روز کارگر(که در آمریکا بر خلاف تمامی جهان اول ماه می نیست بلکه اولین دوشنبه ماه سپتامبر میباشد-م) در زمینهای دور افتاده قلیائی شمال غربی ایالت نوادا برگزار میشود. دو ساعتی شمال شهر رنو است، صحرای سنگ سیاه که خشن مینماید به نظر یک محل نامناسب برای ایجاد یک شهرستان شصت و هزار نفری موقت میباشد - و در عین حال این کاملا نکته اساسیست . در حاشیه این صحرا، جهانی بیگانه ایجاد و پس از آن در طول یک ماه برچیده میشود. جشنواره  با سوزاندن عمدی پیکر نمادین،  بعنوان "مرد"، مجسمه  چوبی حدودا صد فوت قد بلند به اوج می رسد.

Burning Man grew from unpretentious origins: a group of artists and hippies came together to burn an effigy at Baker Beach in San Francisco, and in 1990 set out to have the same festival in a place where the cops wouldn’t hassle them about unlicensed pyrotechnics. The search led them to the Black Rock Desert.

مرد سوزان از ریشه های بی تکلف رشد کرد: یک گروه از هنرمندان و هیپی ها گرد هم آمدند تا  تمثال/ پیکرک ی را در ساحل بیکر سانفرانسیسکو بسوزانند، و در سال 1990  جشنواره مشابه ای را در محلی که پلیسها به آنها در مورد آتش بازی بدون مجوز گیر ندهند برگزار کردند. جستجو برای محل بالاخره آنها را به صحرای سنگ سیاه رساند .
Burning Man is very much a descendent of the counterculture San Francisco of yesteryear, and possesses the same sort of libertine, nudity-positive spirit. Some of the early organizers of the festival professed particular admiration for the Situationists, the group of French leftists whose manifestos and graffitied slogans like “Never Work” became icons of the May 1968 upsurge in France.

 مرد سوزان عمیقا نسل مخالفین فرهنگی سانفرانسیسکو سال گذشته است، و دارای همان نوع فرهنگ افسار گسیخته، روحیه برهنگی مثبت میباشد. برخی از سازمان دهندگان اولیه این جشنواره تحسین خاصی برای 'موقعیت آفرینان '، گروه چپ گرایان فرانسوی، که بیانیه شان شعارهای بمانند "کار هرگز" سمبل خیزش ماه مه 1968 در فرانسه شد، داشتند .
Though the Situationists were always a bit ideologically opaque, one of their core beliefs was that cities had become oppressive slabs of consumption and labor, and needed to be reimagined as places of play and revolt. Hence, much of their art involved cutting up and reassembling maps, and consuming intoxicants while wandering about in Paris.

هر چند ایدئولوژی 'موقعیت آفرینان' همیشه بگونه ای مبهم/غیر شفاف مینمود، یکی از باورهای اصلی آنها این بود که شهرها  به نماد سرکوبگر مصرف و کار تبدیل شده اند ، و نیاز آن میرفت که با باز متصور شدن به مکان های بازی و شورش درآیند . از این رو، بسیاری از کارهای هنریشان مشمول برش دادن/ قطعه کردن و باز سازی مجدد نقشه ها میگشت، و با مصرف مسکرات در حال  گشت و گذار در پاریس .
You can feel traces of the Situationists when walking through Black Rock City, Burning Man’s ephemeral village. Though Black Rock City resembles a city in some sense, with a circular dirt street grid oriented around the “man” sculpture, in another sense it is completely surreal: people walk half-naked in furs and glitter, art cars shaped like ships or dragons pump house music as they purr down the street.

شما می توانید رد پا / نشانه 'موقعیت آفرینان' را هنگامی که در شهر سنگ سیاه، روستای زودگذر مرد سوزان، راه میروید حس  کنید . هر چند شهر سنگ سیاه شبیه یک شهر از بعضی جهات میباشد، با یک شبکه دایره خیابانی خاکی حول محور مجسمه "مرد" ، به معنای دیگر  کاملا سورئال است : مردم نیمه برهنه در لباس خز زرق و برق دار در حال پیاده روی، اتومبیل  .های هنری به شکل کشتی  یا اژدهای تلمبه خانه موسیقی در حال خر خر کردن در خیابان 
Like a real city, Burning Man has bars, restaurants, clubs, and theaters, but they are all brought by participants because everyone is required to “bring something”:

مانند شهری واقعی، مرد سوزان مشروب خانه دارد ، رستوران ، باشگاه ، و تئاتر، اما همه آنها توسط شرکت کنندگان به ارمغان آورد میشوند چرا  . که هر کس ملزم به "آوردن چیزی" میباشد
The people who attend Burning Man are no mere “attendees,” but rather active participants in every sense of the word: they create the city, the interaction, the art, the performance and ultimately the “experience.” Participation is at the very core of Burning Man.
افرادی که در مرد سوزان حضور بهم میرسانند صرفا "شرکت کننده،" نیستند بلکه شرکت کنندگان  فعال به معنی واقعی کلمه هستند: آنها سازندگان شهرهستند ، تعامل، هنر، نمایش و در نهایت  "تجربه". مشارکت هسته مرد سوزان است.

Participation sounds egalitarian, but it leads to some interesting contradictions. The most elaborate camps and spectacles tend to be brought by the rich because they have the time, the money, or both, to do so. Wealthier attendees often pay laborers to build and plan their own massive (and often exclusive) camps. If you scan San Francisco’s Craigslist in the month of August, you’ll start to see ads for part-time service labor gigs to plump the metaphorical pillows of wealthy Burners.

مشارکت بنظر مساوات گرایانه است ، اما به برخی  تناقضات جالب منجر می شود. مجهزترین اردوگاه ها و نمایش ها توسط  ثروتمندان آورده میشوند چرا که آنها وقت، پول، و یا هر دو، را برای انجام دادنش دارند . شرکت کنندگان ثروتمند اغلب به کارگران برای ساخت اردوگاه های عظیم (و اغلب منحصر به فرد) خود مزد میدهند . اگر شما 'لیست کرگ'( صفحه ای مجازی که بمانند کتابچه زرد مانند راهنمای نیازمندیها عمل میکند-م) شهر سانفرانسیسکو  را در ماه اوت اسکن بکنید ، شما تبلیغات کار خدماتی نیمه وقت بالشهای چاق و چله استعاره ای ثروتمندان سوزان را  .خواهید دید
The rich also hire sherpas to guide them around the festival and wait on them at the camp. Some burners derogatorily refer to these rich person camps as “turnkey camps.

ثروتمندان همچنین  شرپاهائی را استخدام میکنند تا آنها را  در اطراف جشنواره راهنمایی کنند و در اردوگاه مستخدمشان باشند . برخی از شرکت کنندگان بشیوه خفت آوری این اردوگاههای ثروتمندان را "اردوگاه های کلید دار زندان/ زندانبان "میخوانند . 
Silicon Valley’s adoration of Burning Man goes back a long way, and tech workers have always been fans of the festival. But it hasn’t always been the provenance of billionaires — in the early days, it was a free festival with a cluster of pitched tents, weird art, and explosives; but as the years went on, more exclusive, turnkey camps appeared and increased in step with the ticket price — which went from $35 in 1994 to $390 in 2015 (about sixteen times the rate of inflation).

ستایش 'دره سیلیکون ' از مرد سوزان به سالهای خیلی قبل بر میگردد ، و کارکنان تکنولوژی همیشه طرفدار این جشنواره بوده اند . اما همواره منشا میلیاردرها نبوده - در روزهای اولیه، این جشنواره آزاد بود با مجموعه ای از چادرها، هنرهای عجیب و غریب، و مواد منفجره؛  اما با مرور زمان ، اردوگاههای منحصر به فرد تر، با کلید دار زندان/ زندانبان  در دست ظاهر شد و در این مرحله قیمت بلیط افزایش یافته - از 35 $ در سال 1994 به 390 $ در سال 2015 رسید (در حدود شانزده برابر نرخ تورم).
Black Rock City has had its own FAA-licensed airport since 2000, and it’s been getting much busier. These days you can even get from San Carlos in Silicon Valley to the festival for $1500. In 2012, Mark Zuckerberg flew into Burning Man on a private helicopter, staying for just one day, to eat and serve artisanal grilled cheese sandwiches. From the New York Times:

شهر سنگ سیاه از سال 2000 فرودگاه خودش را با مجوز  دارا میباشد، و سال به سال شلوغ تر میشود. این روزها شما حتی می توانید از 'سن کارلوس' در دره سیلیکون با 1500 $  به جشنواره بروید. در سال 2012، 'مارک زوکربرگ'(مدیر عامل فیس بوک-م) با یک هلیکوپتر خصوصی به مرد سوزان  پرواز کرد، فقط برای یک روز ماند، برای خوردن و پذیرائی کردن همبرگر با پنیر به شیوه سنتی .
 از نیویورک تایمز:
“We used to have R.V.s and precooked meals,” said a man who attends Burning Man with a group of Silicon Valley entrepreneurs. (He asked not to be named so as not to jeopardize those relationships.) “Now, we have the craziest chefs in the world and people who build yurts for us that have beds and air-conditioning.” He added with a sense of amazement, “Yes, air-conditioning in the middle of the desert!”
"ما قبلنها غذاهای آماده میخوردیم" ، مردی که در جشنواره مرد سوزان  با یک گروه از فعالان در دره سیلیکون حضور داشته  چنین گفت. (او خواست نامش فاش نشود تا بلکه روابطش را به خطر نیاندازد.) " حالا، ما سرآشپزهای آنچنانی از دنیا داریم و افرادی که خیمه های آنچنانی  برایمان میسازند که حاوی تخت و کولر  میباشد." او با حس شگفتی اضافه نمود "بله، تهویه مطبوع در وسط بیابان!"

The growing presence of the elite in Burning Man is not just noticed by outsiders — long-time attendees grumble that Burning Man has become “gentrified.” Commenting on the New York Times piece, burners express dismay at attendees who do no work. “Paying people to come and take care of you and build for you . . . and clean up after you . . . those people missed the point.”

حضور رو به رشد نخبگان در 'مرد سوزان' فقط توسط افراد خارج از این محیط مورد توجه قرار نگرفته - شرکت کنندگان مستمر قدیمی گله میکنند که مرد سوزان  به "نو سازان"(همون تازه بدوران رسیدهائی که با پولهای کلان به مراکز شهرهائی چون سانفرانسیسکو و نیویورک و...آمده و با پروژه های کلان ساختمانی اقلیتهای فقیر را از آن مناطق بیرون میکنند و شهر رنگ و روی دیگری بخود میگیرد-م)  تبدیل شده است . با اظهار نظر در مقاله  نیویورک تایمز، مردان سوزان با ابراز نگرانی از شرکت کنندگانی که هیچ کار نمیکنند سخن میگویند. "پول دادن به افرادی که بیایند و مراقبت از شما بکنند و برایتان بسازند. . . و تمیز کاری کنند. . . آن دسته از افراد نفهمیده اند قضیه چیست . "
Many Burners seethed after reading one woman’s first-person account of how she was exploited while working at the $17,000-per-head camp of venture capitalist Jim Tananbaum. In her account, she documented the many ways in which Tananbaum violated the principles of the festival, maintaining “VIP status” by making events and art cars private and flipping out on one of his hired artists.

  بسیاری ازمردان سوزان پس از خواندن مطلب دست اول از زنی که چگونه مورد استثمار/بهره وری قرار گرفته، وقتی در اردوگاه  17000 دلاری سرمایه گذاری چون  جیم تنانبوم کار کرده، خونشان بجوش آمده است. در گزارش این خانم ، او راه های بسیاری را که  تنانبوم به  نقض اصول این جشنواره عمل کرده به ثبت رسانده، با حفظ "وضعیت وی آ پی اش(مشتریان ثروتمند طاقچه بالا-م) " با ایجاد مهمانیها و اتومبیلهای هنری خصوصی و از کوره در رفتن  بر سر یکی از هنرمندانی که استخدام کرده بود .
Tananbaum’s workers were paid a flat $180 a day with no overtime, but the anonymous whistleblower attests that she and others worked fifteen- to twenty-hour days during the festival.

 تانانبوم به کارگرانش 180 $ در روز بدون اضافه کاری پرداخت می کرده، اما افشاگر ناشناس گواهی داده که او و دیگران پانزده تا بیست  ساعت در روز در طول جشنواره کار میکرده اند .
The emergent class divides of Burning Man attendees is borne out by data: the Burning Man census (yes, they have a census, just like a real nation-state) showed that from 2010 to 2014, the number of attendees who make more than $300,000 a year doubled from 1.4% to 2.7%. This number is especially significant given the outsize presence 1 percenters command at Burning Man.

طبقه تازه ظهور کرده (همون 'یاپی' ها 1-م)شرکت کننده در مرد سوزان آمار خیره کننده خود را دارا میباشد: سرشماری مردان سوزان (بله، آنها یک سرشماری دارند، درست مانند یک دولت- ملت  واقعی) نشان داد که از سال 2010 تا 2014، تعداد شرکت کنندگانی که بیش از 300،000 $ در سال در می آورند از 1.4٪ به 2.7٪ یعنی دو برابر شده است. این تعداد قابل توجه است چرا که حضور بیش از حد بالای یک در صدی ها در مرد سوزان  پیشتازی میکند .
(1)Yuppiesطبقه مرفه حرفه ای جوان دره سیلیکان
In a just, democratic society, everyone has equal voice. At Burning Man everyone is invited to participate, but the people who have the most money decide what kind of society Burning Man will be — they commission artists of their choice and build to their own whims. They also determine how generous they are feeling, and whether to withhold money.

در جامعه حقیقتا دموکراتیک ، هر کس حقوق برابری دارد. در مرد سوزان همه دعوت به شرکت میشوند، اما افرادی که بیشترین پول را دارند تصمیم میگیرند که مرد سوزان چه نوع جامعه ای   خواهد بود - آنها هنرمندان مورد علاقه شان را با هوی و هوس خود انتخاب میکنند. آنها همچنین تعیین میکنند که تا چه حد احساس سخاوتمندی دارند، و اینکه، آیا، از دادن پول خود داری کنند.
It might seem silly to quibble over the lack of democracy in the “governance” of Black Rock City. After all, why should we care whether Jeff Bezos has commissioned a giant metal unicorn or a giant metal pirate ship, or whether Tananbaum wants to spend $2 million on an air-conditioned camp? But the principles of these tech scions — that societies are created through charity, and that the true “world-builders” are the rich and privileged — don’t just play out in the Burning Man fantasy world. They carry over into the real world, often with less-than-positive results.

این ممکن است  احمقانه به نظر آید که از فقدان دموکراسی در "گرداندن"  شهر سنگ سیاه دهن باز کنیم. هر چه باشد، چرا برای ما مهم بایست باشد که آیا 'جف بزوس' دستور داده یک اسب شاخدار بزرگ فلزی یا یک کشتی غول پیکر فلزی دزدان دریایی را برایش فراهم کنند، و یا اینکه تانانبوم می خواهد 2 میلیون دلار صرف یک اردوگاه حاوی سیستم تهویه مطبوع بکند؟ اما اصول  این پندک فن آوری - که جوامع از طریق موسسات خیریه ایجاد میشوند، و این که "سازندگان جهان "  واقعی افراد غنی و ممتاز میباشند - در دنیای خیالی مرد سوزان  جائی از اعراب ندارد. آنها  در جریان جهان واقعی ابراز وجود میکنند، اغلب با نتایج کمتر از مثبت .
Remember when Facebook CEO Mark Zuckerberg decided to help “fix” Newark’s public schools? In 2010, Zuckerberg — perhaps hoping to improve his image after his callous depiction in biopic The Social Network — donated $100 million to Newark’s education system to overhaul Newark schools.

فراموش نکنید وقتی که مدیر عامل شرکت فیس بوک 'مارک زوکربرگ' تصمیم گرفت تا به "تعمیر" مدارس دولتی نیوآرک دست زند؟ در سال 2010، زوکربرگ - شاید به امید بهبود وجهه  خویش پس از به تصویر کشیدن سنگدلانه اش در فیلم زندگینامه شبکه اجتماعی- صد میلیون دلار برای تعمیرات اساسی مدارس نیوآرک به سیستم آموزش و پرورش آن اهدا نمود .
The money was directed as a part of then–Newark Mayor Cory Booker’s plan to remake the city into the “charter school capital of the nation,” bypassing public oversight through partnership with private philanthropists.

پول را به عنوان بخشی از طرح  و برنامه آنموقع، شهردار نیوآرک، کوری بوکر برای تبدیل شهر به  "پایتخت مدارس خصوصی کشور، " با دور زدن نظارت عمومی از طریق مشارکت با نیکوکاران خصوصی بود  .
Traditionally, public education has been interwoven with the democratic process: in a given school district, the community elects the school board every few years. School boards then make public decisions and deliberations. Zuckerberg’s donation, and the project it was attached to, directly undermined this democratic process by promoting an agenda to privatize public schools, destroy local unions, disempower teachers, and put the reins of public education into the hands of technocrats and profiteers.

به طور سنتی، آموزش و پرورش با روند دموکراتیک در هم آمیخته شده است: در مدارس یک منطقه،هر چند سال کومونیته به انتخاب هیئت مدیره مدرسه دست میزند. پس از آن هیئت مدیره  تصمیم گیری های عمومی را علنی میکند . اهدای زوکربرگ، و پروژه ای که به آن متصل بود، به طور مستقیم این روند دموکراتیک را- از طریق ترویج یک دستور کار به خصوصی سازی مدارس دولتی- بی خیال شد ، اتحادیه های محلی را نابود کرد، قدرت معلمان را تضیف کرد ، و زمام  آموزش و  پرورش عمومی  را به دست تکنوکراتها و سود جویان  قرار داد.

This might seem like an unrelated tangent — after all, Burning Man is supposed to be a fun, liberating world all its own. But it isn’t. The top-down, do what you want, radically express yourself and fuck everyone else worldview is precisely why Burning Man is so appealing to the Silicon Valley technocratic scions.
این ممکن است مانند یک مماس نامربوط به نظر رسد - هر چه هست، مرد سوزان قراره دل انگیز و جالب، و جهانی آزاد از نوع خود باشد. اما این طور نیست. از بالا به پایین، هر کاری دلت میخواد انجام بده، بگونه رادیکال خودت را بیان کن و دمار از روزگار جهان بینی دیگران در آوردن  دقیقا دلیلی هست که مرد سوزان  به پندک تکنوکراتهای دره سیلیکون خوش آمده است .

To these young tech workers — mostly white, mostly men — who flock to the festival, Burning Man reinforces and fosters the idea that they can remake the world without anyone else’s input. It’s a rabid libertarian fantasy. It fluffs their egos and tells them that they have the power and right to make society for all of us, to determine how things should be.

برای کارمندان جوان تکنولوژی - عمدتا سفید پوست، اغلب مردان - که گله وار به جشنواره می آیند، مرد سوزان این ایده را تقویت میکند که آنها می توانند جهان را بدون دخالت کس دیگری بازسازی کنند . این یک فانتزی آزادیخواه هار است. این غرورشان رو پرورش میدهد و به آنها می گوید که آنها قدرت و حق  اینرا دارند که جامعه را برای همه ما بسازند، تعیین  کنند که چگونه  همه چیزمیبایست باشد .
This is the dark heart of Burning Man, the reason that high-powered capitalists — and especially capitalist libertarians — love Burning Man so much. It heralds their ideal world: one where vague notions of participation replace real democracy, and the only form of taxation is self-imposed charity. Recall Whole Foods CEO John Mackey’s op-ed, in the wake of the Obamacare announcement, in which he proposed a healthcare system reliant on “voluntary, tax-deductible donations.”

این قلب تاریک مرد سوزان است، دلیل آنکه سرمایه داران پر قدرت- به ویژه سرمایه داران آزادیخواه("آنارکو کاپیتالیستها"!!-م) - اینقدرعاشق مرد  سوزان هستند . جهان ایده آلشان را نوید میدهد: جائی که مفاهیم مبهم مشارکت جایگزین دموکراسی واقعی میشوند، و تنها شکلی از مالیات موسسه خیریه خود خواسته است. یادآور شویم  فراخوان جان مکی مدیرعامل شرکت 'هول فودز' 1، در پی اعلام سیستم بهداشت اوباما2، که در آن او پیشنهاد سیستم بهداشت و درمان متکی به " معافیت مالیاتی کمکهای مالی داوطلبانه" را داده بود .
(1)Whole Foods فروشگاهای زنجیره ای بورژوا مآبانه با درآمد سالانه چهارده میلیارد دلار، سال پیش با .چهارده نوع رسوائی روبرو شد،که بابت آن- با دادن مبلغ ناچیز- 500 هزار دلار جریمه سر و صدا ها خواباند  مهمترین رسوائی ها(1) قیمتهای سر بفلک کشیده غذاهای بسته بندی شده و(2) مارچوبه در آب نگداری 
شده که به وزنشان افزوده میشده-م
(2)Obamacareطرح بیمه بهداشت و درمان، به اصطلاح مقرون به صرفه، دولت اوباما 
که بنظر نویسنده این سطورچیزی بهتر از بیمه سلامت دولت روحانی نمیباشد. به بیان دیگر به پای بیمه های  نسبتا خوب کشورهای اسکاندیناوی نمیرسد. 

This is the dream of libertarians and the 1 percent, and it reifies itself at Burning Man — the lower caste of Burners who want to partake in the festival are dependent on the whims and fantasies of the wealthy to create Black Rock City.
این رویای آزادی خواهان و 1 درصد است، و شیئی بودنش را در مرد سوزان مییابد - کاست پائینی  مردان سوزان که می خواهند در این جشنواره شرکت کنند وابسته به هوی و هوس و توهمات ثروتمندان برای  .ایجاد شهر سنگ سیاه میباشند
Burning Man foreshadows a future social model that is particularly appealing to the wealthy: a libertarian oligarchy, where people of all classes and identities coexist, yet social welfare and the commons exist solely on a charitable basis.

مرد سوزان حاکی از یک مدل اجتماعی آینده است که به ویژه برای ثروتمندان جذاب میباشد: یک الیگارشی آزادیخواه، که در آن مردمانی از همه طبقات و هویت هم زیستی میکنند، و در عین حال رفاه اجتماعی و عوام صرفا بر اساس خیریه وجود دارد .
Of course, the wealthy can afford more, both in lodging and in what they “bring” to the table: so at Burning Man, those with more money, who can bring more in terms of participation, labor and charity, are celebrated more.

البته، ثروتمندان امکانات پرداخت بیشتری را دارند، هم بابت محل سکونت و هم آنچه را که آنها بروی "میز" می آورند : بنابراین در مرد سوزان، کسانی که پول بیشتری دارند،می توانند هم برای مشارکت، کار و امور خیریه  بیشتراز خود مایه بگذارند ، بیشتر قابل تقدیر میباشند  .
It is a society that we find ourselves moving closer towards the other 358 (non–Burning Man) days of the year: with a decaying social welfare state, more and more public amenities exist only as the result of the hyper-wealthy donating them. But when the commons are donated by the wealthy, rather than guaranteed by membership in society, the democratic component of civic society is vastly diminished and placed in the hands of the elite few who gained their wealth by using their influence to cut taxes and gut the social welfare state in the first place.

جامعه ای هست که ما خود را بیشتر بسمت 358 روز دیگر سال (غیرمرد سوزان ) میبینیم: با زوال نهاد رفاه اجتماعی ، هر چه بیشتر امکانات عمومی تنها با اهدای خیریه وار خر پول ها  موجودیت پیدا میکنند . اما زمانی که نیازهای عموم توسط ثروتمندان اهدا میشود، به جای عضویت تضمین شده در جامعه، جزء دموکراتیک جامعه مدنی بسیار کاهش یافته و در دست چند تن از نخبگانی قرار گرفته  که ثروت خود را در وهله اول  با استفاده از نفوذشان در کاهش مالیات و دل و روده نهاد رفاه اجتماعی را در آوردن بدست گرفته اند . 
It’s much like how in my former home of Pittsburgh, the library system is named for Andrew Carnegie, who donated a portion of the initial funds. But the donated money was not earned by Carnegie; it trickled up from his workers’ backs, many of them suffering from overwork and illness caused by his steel factories’ pollution. The real social cost of charitable giving is the forgotten labor that builds it and the destructive effects that flow from it.

این بسیار شبیه آنست که چگونه در شهر سابق من پیتسبورگ، سیستم کتابخانه بنام 'اندرو کارنگی' گذارده شده، که بخشی از بودجه اولیه را اهدا کرده است. اما پول اهدا شده توسط 'کارنگی' به دست نیامده بود; بلکه از گرده کارگرانش (بخوان از استثمار-م) ، بسیاری از آنها با رنج کار زیاد و بیماری های ناشی از آلودگی کارخانه فولاد . هزینه اجتماعی واقعی کمک های خیریه .حاکی از فراموشی کارگرانیست که آن را ساخته و اثرات مخربی ست که از آن  ناشی میشود 
At Burning Man the 1 percenters — who have earned their money in the same way that Carnegie did so long ago — show up with an army of service laborers, yet they take the credit for what they’ve “brought.”Burning Man’s tagline and central principle is radical self-expression:

در مرد سوزان 1 درصدی ها - که پول خود را از همان راهی بدست آوردند که سالهای پیش 'کارنگی' به دست آورده بود - با ارتشی از کارگران خدمات سر میرسند ،در عین حال آنها خود را محق آن چیزی که "آورده اند" میبینند . شعار و پرنسیب مرکزی مرد سوزان خود بیان رادیکال میباشد :
Radical self-expression arises from the unique gifts of the individual. No one other than the individual or a collaborating group can determine its content. It is offered as a gift to others. In this spirit, the giver should respect the rights and liberties of the recipient.

 خود بیان رادیکال از هدایای منحصر به فرد از فرد ناشی می شود. هیچ کس به غیر از فرد یا یک گروه از همکاران نمی تواند محتوای آن را تعیین کند. آن به عنوان یک هدیه به دیگران ارائه میشود . در این راستا، دهنده باید به حقوق و آزادیهای گیرنده احترام بگذارد.

The root of Burning Man’s degeneration may lie in the concept itself. Indeed, the idea of radical self-expression is, at least under the constraints of capitalism, a right-wing, Randian ideal, and could easily be the core motto of any of the large social media companies in Silicon Valley, who profit from people investing unpaid labor into cultivating their digital representations.

 ریشه انحطاط مرد سوزان ممکن است در مفهوم خودش نهفته باشد. در واقع، ایده خود بیان رادیکال ، حداقل تحت محدودیت های سرمایه داری است، جناح راست، ایده آل  رندی1، و به راحتی می تواند شعار اصلی هر یک از شرکت های رسانه های اجتماعی بزرگ در دره سیلیکون باشد،  که سود میبرند از افرادی که سرمایه گذاری میکنند بر روی کار بدون  مزد برای پرورش نمایندگی دیجیتالشان.
(1)Ayn Rand(1905–1982) نویسنده روسی- آمریکائی که سرمایه دار را 
.بعنوان قهرمان ایده آل مطرح میکند-م
It is in their interest that we are as self-interested as possible, since the more we obsess over our digital identity, the more personal information of ours they can mine and sell. Little wonder that the founders of these companies have found their home on the playa.

این به نفع آنها است که ما هر چقدر میتوانیم خود خواه باشیم ، چرا که  ما هر چه بیشتر وسواس  هویت دیجیتالی مان باشیم، آنها اطلاعات شخصی بیشتری از ما را می توانند به فروش برسانند.  تعجبی نیست که بنیانگذاران این شرکت ها خانه هایشان در سواحل میباشد .
It doesn’t seem like Burning Man can ever be salvaged, or taken back from the rich power-brokers who’ve come to adore it and now populate its board of directors. It became a festival that rich libertarians love because it never had a radical critique at its core; and, without any semblance of democracy, it could easily be controlled by those with influence, power, and wealth.

به نظر نمی رسد که مرد سوزان را هیچوقت بتوان نجات داد، و یا بتوان آنرا از ثروتمندان  قدرتمند کارگزار که حسابی می پرستندش و در حال حاضر هیئت مدیره آنرا در دست گرفته اند بازپس گرفت. به جشنواره ای تبدیل شده که آزادی خواهان غنی(منظور آنارکوکاپیتالیستهاست!! البته نویسنده این سطور با این واژه خط کشی داشته و دارم: مترجم) آنرا دوست دارند  چرا که هرگز نقد رادیکال در هسته اش نداشته; و، بدون هیچگونه صورت ظاهری از  دموکراسی، به راحتی می  تواند توسط افرادی با نفوذ ، قدرت، و ثروت کنترل شود.
Burning Man will be remembered more as the model for Google CEO Larry Page’s dream of a libertarian state, than as the revolutionary Situationist space that it could have been.

مرد سوزان  بیشتر به عنوان مدل رویای مدیرعامل گوگل 'لری پیج' از وضعیت آزادیخواهانه به یاد خواهد ماند، تا به عنوان فضای انقلابی موقعیت آفرینان که میتوانست باشد .
As such, it is a cautionary tale for radicals and utopianists. When “freedom” and “inclusion” are disconnected from democracy, they often lead to elitism and reinforcement of the status quo.

به این ترتیب، این یک داستان محتاطانه برای رادیکالها و اتوپیاگراهاست. هنگامی که رابطه "آزادی" و "گنجاندن/همگرائی" با دموکراسی قطع میگردد ، آنها اغلب به نخبه گرایی و تقویت وضع موجود منجر میشود.