Thursday, July 9, 2015

Beyond Cops, Courts and Jails

در ورای پلیس ها, دادگاه ها و زندان ها
 
ترجمه از : پیمان پایدار
 
By : Marina Sitrin           
                                                                                    
    The militarized response to protests has generated a lot of criticism in the U.S.

    The militarized response to protests has generated a lot of criticism in the U.S. | Photo: AP

    برخورد میلیتاریزه رژیم (امپریالیستی-م) آمریکا به تظاهرات ضد نژاد پرستانه موجی از انتقاد را در آمریکا برانگیخته است .
     
    منتشر شده در 9 دسامبر2014 - یعنی هفت ماه پیش
                   
                            People around the world, from Argentina to Mexico, the US and Canada, have been trying to resolve issues without the courts, police or jails.
    Rage. Fury. Sadness.
     
    مردم در اقصی نقاط جهان ,از آرژانتین بگیر تا مکزیک, از آمریکا تا کانادا, دارند سعی میکنند مسائلشان را بدون مراجعه به دادگاه, پلیس و یا زندان حل کنند.
    خشم. غضب . غم و اندوه.

    I am filled with an emotion I cannot name, where deep anger meets tears that are both too familiar yet so raw.

    من  پر هستم از احساسی که نمی توانم نامی به آن دهم, جائیکه خشم عمیق با اشک توام است که هر دو هم با هم آشنا هستند و در عین حال بسیار خام .

    I want to feel disbelief, yet I quietly shake my head back and forth, again, and yet again, knowing that the killing of young black men and women does not matter to those in power in society. It does not matter to those who defend those in power in society. 

    من می خواهم احساس ناباوری کنم , در عین حال بی سر و صدا سرم را به عقب و جلو تکان میدهم , مجددا , و دوباره و دوباره ، با دانستن این امر که قتل زن و مرد جوان سیاه پوست برای صاحبان قدرت در جامعه مهم نیست. برای كسانى كه دفاع میکنند از آنهائی که در مسند قدرت در جامعه هستند مهم نیست .

    There is a powerful and righteous rage rising across the United States. “Hands Up Don’t Shoot!” and “I Can’t Breath!” are being shouted by hundreds of thousands of people around the country. Many hundreds of cities and towns have had outpourings in the streets at the Ferguson verdict and then again at the Eric Garner decision. Hundreds of universities and high schools have had walkouts and die-ins. Even some tabloid newspapers have used the headline of “I Can’t Breath,” while some politicians and legal associations are calling for investigation into the deaths of these two young men. 

    خشم  بحق و قدرتمند ی در سراسر ایالات متحده در حال افزایش است. "دستها بالا شلیک نکنید!" و "من نمی توانم نفس بکشم!" توسط صدها هزار نفر از مردم در سراسر کشور فریاد زده میشود . در صدها شهر بزرگ و کوچک  از پی حکم فرگوسن (نام شهری در ایالت میسوری-م) به خیابان ها سرازیر شده اند  و پس از آن دوباره در پی تصمیم گیری در مورد وضعیت اریک گارنر(سیاهپوستی که با فشردن گلویش توسط پلیس فاشیست مسلک خفه گردید-م) . محصلین در صدها دانشگاه و دبيرستان از رفتن به  سر کلاس سرباز زدند و با دراز کشیدن بر کف خیابانها وانمود کرده اند که  مرده اند (تاکتیک نوینی در جنبشهای اخیر خیابانی در آمریکا-م) . حتی برخی از روزنامه های زرد از سر تیتر "من نمی توانند نفس بکشم ،" استفاده کرده در حالی که برخی از سیاستمداران و انجمن های حقوقی خواستار رسیدگی به مرگ این دو جوان شده اند.
     

    The rage is powerful and necessary. Stopping traffic, blocking bridges and highways, closing subway and metro stations, walking out of universities, colleges and high schools and shutting down department stores is tremendous. We are pulling the emergency brake. It is a manifestation of our collective and individual power. We can stop business as usual. We must stop business as usual. One of the questions I hope to begin to open with this is how can the momentum continue in the streets while we begin to transform our day to day realities – not waiting for the state or courts to perhaps, maybe, respond somehow.

    این خشم قدرتمند و لازم است. ترافیک را مسدود کردن, بلوکه کردن پل ها و بزرگراه ها, ایستگاه های مترو را بستن ، خارج شدن از دانشگاه ها, کالج ها و مدارس و بستن فروشگاه های بزرگ در مراکز خرید فوق العاده است. ما در حال کشیدن ترمز اضطراری هستیم. این مظهر قدرت جمعی و فردی ما است. ما میتوانیم کسب و کار بطور معمول را متوقف گردانیم. ما میبایست متوقف گردانیم کسب و کار بطور معمول را . یکی از سوالاتی که من امیدوارم شروع به باز کردنش بکنم اینست که چگونه این حرکت آنی می تواند در خیابانها ادامه  یابد در حالی که ما شروع به تبدیل واقعیتهای روز به روزمان کنیم  منتظر نشویم که دولت و یا دادگاه ها ، شاید، پاسخی دهند .

    While some changes might be made at institutional levels – and they might even have some effect, such as a different composition in the police force, more oversight of police violence, citizen committees to oversee police abuse etc.. Overall the institutions of power, as they exist, are not going to change – they will not become non-racist – they will not value black and brown bodies. Rules might change, policies might be revisited and some police forces may even be retrained or reorganized – and this is good. But this will not undo a society built on white supremacy. We must remake our society – the same way we are manifesting our fury, we need to come together and reorganize everything. As we are in the streets shutting things down we can and must simultaneously begin to open up new ways or organizing.
     

    در حالی که برخی از تغییرات ممکن است در سطوح سازمانی صورت پذیرد  و آنها حتی ممکن است اثری نیز داشته باشند, بمانند ترکیب مختلف در نیروی پلیس, نظارت بیشتر از خشونت پلیس, کمیته های شهروندی برای نظارت بر تخلف پلیس و غیره..... به طور کلی نهادهای قدرت , همانگونه که موجودند , تغییر نخواهند کرد - آنها تبدیل به غیر نژاد پرست نخواهند شد آنها برای سیاه پوست و رنگ قهوه ای ارزش قائل نخواهند شد. قوانین ممکن است تغییر کنند، پلیسها شاید مورد نظارت قرار بگیرند و برخی از نیروهای پلیس ممکن است  حتی باز آموزی و یا تجدید سازمان شوند  و این خوب است. اما این جامعه ساخته شده برمبنای برتری نژاد سفید لغو نخواهد شد. ما میبایست جامعه مان را بازسازی کنیم همانگونه که خشم مان را تجلی میبخشیم، ما نیازداریم که گرد همآئیم و همه چیز را سازماندهی مجدد کنیم . همانطور که در خیابان به  بستن مکانهای متعدد مشغولیم ما می توانیم و باید به طور همزمان شروع به باز کردن راه های جدید و سازماندهی بپردازیم.

    Below are a few glimpses of ways people around the world, from Argentina to Mexico, the US and Canada, have been trying to resolve issues without the courts, police or jails. This is not intended as an exhaustive list, but merely to try and help expand our collective imaginations as to what is possible in our neighborhoods and cities ... now.
     

    در زیرچند نظراجمالی ست به راه هائی که مردم سراسر جهان, از آرژانتین گرفته تا مکزیک, ایالات متحده تا کانادا، دارند سعی میکنند مسائلشان را بدون مراجعه به دادگاه, پلیس و یا زندان حل و فصل  کنند. این به عنوان یک لیست جامع نمیباشد, بلکه صرفا به منظور تلاش و کمک به گسترش تصورات جمعی ماست برای آنچیزی که در محله ها و شهرهای ما ممکن است در نظر گرفته شود...... در حال حاضر.

    In the late 1990s in Argentina, the hijos, children, of those who were murdered by the military dictatorship in the 1970s – daughters and sons of the 30,000 “disappeared”, came together to speak to society – to change society – neighborhood by neighborhood. HIJOS (Daughters and Sons Against Silence and Forgetting) believes that it was in part the silence in society that allowed so many people to disappear from their homes – taken by the police and military, even in broad daylight. They organize actions, escraches, to speak to this silence. They do not go and protest in front of the judiciary or government buildings demanding the prosecution of those involved in the dictatorship, instead they organize to speak to their neighbors, “outing” and marginalizing those dictatorship collaborators living free in society. They focus on creating a different political climate, one that will never again allow people to stand by while their neighbors are kidnapped, tortured and murdered. The first step in doing this is educating people in the neighborhood as to the history of the targeted individual who participated in the dictatorship. As people become more educated as to what this person did, they begin a campaign to ostracize him – doing things such as asking local bakers not to sell him bread, barbers not cut his hair, neighbors not talk to him, car services not to give him rides etc.. Then, after weeks of organizing and educating in the neighborhood, most escraches conclude with a symbolic act where the person’s house is marked, usually with red paint, so that all can see that the person who lives there participated in the torture and death of others. It is also a way to publicly break the silence of allowing such people to live in peace among us. The perpetrators are marked and the community does not allow them to live in peace. ... Imagine this with each case of killings by the police. 

    در اواخر 1990 در آرژانتین، فرزندان، کسانی که دردیکتاتوری نظامی سالهای 1970 به قتل رسیده بودند –  دختران و پسران  30000 "ناپدید"گشته، گرد هم آمدند تا بلکه با جامعه صحبت کنند – جامعه را تغییر دهند- محله به محله. فرزندان (دختران و پسران علیه سکوت و فراموشی ) معتقد اند که بخشا وجود این سکوت در جامعه بوده که اجازه داد بسیاری از مردم از خانه هایشان ناپدید شوند-توسط پلیس و ارتش ربوده شوند(و سربه نیست کردند-م)، حتی در روز روشن. آنها اقداماتی را سازماندهی میکردند, تا با این سکوت به صحبت نشینند. آنها اعتراضشان را به مقابل قوه قضائیه یا دگر ساختمان های دولتی نمی بردند و خواستار محاکمه کسانی که دستشان در دست دیکتاتوری بوده نمیشدند، به جای آن به سازماندهی  خود در صحبت کردن با همسایگان خود پرداختند ،«تفرج» و به حاشیه راندن همدستان دیکتاتوری که آزادانه در جامعه زندگی میکردند پرداختند. آنها تمرکزشان را بر روی ایجاد آتمسفر سیاسی متفاوتی گذاشتند ، آنی که  دیگر هرگز اجازه نخواهد داد که مردم دست به سینه بایستند در حالی که همسایگانشان ربوده میشوند، شکنجه شده و به قتل میرسند. اولین گام در انجام این کار همانا آموزش دادن به مردم محله در مورد سابقه فرد هدف گرفته شده که در دیکتاتوری شرکت داشته است میباشد. همانطور که مردم بیشتر به گذشته شوم این شخص واقف میشدند ,آنها شروع به کمپینی مبنی بر منزوی کردنش را به اجرا میگذاشتند– انجام کارهایی بمانند درخواست از نانوای محل به نفروختن نان به او, کوتاه نکردن موی سرش توسط آرایشگر, صحبت نکردن همسایه ها  با او , ندادن سرویس و خدمات اتومبیل سواری و غیره ... سپس , بعد از هفته ها سازماندهی و آموزش در محله, اکثر شرکت کنندگان به این جمعبندی رسیدند که با عملی نمادین نشانه گذاری کنند خانه فرد مذکور را , معمولا با رنگ قرمز, تا بلکه همه (بدانند و-م) ببینند کسی که در آن خانه می زئید در شکنجه و قتل دیگران شرکت داشته  است. این همچنین یک راه هست برای شکستن سکوت بگونه عمومی تا اجازه ندهیم که چنین افرادی در صلح زندگی کنند در میان ما . مجرمان علامت گذاری مشخص شده و کومونیته به آنها اجازه زندگی کردن در صلح را نمیدهد . ... تصور کنید این را با هر مورد قتل توسط پلیس.

    In Guerrero Mexico, fed up with the corrupt police stealing, beating and killing people, the various communities came together and clandestinely formed an alternative police force, coming out in the mid 1990s, declaring themselves the new alternative autonomous police and forcing out the corrupt police from the state. Yes, in Mexico – a place with one of the most corrupt and violent police and vigilante systems in the Americas. Augustin Barrero C., founding member of the Policía Comunitaria and head of the then newly formed police executive committee reflected: “We knew that organizing our own police would immediately expose us to the repression of the state authorities. So we organized the police secretly, step by step, and on October 14, 1995, we declared simultaneously in 36 communities in 3 municipalities the existence of the Policia Comunitaria. Then the indigenous authorities informed the public attorney, the army and the regional government that we had founded the Policia Comunitaria.” Helacio Barrera Q., another organizer of the Policia Comunitaria commented, “And they told us that this is not possible because it is illegal. But we told them we were not asking for permission, we were just informing them what the people had decided in their assembly. And we also told them that the communities decided that the army and the police were no longer allowed to enter our territories without prior permission.” The Policia Comunitaria continues to this day, with challenges of course, but still autonomously policing the region of Guerrero, Mexico. (from Occupying Language: The Secret Rendezvous with History and the Present)
     
    در ایالت 'گه ره رو' مکزیک(در جنوب شرقی کشور-م),مردم جان به لب رسیده از فساد و دزدی پلیس ها ، ضرب و شتم و قتل توده ها ,کومونیته های مختلف مخفیانه دور هم جمع شدند و نیرو پلیس جایگزینی (آلترناتیوی) درست کردند,  در اواسط 1990، خود را بعنوان نیروی خودگردان پلیس اعلام نموده و پلیس فاسد را مجبور به اخراج از ایالتشان کردند. بله، در مکزیک – محل یکی از فاسد ترین و خشونت آمیزترین پلیس ها و سیستم مراقبتی درقاره آمریکا. ' آگوستین به ره رو. س' عضو بنیانگذار پلیس کومونیته(خلقی-م) و سرپرست  آنموقع نیروی تازه تاسیس شده کمیته اجرایی پلیس چنین میگوید: "ما می دانستیم که سازماندهی  پلیس خودی ما را  بلافاصله با سرکوب مقامات دولتی روبرو میکند .برای همین ما سازماندهی پلیس را مخفیانه به اجرا گذاشتیم,  گام به گام , و در 14 اكتبر 1995، به طور همزمان در 36 کومونیته و در 3 شهرستان اعلام  موجودیت کردیم . سپس مقامات بومی به دادستان عمومی , ارتش و حکومت منطقه ای تاسیس پلیس کومونیته را  اطلاع دادند.''  'هلا سیو به ره را کیو'. سازمانده دیگری از پلیس کومونیته چنین میگوید, "و آنها به ما گفتند این امکان پذیر نیست  زیرا این کار غیر قانونی است . اما ما به آنها گفتیم در خواست اجازه نکرده ایم ، ما فقط داریم به آنها اطلاع میدهیم آنچه را که مردم  در مجمع خود تصمیم گرفته اند . و ما  در ضمن گفتیم که کومونیته ما تصمیم گرفته که ارتش و پلیس دیگر بدون اجازه ما نمیتوانند وارد سرزمینهای ما شوند." پلیس کومونیته تا به امروز بکار خویش ادامه میدهد و پابرجاست,البته با چالشهای خویش، اما هنوز هم بصورت خودگردان  پلیسی منطقه گه ره رو، مکزیک را همچنان بعهده دارد. (از زبان اشغال شده: میعاد مخفی با تاریخ و زمان حال)

    Initiated by First Nations in Canada, and now used in parts of the United States as well, Circle Justice is a concept of healing amongst those who have been harmed, those who committed the harm and the community. It is sometimes outside the framework of the “justice” system, and intends to heal rather than punish. There is a wide variety of ways in which this is enacted, including on autonomous native lands as well as in some public schools. “The process is value driven. Primarily, it is designed to bring healing and understanding to the victim and the offender. Reinforcing this goal of healing is the empowerment of the community to be involved in deciding what is to be done in the particular case and to address underlying problems that may have led to the crime. In reaching these goals, the circle process builds on the values of respect, honesty, listening, truth, sharing, and others.” (restorativejustice.org) Depending where and how it is used, it can be a binding decision making process, so both creating healing as well final adjudication.  

    شروع شده توسط اولین ملل در کانادا (منظور بومیان سرخ پوست - م), و در حال حاضر همچنین مورد استفاده قرار گرفته میشود در بعضی نقاط ایالات متحده ، دایره عدالت مفهوم شفا میباشد در میان کسانی که صدمه دیده اند، کسانی که مرتکب آسیب دیدگی  شده اند در کومونیته. گاهی اوقات خارج از چارچوب نظام "عدالت" است, و قصدش مرهم گذاردن است تا مجازات . طیف گسترده ای از راه ها موجود است برای مقرر داشتن این امر,، از جمله در زمینهای خود گردان بومیان و در برخی از مدارس دولتی . "روند ارزش محور است. در درجه اول،  برای شفا آوردن و درک قربانی و مجرم طراحی شده است. تقویت کردن این هدف شفا بخشانه توانمندسازی جامعه درگیر در تصمیم گیری برای چه باید کرد در مورد خاص است و پاسخ دادن به مشکلات زیرین(پیش زمینه)ی که ممکن است منجر به انجام جرم  شده باشند. در رسیدن به این اهداف, فرایند دایره بر مبنای ارزشهای احترام, صداقت، گوش دادن، حقیقت، به اشتراک گذاردن, و دیگر چیزهای دیگر ساخته شده است." ( دو باره برقرار کردن عدالت. سازمان ) بستگی دارد که در کجا و چگونه استفاده شود، می توان آن را بعنوان الزام آور پروسه تصمیم گیری دانست ، پس هم شفا بخش است و هم احقاق حق .

    In Alaska the Alaska Native Justice Center “was established to address Alaska Natives’ unmet needs regarding the Alaska civil and criminal justice system in response to the increasing disproportionate rates of victimization, incarceration and other justice-related issues impacting Alaska Natives throughout Alaska. ... ANJC’s Mission is to promote justice through culturally based advocacy, prevention and intervention initiatives to restore dignity, respect and humanity to all Alaska Natives.” This community based program has been especially successful in helping people who have a history of incarceration not entering the system again. 

    در آلاسکا مرکز عدالت بومی آلاسکا "برای بررسی نیازهای برآورده نشده بومیان تاسیس شد تا در رابطه به سیستم مدنی و نظام عدالت کیفری آلاسکا پاسخی به  تاثیر افزایش نرخ نامتناسب از قربانیان , حبس و دیگر مسائل مربوط به
    بومیان سراسر آلاسکا داده باشد....ماموریت معبآ (مخفف: مرکز عدالت بومی آلاسکا-م)....همانا توسعه عدالت بر پایه  حمایت/طرفداری فرهنگی , پیشگیری و ابتکارات  مداخله جویانه برای بازگرداندن عزت, احترام و انسانیت برای تمام بومیان آلاسکا است." این برنامه که بر اساس کومونیته بومیان ایجاد گردیده خصوصا در کمک کردن به وارد نشدن مجدد به زندان افرادی که سابقه هلوفتونی کشیدن در سیستم را داشته اند موفق بوده است.

    Similarly, in the United States people are organizing alternative adjudication processes. Modeled to a large extent on the Native forms of Circle Justice, and/or the Brazilian Restorative Justice Circle model, and with many variations, some using formal institutions as a back up, others not, people are solving issues of “crime” amongst themselves. The results have been huge. “A Restorative Circle is a community process for supporting those in conflict. It brings together the three parties to a conflict – those who have acted, those directly impacted and the wider community – within an intentional systemic context, to dialogue as equals. Participants invite each other and attend voluntarily. The dialogue process used is shared openly with all participants, and guided by a community member. The process ends when actions have been found that bring mutual benefit.”
     
    Since the 1990s there have been many dozens of Cop Watch groups organized, the purpose of which is to both keep track of those police who are violent and make that list public and accessible as well as follow the police while on patrol with recording devices. The idea behind the second part is to deter violent behavior by the police, hoping that the fear of being documented will give them pause before beating or killing someone. It is also intended to be a tool in holding police accountable later if/when they do act violently. 
     
    به طور مشابه, در ایالات متحده آمریکا مردم در حال سازماندهی خویش با فرآیندهای جایگزیی(آلترناتیوی) احقاق حقوق/ قضاوت میباشند . تا حد زیادی  بر مبنای فرم بومی(سرخپوستی-م) از دایره عدالت قرار گرفته شده , و/ یا مدل دایره عدالت ترمیمی برزیلی , و با بسیاری دیگر از تنوعات ، برخی با استفاده از نهادهای رسمی به عنوان پشتوانه، دیگران نه، مردم مسائل مربوط به "جرم / جنایت" را میان خود حل میکنند. نتایج بزرگ بوده اند. "دایره های ترمیمی فرایند کومونیته است برای حمایت از افرادی که در تضادند. این فرآیند سه طرف تضاد را دور هم جمع میکند  کسانی که عمل کرده اند، کسانی که به طور مستقیم تأثیرپذیرفته اند و کومونیته / جامعه  گسترده تر در چارچوب عمدی سیستماتیک , به عنوان برابر گفتگو می کنند. شرکت کنندگان همدیگر را دعوت میکنند و حضورشان داوطلبانه هست. روند گفتگو مورد استفاده آشکارا  با تمام شرکت کنندگان به اشتراک گذارده میشود , و توسط عضو کومونیته هدایت میشود. زمانی این روند به پایان میرسد که اقدامات سود متقابل بهمراه داشته باشد ."

    از سالهای 1990 بسیار دوجین گروه هائی سازمان یافته شده اند که نظاره کننده اعمال پلیس اند، هدف آن همانا زیر نظر داشتن  پلیس های خشن و عمومی کردن و در دسترس گذاردن لیست آنها میباشد و همچنین پیگیری پلیس ها در حال گشت با دستگاه های ضبط . ایده پشت قسمت دوم این است که جلوگیری کند از رفتار خشونت آمیز توسط پلیس , به امید آنکه ترس از مستند نمودن اعمالشان برای آنها هشداری باشد قبل از ضرب و شتم و یا کشتن کسی . بهمچنین مقصود اینست که ابزاری باشد تا بلکه بعدها پلیس را مسئول احیانا و اگر وقتی که  آنها با خشونت رفتار کنند بداند .

    Yes, we must continue in the streets. To fight and to rage. But also to meet one another. To see what we have in common. To begin in our neighborhoods and take them back – back from the police, the courts and the state. We can monitor our own communities. We can resolve our own conflicts and we can remake our entire society. We have already take the first step – we are out in the streets.
     
     بله، ما باید در خیابان ها بمانیم . باید بجنگیم و خشم داشته باشیم. اما ما همچنین میبایست با یکدیگر حضور بهم رسانیم . برای دیدن نقاط مشترکمان. از محله هایمان شروع کنیم و کنترلش را مجددا  بدست گیریم از پلیس , دادگاه ها و دولت. ما می توانیم بر کومونیته / جامعه خود نظارت داشته باشیم. ما می توانیم درگیری های خود را حل و فصل کنیم و می توانیم به بازسازی کل جامعه مان همت گماریم. ما در حال حاضر اولین گام را برداشته ایم  ما بیرون تو خیابان ها هستیم .

    No comments:

    Post a Comment