Thursday, October 30, 2014

نقد کتاب : بیابانها Deserts: Anonymous,Melbourne, 2011:ناشناس, ملبورن 2011

نقد کتاب : بیابانها
Deserts: Anonymous,Melbourne, 2011
تیتری که مجله ذیل به آن داده است:
 محیط زیست ضد انساندوستانه
Environmental Anti-Humanism
نویسنده : گراهم پرچس
Review By :Graham Purchase
به نقل از: آنارکو سندیکالیست ریویو
شماره 60 تابستان 2013
Anarcho Syndicalist Review
#60 :Summer 2013
مترجم : پیمان پایدار
PaYmaN PieDaR
**************************
میزانتروپی(1) مشتق شده از یونان باستان بمعنی  " تنفر" از "بشریت" است .

توصیف کسی است که بطور کلی دید غم انگیزانه ای از بشریت دارد. میتوان با بدبینی مقایسه اش کرد ,هر چند میزانتروپی به ویژه خیلی بیشتر دید بدبینانه ای از بشریت دارد . واژه میزانتروپی به تازگی بعنوان شعار توسط  بیومرکزگرایان(2) محیط زیست و منتقدانشان به تملک گرفته شده است . دیدگاه افراطی بیومرکزگرایان به سیاره و اشکال زنده در آن خیلی بیشتر و مهمتر از انسانها و فعالیتهای مخرب محیط زیستی شان اهمیت میدهند.
 
برخی از میزانتروپهای محیط زیستی تا آنجا پیش میروند که از انقراض گونه بشری
تحت لوای جمعیت بیش از حد کره زمین یا قحطی(بینش نئو- مالتوسین3)استقبال میکنند. بطور مثال یکی از بنیانگذاران مجله " اول زمین", دیو فورمن (4) ,مقاله ای در مجله استرالیائی سبک زندگی بنام بسادگی زیستن نوشت که در آن از مریضی ایدز بعنوان وسیله ای برای خلاص شدن از انسانها تحت نام بقای سیارات استقبال نمود . این گروه بد نام عمل مستقیم محیط زیستی که در آنموقع او نمایندگی اش را میکرد, یک مقاله نویسی در روزنامه آمریکائی شان داشتند که تحت نام مستعار " خانم ان تروپی"(5) مینوشت و آشکارا برچسبهای روی سپر ماشین میفروخت که در آن نوشته بود:"مالتوس درست میگفت".  اظهارات فورمن و احساسات مشابه توسط گروههای همفکر محیط زیستی بحث گسترده ای در جنبش رادیکال محیط زیست در طول دهه 90 میلادی,قرن بیستم, برانگیخت .(برای تجزیه تحلیل گسترده بحث محیط زیست آنارشیست های دهه 90 به کتاب من بنام " آنارشیسم و بقای محیط زیست(6), انتشارات گربه سیاه ,ادمنتون, آلبرتا , 2011رجوع کنید)
 
این اشکال جدید میزانتروپی الهام گرفته شده از محیط زیست و ضد- انسان گرائی پیروانی را بخود جلب میکند که به نابودی بشریت خوش بین میباشند. با نابودی نسل بشر سیاره ما,هر چند بخش عمده ای از تنوع زیستی سابق خود را از دست خواهد داد, آزادانه مجددا تحول خواهد یافت . یک نوع از بازماندگان(7) سناریوئی را متصور میشوند که تعداد کمی از انسانهای بازمانده از بحران محیط زیستی-اجتماعی با طبیعت خود را عجین خواهند کرد و با بازگشت به عصر حجر در گستره بیابانها خواهند زیست .


بیابانها(ناشناس8 , ملبورن 2011) کتاب بسیار نگران کننده و افسرده گونه ایست از سخن پراکنی آنارشیستهای- بازمانده (عصر حجری -م) حامی محیط زیست . تجسم بیابانها از آنارشیسم معاصر بعنوان نسخه ای از فرقه بیخدایان از روز قیامت مثال فوق العاده ایست, اما به سختی ایزوله شده,از مرحله جدید و پائینی(قهقرا-م) در نوشته های سیاسی(آنارشیستی). بمانند نمونه بسیاری از کتابهای پسا2001 ,کتاب بیابانها
با پذیرش سرخوردگی های شخصی و نسل پس از شکست سیرک ضد جهانی گرائی در اوایل قرن 21م آغاز میکند . بمانند هر عضوی از این جنبش یا نسل "خوش بینی و سر زندگی مست کننده" نویسنده جایش را به شکست پذیری و بدبینی داده است . تازه بیشتر, گرم شدن محیط زیست و جمعیت زیاد معنایش نداشتن امید به تمدن بشری میشود. قحطی و دررفتگی/جابجائی به احتمال زیاد نتیجه اش "مرگ وسیع انسانهاست" زیرا "آینده ای برای جهان وجود ندارد". ایمان به "جهان سبز", انرژی خورشیدی و سیستمهائی بر اساس هیدروژن حقیقتا توهمی بیش نیست .   

طبیعت انسان , بما گفته میشود ,اساسا بر بستر محل زیستش ,سلسله مراتبی و استثمارگرانه است. "حتی در مناطق فقیر نشین....اتاق توسط ساکنین قدیمی به تازه واردان جدیدتر اجاره داده میشود...در روابطی استثمارگرایانه حتی با مردمی فقیرتر." نویسنده بگونه تیره وار/غم انگیز پیش بینی میکند که "دولت های ورشکسته/ شکست خورده و جنگهای آتشین" بالکانیزه خواهند کرد مناطق باقیمانده و یا تازه بارور را. با استفاده از فروپاشی دولت یوگسلاوی بعنوان یک مدل , نویسنده پیش بینی میکند که بعد از "قطع عضو تمدن گرایانه " بربریت جدیدی ظهور خواهد کرد بر مبنای سنت منطقه ای و هویت ملی توام با در گیری و کشمکشهای قومی وحشیانه . گرم شدن قطبها "مرزهای جدیدی" را باز خواهند کرد که توسط "رانش سرد" ایجاد شده برای نفت گاز و سرزمینهای تازه قابل سکونت. زندگی در مرزهای جدید عمدتا توسط برده داری مشخص خواهد شد . اما بمانند تمامی مرزها, فرصتهائی برای گروههای آزادیخواه(بخوان آنارشیستی-م) مستقل در حاشیه و پیرامون بر مبنای تمایلات سکسوالیته, جنسی, قومیت و الی آخر وجود خواهد داشت . نویسنده گمان میبرد که چنین گروه بندی ها زود گذر خواهند بود, چیزی نه بیشتر از "چمن بین ترک سنگفرشها" منتظر تخریب اجتناب ناپذیرشان توسط "قاتل -علف هرز" میباشند . 

در ورای دسترسی نئو- وحشی گرایان و خشونت مرزهای جدید , "بازماندگان سقوط کشاورزی" بقای خود را در کویر جدید وحشی توسط گرم شدن جهانی محیط زیست بوجود آمده را با اتخاذ شیوه زندگی "مستقل عشایری" که شبیه "آفریقائی های مقیم کالیهاری (9) "ست براساس جستجوی غذا و "گاوچرانی" بر خواهند گزید.

نویسنده, این مخلوط تهوع آور هالیوودی مکس دیوانه(10) و زندگی ده هزار ساله قبل از میلاد را به گونه ای به آنارشیسم نسبت میدهد. توهمات بازماندگان آخرالزمانی-  قبیله های ابتدائی(11) هیچ جائی در آنارشیسم ندارد , چرا که آنارشیسم بر مبنای آرمان شهر رویائی یا چشم انداز آینده ای است استوار بر محیط زیست پایدار و بهشت عدالت اجتماعی تمدن کارگران( زحمتکشان- مترجم) .

 پایان
************************
(1)Misanthropy  (2)biocentrists (3) neo-malthusianismکشیش مرتجع انگلیسی که مدعی زیاد بودن جمعیت زمین را میکرد- مترجم (4) Dave Foreman -Earth First  (5)"Miss Ann Thropy"
(6) Anarchism and Environmental Survival, Black Cat Press, Edmonton, Alberta,2011
(7) Survivalist  (8) Anonymous,Melbourne 2011 (9)African bushman of the Kalihari
(10)Mad Max (11)Apocalyptic-survivalist-primitivist

No comments:

Post a Comment