Wednesday, April 21, 2021

#Un24de_junio,de#1894, el #PanaderoAnarquistaSanteGeronimoCaserioیادبود_رفیق_انارشیستمان#

در 24 ژوئن 1894 ، نانوای آنارشیست "سانته هرونیمو که سه رییو" رئیس جمهور فرانسه ، "سادی که قنو" را که پَتار(علیه) کارگران اعتصابی شروع به  آزار و شکنجه کرده بود ، ترور کرد. پیش از اینکه زیر گیوتین برود ، در سن 20 سالگی ، که سه رییو این سخنان را بیان کرد

Un 24 de junio, de 1894, el panadero anarquista Sante Geronimo Caserio asesina al presidente francés Sadi Carnot, quien había iniciado una persecución contra los trabajadores en huelga. Antes de ser pasado por la guillotina, a sus 20 años de edad, Caserio pronunció estas palabras:


"من نه آمرزش می خوام و نه ترحم ، فقط می خواهم به همکارانم بگویم که من دیوانه نیستم ، آنطور که برخی معتقد بودند. من از 14 سالگی شروع به شناخت هازمان(جامعه) کرده ام، این هازمانی که به شکل بدی سازمان یافته که در آن کسانی که چیزی تولید نمی کنند همه چیز را مصرف می کنند و کسانی که همه چیز را تولید می کنند نمی توانند چیزی مصرف کنند. وقتی نان های زیادی درست کرده و تمام توان خود را صرف آن کردیم ، حتی یک تکه نان برای خودمان نداریم. همه کارگران مجبوریم از خستگی در بدبختی بمیریم.

“No pido perdón ni piedad, sólo quiero hacer saber a mis compañeros obreros que no estoy loco como algunos han creído. Comencé desde los 14 años a conocer la sociedad, esta sociedad mal organizada en la que los que no producen nada, consumen todo y los que todo producen no pueden consumir nada. Cuando hemos hecho muchos panes y hemos gastado toda nuestra fuerza, no tenemos un solo pedazo de pan para nosotros. Todos los trabajadores nos vemos obligados a morir de fatiga en la miseria.

هزاران بار ، وقتی سَرم را روی بالش می گذاشتم تا بخوابم ، به رنجهای خودم فکر کردم و اشکهایم سرازیر میشدند، سپس تأمل می کردم و فکر بزرگ دیگری به من گفت: "تو فرنود(دلیل) درد خود نیستی ؛ این هازمان(جامعه) امروز است. "و من دیگر به درد نمی اندیشیدم ، فقط به وظیفه خود میاندیشیدم: مبارزه با این نظم پوچ اجتماعی با نابودی برخی از بورژوازی ها.

Mil veces, al echar mi cabeza sobre la almohada para dormir, pensaba en los sufrimientos de los míos y me hundía en el llanto, después reflexionaba y otro pensamiento mayor me decía: “No eres tú la causa de los dolores de los tuyos; es la sociedad actual". Y dejé de pensar en el dolor, sólo pensaba en mi deber: combatir este absurdo orden social aniquilando algunos burgueses.

راستی:آیا رئیس جمهور به درک واصل شد؟
!!زنده باد آنارشی

A propósito, ¿murió el presidente?..
¡Viva la anarquía!"

#تهیه و#ترجمه از: #پیمان_پایدار

No comments:

Post a Comment