Tuesday, March 31, 2015

"The Nature of Police, the Role of the Left" :خصلت پلیس و نقش چپ ها



"خاصیت وجودی پلیس برای حفاظت جامعه از تعمیم آدم خواری و ضرب وشتم,  آنگونه که در برخی از فانتزیهای پارانویا گونه فیلمهای بتمن دیده میشود, نیست. وجود آنها برای حفاظت داراها از نادارها میباشد, برای حفظ انحصار ابزار خشونت در دست دولت, و برای جانشین کردن ظرفیت های ما در حل تعارضات،  یکی دیگر ازچندین قابلیتهای به سرقت برده شده توسط دولت ..."
"The police do not exist to protect society from generalized cannibalism and mayhem, as in some paranoid Batman fantasy. They exist to protect the haves from the have-nots, to maintain the State’s monopoly on violence, and to make up for our atrophied capacity for conflict resolution, another of the many prerogatives the State has stolen from us..."
ترجمه از : پیمان پایدار

Monday, March 30, 2015

 سخنرانی اقتصاد دان کره جنوبی
23 things they Don't tell you about Capitalism

چهارمین راهپیمایی جهانی زنان برای آزادی و برابری

چهارمین راهپیمایی جهانی زنان برای آزادی و برابری

چهارمین راهپیمایی جهانی زنان روز ٨ مارس آغاز شد و پایانش برای ١٧ اکتبر ٢٠١۵ برنامه ریزی شده است. هدف این راهپیمایی مبارزه با مردسالاری، سرمایه داری و نژادپرستی است که نه فقط زندگی روزمره زنان، بلکه مردان را نیز تحت تأثیر عواقب وخیم خود قرار داده اند. بدیهی است که این سه پایه ی اصلی ستم گری منشائی به جز برنامه های دولت ها ندارند که برای نجات قدرت های اقتصادی و مالی، سیاست هایی را برمی گزینند که خود بحران های متعدد مالی، غذایی، زیست محیطی و اجتماعی را موجب شده اند. زنان در نظم مردسالار کنونی بیش از پیش در معرض این بحران ها قرار دارند. زنان در کشورهای «پیشرفته» سرمایه داری بیش از مردان قربانی عروج نیروهای ارتجاعی راست افراطی هستند. در برخی از کشورهای به اصطلاح در حال توسعه نیز، ارتجاع دینی گریبانشان را گرفته است.

خشونت علیه زنان در محیط های کاری و خانوادگی در بطن بحران های کنونی افزایش یافته است. زنان مهاجر، زنان همجنسگرا و زنان معلول باز هم بیش از دیگر زنان در جامعه های پیشرفته یا کشورهایی که قواعد دینی بر آن ها حاکم اند، رنج می برند.

پیش از پرداختن به مضامین اصلی راهپیمایی جاری جهانی زنان، خالی از لطف نیست که یادآوری کوتاهی از سه راهپیمایی نخست کرد.

فدراسیون زنان 'که بک' (کانادا) در سال ١٩٩۵ راهپیمایی دویست کیلومتری را برای «نان و گل سرخ» ترتیب داد. منظور از نان، کار و دستمزدهای عادلانه برای همه و برابری حقوق زنان و مردان بود. گل سرخ نیز به زندگی بهتر و آشتی مسئولیت های حرفه ای و خانوادگی اشاره داشت. تأمین اجتماعی و سیستم درمانی عمومی بخش دیگری از مطالبات بود. روز ٢۶ مه ١٩٩۵، صدها زن راهپیمایی ده روزه ی خود را به سوی پارلمان آغاز کردند و علیه فقر زنان دست به اعتراض زدند. زنان مبارز موفق شدند برخی از مطالبات خود را به حاکمان بقبولانند.

فعالان زن 'که بک' و چندین کشور نیمکره ی جنوبی تصمیم گرفتند برای آغاز سده ی بیست و یکم، دومین راهپیمایی جهانی زنان را علیه فقر و خشونت برضد زنان سازماندهی کنند. کمیته های هماهنگی در چندین کشور تشکیل شدند و بیش از پنج میلیون زن و مرد در جهان تظاهرات کردند. دومین راهپیمایی جهانی زنان بیست و یک خواسته را در چهار فصل مطرح کردند: برنامه ای برای مبارزه با فقر و خشونت، توزیع ثروت ها برای بهبود وضعیت زندگی، برچیدن تبعیض علیه زنان و تدوین قانون های جدید برای احترام به حقوق زنان.

نمایندگان بین المللی دومین راهپیمایی جهانی زنان روز ١۶ اکتبر ٢٠٠٠ با مدیران صندوق بین المللی پول و بانک جهانی دیدار کردند. روز بعد، در حالی که ده هزار زن، آمده از سراسر جهان، در خیابان های نیویورک تظاهرات می کردند، نمایندگان زنان با معاون دبیر اول سازمان ملل متحد گفت و گو کردند.

سومین راهپیمایی جهانی زنان در سال ٢٠٠۵ پس از دوره ای نسبتاً طولانی برگزار شد. ده ها گروه کاری از سراسر جهان موفق شدند «منشور جهانی زنان برای بشریت» را پس از یک سال و نیم بحث و گفت و گو در ١٠ دسامبر ٢٠١۴ در شهر کیگالی (رواندا) در پنجمین نشست بین المللی راهپیمایی جهانی زنان به تصویب برسانند. منشور خواهان جهانی است که بر پایه ی برابری، آزادی، همبستگی، عدالت و صلح پی ریزی گردد. روزهای ٢٨ و ٢٩ مه ٢٠٠۵، راهپیمایان سراسر اروپا به شهر فرانسوی مارسی رسیدند، چرا که در آن جا نشست اروپایی راهپیمایی جهانی زنان برگزار می شد. فعالان منشور روز ١٧ اکتبر ٢٠٠۵ به کشور آفریقایی بورکینا فاسو رفتند.

زنان در چندین کشور جهان اکنون در حال برگزاری چهارمین راهپیمایی هستند. مضامین چهارمین راهپیمایی در پنج فصل مطرح شده اند. فصل اول به وضعیت مناسب برای آب و هوا و غذا اختصاص یافته است. زنان می گویند که همه ملت ها حق دارند از تغذیه سالم که با روش های مناسب اکولوژیک تولید می شوند، برخوردار باشند. سیاست های غذایی نباید بر اساس منافع بازارها و شرکت ها برنامه ریزی گردند، بلکه باید تولیدکنندگان، توزیع کنندگان و مصرف کنندگان در نظر گرفته شوند. زنان در روند تولید، در کشاورزی و در آماده سازی برای توزیع نقش فراوانی دارند. به همین جهت است که زنان خواستار تقسیم عادلانه ی زمین ها و شرایط برابر بین.

زن و مرد در روند تولید هستند
فصل دوم مطالبات چهارمین راهپیمایی جهانی زنان با خشونت علیه زنان مرتبط است. در حالی که چند سالی از آغاز سده ی بیست و یکم می گذرد هنوز در بسیاری از کشورها، بی تفاوتی، پیش داوری و نفی حقوق زنان وجود دارند. هر چند که خشونت ها جنبه ای فراملی و فرافرهنگی دارند، اما آن ها علیه زنان کماکان گسترده هستند. وجود خشونت علیه زنان پدیده ای اجتماعی است که در همه ی طبقات، همه ی فرهنگ ها، همه ی دین ها و غیره دیده می شود. خشونت علیه زنان در تنفر از دیگری و اعتقاد به برتری مردان ریشه دارد. زنان در چهارمین راهپیمایی جهانی اشان علیه سلطه طلبی جنسی، نژادپرستانه، استعماری، انسان هراسانه یا سرمایه داری مبارزه می کنند.

سومین فصل راهپیمایی جهانی زنان به مبارزه علیه افراط گرایان راست و دینی پرداخته است. عروج افراط گرایی در جنبش های سیاسی راست افراطی و بنیادگرایان دینی واقعیتی است که در سراسر جهان وجود دارد. همه ی این جنبش های افراطی در زمینه ی بحران هایی رشد می کنند که نظم سرمایه داری باعث و بانی آنهاست. جنبش های افراطی راست و بنیادگرایان دینی از ناامیدی مردم سوء استفاده می کنند، مردمی که با فقر، بیکاری و بی ثباتی دست و پنج نرم می کنند.

در چنین شرایطی است که باید از لائیسیته دفاع کرد و دست رد به سینه ی افراط گرایانی زد که حل مشکلات را در رد دیگری خلاصه می کنند. دفاع از دست آوردهای مبارزات گذشته به موضوعی جدی تبدیل شده است. با این حال نباید ذره ای از به دست آوردن حقوق جدید برای برابری زن و مرد کوتاهی گردد. تربیت غیرجنسی و آموزش مدنی و لائیک کودکان بیش از گذشته اهمیت دارد.

چهارمین بخش از مطالبات به مهاجرت و جهانی سازی اختصاص یافته است. ویژگی زنان مهاجر چنان است که باید حرکت های جمعی و مطالبات خاصی را در نظر گرفت. تبعیضات مضاعفی به زنان مهاجر تحمیل شده است. این تبعیض ها با جنسیت، طبقه ی اجتماعی، اصلیت و رنگ پوستشان ارتباط دارند. مادام که حقوق زنان به صورتی جهان شمول به رسمیت شناخته نشود، حق شهروندی، خودگردانی اقتصادی و رهایی جنسی زنان مهاجر نیز حواب و خیالی بیش نخواهد بود. برای مثال در فرانسه زنان مراکشی و الجزایری تبار بر اساس قراردادهای دوجانبه ی دولت فرانسه با دولت های مراکش و الجزایر زیر لوای قوانین این دو کشور هستند که به مراتب از قوانین فرانسه نابرابرانه تر و ضدزن تر هستند.

پنجمین و آخرین بخش از مطالبات چهارمین راهپیمایی جهانی زنان به کار زنان و خودگردانی مالی پرداخته است. زنان برای داشتن خودگردانی مالی و اقتصادی باید بتوانند به هر شغلی دسترسی داشته باشند. هر چند زنان در بازار کار حضور گسترده ای دارند، اما واقعیت نشان می دهد که هنوز دارای خودگردانی مالی و اقتصادی نیستند. زنان همچنان به سوی رشته ای از مشاغل فرستاده می شوند که اکثراً کم ارزش تر از بقیه هستند. زنان و مردان برای کار مساوی، دستمزد برابر ندارند. مهارت های زنان در نظر گرفته نمی شود و کارهای پاره وقت به زنان بیش از مردان پیشنهاد می گردد. قوانینی که در برخی از کشورها برای برابری بیش تر بین زن و مرد در این زمینه ها وجود دارند، به ندرت اجراء می شوند.

چهارمین راهپیمایی جهانی زنان روز هشت مارس گذشته در چندین کشور جهان آغاز شد. روز ٢۴ آوریل زنان در جهان از ساعت دوازده تا سیزده علیه وضعیت اسف بار کارگران زن در شرکت های چندملیتی با اشاره به کارگران رانا پلاتزا دست به اعتراض می زنند. سال ٢٠١۳ ساختمان رانا پلاتزا در بنگلادش خراب شد و دست کم هزار کارگر که بیش ترشان زن بودند، جان خود را به علت حرص و آز سرمایه داران از دست دادند.

چهارمین راهپیمایی جهانی زنان روزهای ۶ و ٧ ژوئن در شهر نانت فرانسه گردهم آیی را در نظر گرفته است.
زنان کشورهای پیرامون مدیترانه روز ١٩ سپتامبر در شهر فرانسوی مارسی گردهم می آیند تا در رابطه با عروج راست افراطی و بنیادگرایی دینی و راه های مبارزه با آن گفت و گو کنند.
چهارمین راهپیمایی جهانی زنان روز ١٧ اکتبر ۲٠١۵ در لیسبون، پایتخت پرتغال، پایان خواهد یافت.
برای اطلاعت بیش تر می توان به تارنماهای زیر که فرانسوی، آلمانی و هلندی زبان هستند، مراجعه نمود:
https://marchemondialedesfemmes2015.wordpress.com http://www.marchemondiale.ch/index.php/fr
http://www.mmf-france.fr
http://www.marchemondialedesfemmes.be/?lang=fr&var_mode=recalcul
نادر تیف
 پنجم فروردین ١۳٩۴- ۲۵ مارس ۲٠١۵

Sunday, March 29, 2015

 
Kim Jong Un (North Korea's leader) would really
hate for you to watch this
Yeonmi Park Introduced By James Chau
Upworthy.com


کارگاه آموزشی شهروندیار
خشایار دیهیمی: آقای رئیس قوه قضائیه ! باز هم که تهدید میکنی ! جز تهدید و ارعاب و زندان و شلاق چیزی هم نمیشناسی . در دست تو شلاق است در دل من اخلاق.
تو تهدید به احضار شهروندانی میکنی که فریادشان از فساد لانه کرده درنظام به هواست . آن هم نه فقط فساد مالی ، بلکه فساد اخلاقی ،دروغگویی ، و حق را ناحق کردن . مرا هم زبان تهدید هست . مرجع من هم تو نیستي . عدالت است .
 
تو از بزرگنمایی فساد در نظام میگویی من از لاپوشانی فساد در نظام . مسئول ارشد قانون ! قانون شکنان ، رانت خواران ، دروغگویان و تهمت زنندگان راست راست در این مملکت راه میروند و اگر بگویی بالای چشمتان ابروست متهم به بزرگنمایی فساد در نظام میشوند و عقوبت میبینند .


طشت رسوایی هشت سال دولت از بام افتاده است . معاون اول رئیس جمهور بعد از مکیدن خون مردم تازه حالا که منصبش را از دست داده دارد محاکمه میشود و تازه یقین دارم که مجازات نمیشود آنچنان که باید .


وقتی فساد معاون اول رئیس جمهور سابق محرز شده دیگر چه جای بزرگنمایی میماند ؟ تازه این یکی از آن هزاری است که نشد لاپوشانی اش کنید . و تو تهدید هم میکنی ؟ از تو بزرگترهایش در طول تاریخ لافهای بزرگتر زده اند . اما عاقبتشان را دیده ایم . من از قانون سخن میگویم . از همان چیز فراموش شده در این مملکت .
اگر راست میگویی به قانون و به همین گزافه گویی ات عمل کن . من تو را به دادگاه تحت امرت به حکم قانون اساسی فرامیخوانم .


بیا در دادگاهی علنی حاضر شو و به اتهاماتی که یک شهروند یک لاقبا متوجه تو میداند جواب بده . وگرنه من که میدانم تو کهریزک ها داری . گمان مبر که شهامت مدنی مرده است . نه از تو میترسم نه از لاف و گزافت . مردم قضاوتشان را کرده اند و باز هم خواهند کرد . امروز بر مسند قدرتی و غره به این مسند . من نه مسندی دارم و نه جز عزت انسانی ام سرمایه و قدرتی . قامت من اگر زیر بار زورتان خمیده است دلم سرفراز است . تو دلت خمیده است . فخر مفروش . روزگار تکلیف ما را با هم روشن خواهد کرد .
*************************
توضیح: خشایار دیهیمی مترجم و ویراستار آثار فلسفی‌ست. او بیش از هشتاد اثر ترجمه دارد و ویراستاری بالغ بر نود کتاب را انجام داده‌است. از ترجمه‌هایش می‌توان به مجموعه کتابهای «نسل قلم»، «فلسفه غرب» و «فلسفه سیاست» و «گفت وگو با مرگ»، «یادداشتهای یک دیوانه»، «دیالکتیک تنهایی» و دهها کتاب دیگر اشاره کرد. «اولویت دموکراسی بر فلسفه» اثر ریچارد رورتی فیلسوف آمریکایی عنوان آخرین ترجمه کتاب اوست.

Saturday, March 28, 2015

Can't Stop, Won't Stop: Black Lives Matter Movement Hits Counterreaction

"We don't see with our eyes, but with ideas. Narrative visibility is like a magnifying glass in the brain, it's the ideological distortion that forces us to "view" some phenomena and be blind to others."

Faced with nationwide protests, the police are staging a coup against reality.
www.truth-out.org|By Nicholas Powers


Friday, March 27, 2015


Ahistoricidad de Jesús por : Iván Antezana Quiroz آیا عیسی مسیح وجود داشته؟
یکساعت و 27 دقیقه

Thursday, March 26, 2015

 تخم حرام : طنز زیبایی از استاد مرتضی کیوان هاشمی

Tuesday, March 24, 2015

 

Una fábrica 'okupada' y gestionada por obreros: el símbolo de la lucha en Grecia کارخانه اشغال شده و بکار انداخته شده توسط کارگران  یونانی
En julio de 2011, los trabajadores de la fábrica de Vio.Me. decidieron 'okupar' las instalaciones en las que trabajaban. La dirección había dejado de pagarles ...
20minutos.es|By 20Minutos

گزیده ای از کتاب' مایکل په رنتی' : 
Here is an excerpt from Michael Parenti's book PROFIT
PATHOLOGY AND OTHER INDECENCIES (Paradigm Publishers), forthcoming January 2015:"سود, آسیب شناسی و دیگر زشتكاريها "(انتشارات پارادایم )، بتاریخ ژانویه 2015 
 
******************
"مروجین 'رقابت آزاد' به طور منظم از مقوله رقابت تجلیل میکنند. ما مدام میشنویم : این رقابت است که به ارمغان می آورد بهترین ها را در ما، و قوی میکند عزم و نوآوری را . در واقع, الیگارشی کمپانی ها هر وقت بتوانند به تشکیل 'تراست' دست میزنند ; آنها  به ثابت سازی قیمتها همت گماشته و سعی در انحصار گرداندن دسترسی به منابع ضروری نیز اقدام ; آنها به غیره واقعی جلوه دادن محصولات خود دست میزنند و تا حد امکان به پرداخت پائینتر از حداقل حقوق  و مزایا به کارگران خود نیز متوسل ,همه اینها برای مزیت یافتن خود در برابر رقبایشان. از صنعت بسته بندی گوشت بگیرید تا صنعت خودرو،تعداد کثیری از تولید کنندگان کوچکتر را از بازار به بیرون رانده و تنها چند شرکت های غول پیکر ایستاده باقی مانده اند. سرمايه داران به انجام هر کاری دست میزنند تا زیر آب رقبای خود را بزنند. آنها از رقابت متنفرند حتی وقتی در ستایش از آن داد سخن سر میدهند."
"The promoters of 'free enterprise' regularly pay homage to competition. It is competition that brings out the best in us, stoking our determination and inventiveness, so we hear. In fact, the corporate oligarchs form informal trusts when they can; they fix prices and try to monopolize access to essential resources; they misrepresent their products to consumers and underpay their workers as much as possible, all to advantage themselves against competitors. From the meat packing industry to the auto industry, numerous smaller producers were driven out and only a few giant firms remained standing. Capitalists do everything they can to undercut their competitors. They hate competition even as they sing its praises."Michael Parenti
          








Monday, March 23, 2015

شبهای بخارا: سید محمد علی جمالزاده
سخنرانی محمود دولت آبادی                                                        

Bukhara shaba syd mohammad Ali Jamalzadeh-Ali Dehbashi Nr9

"We women must stick together and support one another"!
""ما زنها میبایست پشت هم را داشته باشیم و از همدیگر دفاع کنیم
“I owe Marilyn Monroe a real debt ... she personally called the owner of the Mocambo, and told him she wanted me booked immediately, and if he would do it, she would take a front table every night. She told him—and it was true, due to Marilyn's superstar status—that the press would go wild. The owner said yes, and Marilyn was there, front table, every night. The press went overboard. After that, I never had to play a small jazz club again." -Ella Fitzgerald

So many women believe that they can only have success at the expense of another woman. But they couldn't be more wrong. The power we women hold within us is a light, a light that loses nothing by being shared. It is our job as women to inspire, pave the way and give hope to other women. Happy Birthday, Marilyn <3


"من مدیون 'مرلین مونرو' هستم و واقعا بهش بدهکار....... او شخصا به صاحب 'موکامبو' (کاباره/ کلوب - محلی برای آواز خواندن-م) تلفن زد, و به او گفت که می خواهد بلافاصله من را در لیست خوانندگان قرار بدهد، و اگر او آن کار را انجام دهد, او...(یعنی خود مرلین مونرو-م) هر شب در میزی جلو خواهد نشست. او بهش گفت — واین حقیقت داشت، با توجه به موقعیت ابرستاره بودن مرلین —و بهمین خاطره مطبوعات حسابی جنجال به پا خواهند کرد. صاحب کلوب جواب مثبت داد، و مرلین آنجا بود, میز جلو، هر شب. مطبوعات غوغا کردند. پس از آن،من دیگر هرگز نیاز نداشتم در یک کلوب کوچک جاز برنامه اجرا کنم." 
اه لا فیتزجرالد
“I owe Marilyn Monroe a real debt ... she personally called the owner of the Mocambo, and told him she wanted me booked immediately, and if he would do it, she ...would take a front table every night. She told him—and it was true, due to Marilyn's superstar status—that the press would go wild. The owner said yes, and Marilyn was there, front table, every night. The press went overboard. After that, I never had to play a small jazz club again."
Ella Fitzgerald

 "بسیاری از زنان بر این باورند که موفقیت آنها فقط در گرو شکست زن دیگر بدست می آید. اما آنها خیلی در اشتباه هستند . قدرتی که ما زنان در درونمان نگاهداری میکنیم نور است، نوری که هیچ چیز از دست نمی دهد و میباست به اشتراک گذاشته شود. این وظیفه ما زنان است که الهام بخش باشیم، راه را هموار کنیم و امید ببخشیم به دیگر زنان ."
تولدت مبارک، مرلین

So many women believe that they can only have success at the expense of another woman. But they couldn't be more wrong. The power we women hold within us is a light, a light that loses nothing by being shared. It is our job as women to inspire, pave the way and give hope to other women.
Happy Birthday, Marilyn
ترجمه از : پیمان پایدار
 

 



 



 
 
 
 
 
زنان افغان، در عملی کم سابقه، پیکر فرخنده را روی شانه های خود گذاشته و او را به خاک سپردند. فرخنده هفته پیش در مرکز کابل، توسط جمعی از مردم خشمگین به قتل رسید و... جسدش سوزانده شد. به او اتهام سوزاندن قرآن زده بودند. خبرنگار ما بهار جویا از محل خاکسپاری او این گزارش را فرستاده‌است.
این ویدیو را می‌توانید در سایت ما هم ببینید:
http://bbc.in/1EG
چه می شد؟؟.... تاکنون بیش از 5 خواننده این غزل استاد مرتضی کیوان هاشمی را خوانده اند

David Graeber : "اتوپى قوانین: در مورد فن آوری/ تکنولوژی، حماقت و شادی مخفیانه بوروکراسی"

کتاب* جدید رفیق ,مردم شناس, آنارشیستمان دیوید گریبر:
اتوپى قوانین: در مورد فن آوری/تکنولوژی، حماقت و شادی مخفیانه بوروکراسی
*"The Utopia of Rules: On Technology, Stupidity and the Secret Joys of Bureaucracy."  
The anarchist author, coiner of the phrase ‘We are the 99%’, talks to Stuart Jeffries about ‘bullshit jobs’, our rule-bound lives and the importance of play.
David Graeber
 
Radical heritage … David Graeber. Photograph: Frantzesco Kangaris for the Guardian



A few years ago David Graeber’s mother had a series of strokes. Social workers advised him that, in order to pay for the home care she needed, he should apply for Medicaid, the US government health insurance programme for people on low incomes. So he did, only to be sucked into a vortex of form filling and humiliation familiar to anyone who’s ever been embroiled in bureaucratic procedures.
 

At one point, the application was held up because someone at the Department of Motor Vehicles had put down his given name as “Daid”; at another, because someone at Verizon had spelled his surname “Grueber”. Graeber made matters worse by printing his name on the line clearly marked “signature” on one of the forms. Steeped in Kafka, Catch-22 and David Foster Wallace’s The Pale King, Graeber was alive to all the hellish ironies of the situation but that didn’t make it any easier to bear. “We spend so much of our time filling in forms,” he says. “The average American waits six months of her life waiting for the lights to change. If so, how many years of our life do we spend doing paperwork?”
 
 


The matter became academic, because Graeber’s mother died before she got Medicaid. But the form-filling ordeal stayed with him. “Having spent much of my life leading a fairly bohemian existence, comparatively insulated from this sort of thing, I found myself asking: is this what ordinary life, for most people, is really like?” writes the 53-year-old professor of anthropology in his new book The Utopia of Rules: On Technology, Stupidity and the Secret Joys of Bureaucracy. “Running around feeling like an idiot all day? Being somehow put in a position where one actually does end up acting like an idiot?”
 
“I like to think I’m actually a smart person. Most people seem to agree with that,” Graeber says, in a restaurant near his London School of Economics office. “OK, I was emotionally distraught, but I was doing things that were really dumb. How did I not notice that the signature was on the wrong line? There’s something about being in that bureaucratic situation that encourages you to behave foolishly.”
 
 
But Graeber’s book doesn’t just present human idiocy in its bureaucratic form. Its main purpose is to free us from a rightwing misconception about bureaucracy. Ever since Ronald Reagan said: “The most terrifying words in the English language are: I’m from the government and I’m here to help”, it has been commonplace to assume that bureaucracy means government. Wrong, Graeber argues. “If you go to the Mac store and somebody says: ‘I’m sorry, it’s obvious that what needs to happen here is you need a new screen, but you’re still going to have to wait a week to speak to the expert’, you don’t say ‘Oh damn bureaucrats’, even though that’s what it is – classic bureaucratic procedure. We’ve been propagandised into believing that bureaucracy means civil servants. Capitalism isn’t supposed to create meaningless positions. The last thing a profit-seeking firm is going to do is shell out money to workers they don’t really need to employ. Still, somehow, it happens.”
 
Advertisement
 

Graeber’s argument is similar to one he made in a 2013 article called “On the Phenomenon of Bullshit Jobs”, in which he argued that, in 1930, economist John Maynard Keynes predicted that by the end of the century technology would have advanced sufficiently that in countries such as the UK and the US we’d be on 15-hour weeks. “In technological terms, we are quite capable of this. And yet it didn’t happen. Instead, technology has been marshalled, if anything, to figure out ways to make us all work more. Huge swaths of people, in Europe and North America in particular, spend their entire working lives performing tasks they believe to be unnecessary. The moral and spiritual damage that comes from this situation is profound. It is a scar across our collective soul. Yet virtually no one talks about it.”
 

Which jobs are bullshit? “A world without teachers or dock-workers would soon be in trouble. But it’s not entirely clear how humanity would suffer were all private equity CEOs, lobbyists, PR researchers, actuaries, telemarketers, bailiffs or legal consultants to similarly vanish.” He concedes that some might argue that his own work is meaningless. “There can be no objective measure of social value,” he says emolliently.

 
In The Utopia of Rules, Graeber goes further in his analysis of what went wrong. Technological advance was supposed to result in us teleporting to new planets, wasn’t it? He lists some of the other predicted technological wonders he’s disappointed don’t exist: flying cars, suspended animation, immortality drugs, androids, colonies on Mars. “Speaking as someone who was eight years old at the time of the Apollo moon landing, I have clear memories of calculating that I would be 39 years of age in the magic year 2000, and wondering what the world around me would be like. Did I honestly expect I would be living in a world of such wonders? Of course. Do I feel cheated now? Absolutely.”
 
But what happened between the Apollo moon landing and now? Graeber’s theory is that in the late 1960s and early 1970s there was mounting fear about a society of hippie proles with too much time on their hands. “The ruling class had a freak out about robots replacing all the workers. There was a general feeling that ‘My God, if it’s bad now with the hippies, imagine what it’ll be like if the entire working class becomes unemployed.’ You never know how conscious it was but decisions were made about research priorities.” Consider, he suggests, medicine and the life sciences since the late 1960s. “Cancer? No, that’s still here.” Instead, the most dramatic breakthroughs have been with drugs such as Ritalin, Zoloft and Prozac – all of which, Graeber writes, are “tailor-made, one might say, so that these new professional demands don’t drive us completely, dysfunctionally, crazy”.
 

His bullshit jobs argument could be taken as a counterblast to the hyper-capitalist dystopia argument wherein the robots take over and humans are busted down to an eternity of playing Minecraft. Summarising predictions in recent futurological literature, John Lanchester has written: “There’s capital, doing better than ever; the robots, doing all the work; and the great mass of humanity, doing not much but having fun playing with its gadgets.” Lanchester drew attention to a league table drawn up by two Oxford economists of 702 jobs that might be better done by robots: at number one (most safe) were recreational therapists; at 702 (least safe) were telemarketers.
 
Anthropologists, Graeber might be pleased to know, came in at 39, so he needn’t start burnishing his resume just yet – he’s much safer than writers (123) and editors (140).
 

 

Graeber believes that since the 1970s there has been a shift from technologies based on realising alternative futures to investment technologies that favoured labour discipline and social control. Hence the internet. “The control is so ubiquitous that we don’t see it.” We don’t see, either, how the threat of violence underpins society, he claims. “The rarity with which the truncheons appear just helps to make violence harder to see,” he writes.
 
In 2011, at New York’s Zuccotti Park, he became involved in Occupy Wall Street, which he describes as an “experiment in a post-bureaucratic society”. He was responsible for the slogan “We are the 99%”. “We wanted to demonstrate we could do all the services that social service providers do without endless bureaucracy. In fact at one point at Zuccotti Park there was a giant plastic garbage bag that had $800,000 in it. People kept giving us money but we weren’t going to put it in the bank. You have all these rules and regulations. And Occupy Wall Street can’t have a bank account. I always say the principle of direct action is the defiant insistence on acting as if one is already free.”
Occupy Wall Street protests in New York in 2011.
 
Occupy Wall Street protests in New York in 2011. Photograph: KeystoneUSA-ZUMA / Rex Features/KeystoneUSA-ZUMA / Rex Features

He quotes with approval the anarchist collective Crimethinc: “Putting yourself in new situations constantly is the only way to ensure that you make your decisions unencumbered by the nature of habit, law, custom or prejudice – and it’s up to you to create the situations.” Academia was, he muses, once a haven for oddballs – it was one of the reasons he went into it. “It was a place of refuge. Not any more. Now, if you can’t act a little like a professional executive, you can kiss goodbye to the idea of an academic career.”
 

Why is that so terrible? “It means we’re taking a very large percentage of the greatest creative talent in our society and telling them to go to hell … The eccentrics have been drummed out of all institutions.” Well, perhaps not all of them. “I am an offbeat person. I am one of those guys who wouldn’t be allowed in the academy these days.” Indeed, he claims to have been blackballed by the American academy and found refuge in Britain. In 2005, he went on a year’s sabbatical from Yale, “and did a lot of direct action and was in the media”. When he returned he was, he says, snubbed by colleagues and did not have his contract renewed. Why? Partly, he believes, because his countercultural activities were an embarrassment to Yale.

 
Born in 1961 to working-class Jewish parents in New York, Graeber had a radical heritage. His father, Kenneth, was a plate stripper who fought in the Spanish civil war, and his mother, Ruth, was a garment worker who played the lead role in Pins and Needles, a 1930s musical revue staged by the international Ladies’ Garment Workers’ Union.
 
Their son was calling himself an anarchist at the age of 16, but only got heavily involved in politics in 1999 when he became part of the protests against the World Trade Organisation meeting in Seattle. Later, while teaching at Yale, he joined the activists, artists and pranksters of the Direct Action Network in New York. Would he have got further at Yale if he hadn’t been an anarchist? “Maybe. I guess I had two strikes against me. One, I seemed to be enjoying my work too much. Plus I’m from the wrong class: I come from a working-class background.” The US’s loss is the UK’s gain: Graeber became a reader in anthropology at Goldsmiths, University of London, in 2008 and professor at the LSE two years ago.
 

His publications include Fragments of an Anarchist Anthropology (2004), in which he laid out his vision of how society might be organised on less alienating lines, and Direct Action: An Ethnography (2009), a study of the global justice movement. In 2013, he wrote his most popularly political book yet, The Democracy Project. “I wanted it to be called ‘As if We Were Already Free’,” he tells me. “And the publishers laughed at me – a subjunctive in the title!” But it was Debt: The First 5,000 Years, published in 2011, that made him famous and has drawn praise from the likes of Thomas Piketty and Russell Brand. Financial Times journalist and fellow anthropologist Gillian Tett argued that the book was “not just thought-provoking but exceedingly timely”, not least, no doubt, because in it Graeber called for a biblical-style “jubilee”, meaning a wiping out of sovereign and consumer debts.
 

At the end of The Utopia of Rules, Graeber distinguishes between play and games – the former involving free‑form creativity, the latter requiring participants to abide by rules. While there is pleasure in the latter (it is, to quote from the subtitle of the book, one of the secret joys of bureaucracy), it is the former that excites him as an antidote to our form‑filling red-taped society.

 

Just before he finishes his dinner, Graeber tells me about the new idea he’s toying with. “It’s about the play principle in nature. Usually, he argues, we project agency to nature insofar as there is some kind of economic interest. Hence, for instance, Richard Dawkins’s The Selfish Gene. I begin to understand the idea better– it’s an anarchist theory of organisation starting with insects and animals and proceeding to humans. He is suggesting that, instead of being rule-following economic drones of capitalism, we are essentially playful. The most basic level of being is play rather than economics, fun rather than rules, goofing around rather than filling in forms. Graeber himself certainly seems to be having more fun than seems proper for a respected professor.

The Utopia of Rules is published by Melville House

This article was amended on 21 March 2015, to correct a spelling error in the headline.