همانطور که میدانیم ,بعد از پیروزی انقلاب 'بورژوا دموکراتیک' چین در سال 1949 برهبری مائو تسه تونگ ,سرمایه داری دولتی بر جامعه غالب گردید.پس از گذشت هفت سال "رشد", چه در زمینه 'نیروهای مولده'(زیر بنائی) در شهر و روستا و چه درحیطه فرهنگی-سیاسی(روبنائی),عمدتا بشیوه پوپولیستی, رهبری حزب کمونیست چین(و مائو در راس آن) در سال 1956 مدعی شد که مرحله دموکراتیک به پایان رسیده وانقلاب به مرحله سوسیالیستی گذار کرده
حال آنکه در بین نیروهای چپ, صد البته,اختلاف ایدئولوژیک(1) در تمامی این روند-پروسه- وجود داشته و کماکان دارد.بنظر این نویسنده, بر خلاف نظر لنین ,انقلاب سوسیالیستی در یک کشور امکان پذیر نمیباشد.و تلاشهای مذبوحانه استالین در "اتحاد جماهیر شوروی"-ا.ج.ش(که با جمعی/کلکتیو گرداندن روستاها بگونه استبدادگرانه واجباری به کشتار میلیون ها نفر انجامید) و درچین تحت سیاست های مائو(که لزوما کپی روسیه نبود)به چیزی جز استحکام بخشیدن سرمایه داری دولتی(2 )نیانجامید
در ضمن,بدون اغراق, میبایستی اذعان کرد که رشد سرمایه داری خصوصی در چین پس ازمرگ مائو(و ورود مجدد 'تنگ شیا وپینگ' به حزب) در سال 1973 تا به امروز,یعنی 38 سال ,توانسته ره دویست ساله اروپا - از انقلاب فرانسه1789 تا از هم پاشی ا.ج.ش در 1989- را با سرعتی اعجاب انگیزی طی کند .نا گفته پیداست که بمانند اروپا این رشد صدمات بغایت سنگین به بدنه جامعه و بخصوص زحمتکشان بهمراه داشته است:ازمرگ ومیر وحشتناک کارگران در حین کار طاقت فرسا درمعادن (و درزیر آوار مدفون شدن)گرفته تا افتادن کارگران ساختمانی,با حداقل امکانات امنیتی در حین ساختن آسمان خراش های عظیم,بدامن مرگ وهزاران سانحه و حوادث دهشتناک کاری دیگرمیتوان به عنوان مشتی نمونه خروار یاد کرد
*******************
غرض ازنگارش این مطلب از یکطرف همانا اشاره به عملکرد یکسری از سرمایه داران بغایت بیشرم وتازه بدوران رسیده چینی در حیطه تولیدات مواد غذائی ست که برای به جیب زدن پولهای هنگفت در کوتاه ترین زمان جان مردم را بازیچه دستهای پلید خویش قرار داده اند.مثلا,در چند ماه پیش, بدون توجه به ابتدای ترین استانداردهای بهداشتی, در تهیه شیر خشک هائی که با داشتن ملامین(ماده ای مرگ آور)باعث کشته شدن هزاران نوزاد و بیش از 35 هزار مورد مسمومیت های شدید دیگر گردیدند.البته موقعی گند این افتضاح شدیدتر شد که در صادرات این محصولات به آمریکا چند مورد از این مسمومیت ها نیز دیده شد.این فقط یک نمونه از صدها جنایات سرمایه داری گانگستری مسلک در چین مدرن میباشد.البته برای لاپوشانی این جنایات دولت و حزب کمونیست چین با اعدام چند سرمایه دار,که در جای خود مورد تنفر ما میباشد,به خیال خام خویش سعی داشته که دستان خود را شسته واز صدمات عدیده آتی در حیطه صادرات کاسته و وجهه کشورشان را حفظ کنند
از طرف دیگر حاکمیت سرمایه داری خصوصی در روسیه(از سال 1989 و سقوط دیوار برلین وتیکه پاره شدن ا.ج.ش توام و در پی اصلاحات گورباچف(3)چه در زمینه سیاسی وچه اقتصادی) نیزشکل خاص مافیائی دهشتناکی را بخود گرفته: چهل در صد اقتصاد در دست فروشندگان مواد مخدر و دیگر جانیان- فروشندگان کودکان و زنان دربازار جنسی و کاری- پست فطرت و قاچاقچیان محمولات نظامی میباشد.خود دولت نیز-چه تحت حکومت پوتین و چه مددوف-با خشونت شدید نظامی(میلیتاریستی)از یک طرف دست به ترور مخالفان خود -بعنوان مثال روزنامه نگاران-زده; به سرکوب وحشیانه هم سکس گرایان و ندادن مجوز برای تظاهرات به آنان بارها اقدام کرده وبیشرمانه تر از همه با باز گذاردن دست نئو فاشیستها و ترور دانشجویان خارجی(بخصوص آفریقائی ها) به رشد ناسیونالیسم روسی, و بالطبع تضعیف مبارزات کارگران و همبستگی بین المللی آنهابا کارگران دیگر کشورها, کمک قابل توجه ای کرده است.در زمینه سیاست خارجی نیز با سرکوب شدید و قتل عام در چچنیا(چرا که نفت فراوانی دارد) چهره کریه وضد مردمی خویش را به جهانیان بنمایش گذارده اند
مساله مهم دیگری که درچند دهه گذشته دامن جامعه چین(وبه نسبت کمتر روسیه) را , بمانند دیگر جوامع سرمایه داری, در بر گرفته همانا فاصله شدید طبقاتی میباشد.ازیک طرف دارائی های تعداد قلیلی (چند هزار)تازه میلیونر شده ها از پارو بالا میرود, در حالی که در طرف دیگرصدها میلیون نفر(4)در فقرنسبی و مطلق بسر میبرند
در راستای همین پدیده اجتماعی ,که نتیجه طبیعی روند بازار سرمایه و خصوصی سازی- توام با فساد و رشوه ,است که ما شاهد اشکال متنوعی از مبارزات ناراضیان/زحمتکشان علیه دولتمردان اقتدادگر میباشیم:از اعتصابات موفق کارگری برای اضافه حقوق گرفته تا جنبشهای ناموفق قومی-مذهبی برای استقلال و یا خود مختاری.و دست آخرمیتوان از بمب گذاری های متعدد علیه ساختمانهای دولتی -بخاطر فقر ناشی از اقتصاد نئولیبرالی-سخن گفت. در این رابطه از کارگذاری بمب هائی که همزمان صدماتی به سه اداره دولتی(دادستانی , بخشداری وپخش مواد غذائی و دارو)وده ماشین در شهر'فوزهو'(5) - استان 'جیانخی'(6) ,درشرق چین, در 26 ماه می زد میتوان نام برد. بزعم آژانس خبری دولتی 'خین هوا'(7) کارگذاربمب شخص بیکار 52 ساله ای بوده که در کنار یک نفر دیگر جان خود را از دست داده وشش نفر دیگر نیز زخمی شده اند
******************
جمعبندی
سئوالی که در اینجا ,برای هر کس که قلبش برای انقلاب اجتماعی ونابودی سرمایه داری میطپد, مطرح میباشد اینست:چرا و چگونه ایندو انقلاب بزرگ قرن بیستم به این مرحله از فضاحت و ورشکستگی در تمامی حیطه ها رسیده اند!؟
بنظرمن دو علت بنیادی ,که در رابطه تنگاتنگ/دیالکتیکی با یکدیگر میباشند,میتواند پاسخ گو این معضل باشد.(1)از یکطرف رشد کم نیروهای مولده-"اقتصادی"- و طبقاتی سرمایه دارانه در انقلاب روسیه (1917) وعقب افتادگی آن در چین,که در مرحله نیمه فئودال- نیمه مستعمره در1949 بود(در مقابل کشورهای پیشرفته صنعتی اروپا ئی -و آمریکا- که مارکس امکان انقلاب را بیشتردر آنها میدید) و از طرف دیگر بینش انحرافی سیاسی ای(مارکسیستی-لنینیستی) که در رابطه با روند رشد انقلابات در این جوامع به مرحله اجرا گذاشته شد.بدیگرسخن: تفکر اقتصادگرایانه-اکونومیستی- از انقلاب رهائی بخش سوسیالیستی
علت دوم: فرهنگ غالب ارتجاعی رهبران استبدادگری چون لنین, استالین , مائو و...(از بالا به پائین- هرمی- دیدن)و دید مکانیکی شان از دینامیسم رشد جامعه انسانی و معیارهای ارزشی متبلور شده از آن برای حل و فصل مشکلات اجتماعی موجود, که ید طولانی-تاریخی در ایندو کشور داشته, میباشد
در مورد مقوله اول کتابهای متعدد و کثیری,ازطرف نویسندگان و متفکرین چپ و با گرایشات گوناگون, ارائه گردیده(از متفکرین بورژوا-امپریالیستی در اینجا فاکتور میگیرم) که در اینجا فرصت پرداختن به آن نخواهد بود
اما در مورد مقوله دوم ,عمده انتقادها ی سازنده از طرف متفکرین آزادیخواه و جریانات آنارشیستی ,که رهائی بشریت را توسط خود توده ها و بدون هیچگونه واسطه گری "خیرخواهانه" و "قیم وارگونه"(بخوان یک مشت روشنفکرخود مرکزبین ,عقده ای و عاشق قدرت منسجم شده در احزاب کمونیست ) میبینند, مطرح گردیده و مورد بحث میباشد
بدیگر سخن ,آنارشیستها بینش روشنفکرانه غالب در ایندو کشور را سدی عظیم برای رهائی بشریت ,از تمامی زنجیرهائی(چه مادی و چه روانی )که انسانها را بطرق مختلف در طول قرنها در چنگ و اسارت خویش نگاه داشته اند, میبینند
اینکه به توده های میلیونی بعنوان "بزهائی" نگریست که به "چوپانی" برای هدایتشان به مدینه فاضله نیازمندند, از نظر ما آنارشیستها کاملا مردود ومورد تقبیح میباشد
صد البته این فرهنگ آقا بالا سرایانه( 'ایلیت ' گرایانه) ,که در طی قرنها توسط طبقات غالب و ستمگر در جوامع بشری بازتولید گردیده(و حال عمدتا بگونه ناخودآگاه در تمامی سطوح عمل میکند), را یک شبه نمیتوان از بین برد.احترام گذاردن به شعور و قابلیت/توانائی های تک تک افراد یک جامعه مقوله ایست فرهنگی که عمدتا از دو طریق در سطح وسیع در جامعه مادیت خواهد یافت: اولین آن همانا توسط آموزش وتربیت کودکان( از بدو تولد) صورت پذیر است.دومین همانا اکتسابی میباشد.به بیان دیگر درطی مبارزه طبقاتی و به کرات خود اقشار و طبقات ستمدیده اند که به قدرت و قابلیتها یشان (بخصوص در گرد هم آرائی در محیط کاری, محله یا...)پی برده و نقش انقلابی خویش را ایفا خواهند کرد
*****************
سخن کوتاه: رشد و تحولات سرمایه دارانه در روسیه و چین کنونی از یکطرف ویژگیهای مختص کشوری و ازطرف دیگر محصول عصر جهانی شدن سرمایه داری میباشد. آشنائی نویسنده ازرفقای آنارشیست روسی و چینی و اینکه در چه مرحله ای از رشد مبارزاتی خویش علیه نظام خانمان برانداز سرمایه داری بسر میبرند تقریبا صفر میباشد.امید است که در آینده بتوان با این رفقا تماس برقرارکرده و از دستاوردهایشان استفاده های شایان توجه ای ببریم
زنده و پاینده باد انترناسیونالیسم آنارشیستی
پیمان پایدار
**********************************************************************
(1)برای ما آنارشیستها گرفتن قدرت سیاسی/ دولتی توسط هر نیروئی" انقلابی"(مهم نیست که خود را مارکسیست, مارکسیست -لنینیست , مائویست یا ترتسکیست بخواند) به هیچ وجه به معنی انقلاب اجتماعی نیست. میتوان از تحول یا رفرم سیاسی سخن گفت ولی ادعائی بیشتر از این داشتن همانا لوث کردن مقوله تغییر ساختاری یا انقلاب اجتماعی میباشد و از نظر ما مردود
برای آنارشیستها انقلاب اجتماعی نه تنها توسط خود توده ها و بدون واسطه حزبی-آقا بالا سری- و در سطوح مختلف(محیط کاری ,محله و محیط زیست/خانه) صورت میگیرد, بلکه با داغان کردن بلافاصله قدرت سیاسی/ دولتی معنی میدهد
(2)البته بودند و هستند "مارکسیست"هائی که ساختار کنونی چین را که(از بدو برگشت 'تنگ شیائو پینگ' به درون حزب کذائی کمونیست چین) شدیدا با بازار و سرمایه داری خصوصی عمیقا و شدیدا انس گرفته است را 'سوسیالیسم بازار' میخوانند!!صد البته ,بنظر من, این مسخره ترین واژه مندرآوردی ست ,وهیچ قرابتی با نوشته های مارکس ندارد.اینان معتقدند که این عملا نظر لنین نیز بوده است. بزبانی دیگر اگراو زنده میبود "برنامه نپ" کماکان ادامه میافت و در ادامه خود به همین راستای حزب کمونیست کنونی چین قدم میگذاشت
(3) Glasnost & Perestroika
(4) آمار واقعی چنین هستند:سیصد میلیون نفر جز طبقه متوسط و بقیه یک میلیارد نفر چینی در زیر خط فقرنسبی و مطلق قرار دارند.آمار دقیقی از "طبقه" مرفه در دست نداریم
(3) Glasnost & Perestroika
(4) آمار واقعی چنین هستند:سیصد میلیون نفر جز طبقه متوسط و بقیه یک میلیارد نفر چینی در زیر خط فقرنسبی و مطلق قرار دارند.آمار دقیقی از "طبقه" مرفه در دست نداریم
(5)Fuzhou-(6)Jiangxi-(7)Xinhua
No comments:
Post a Comment