Sunday, November 19, 2017

Pensamiento Xi Jinping
اندیشه شی خین پینگ

مقاله ای از: پدرو فرنک
PEDRO FRANCKE
"اقتصاددان سوسیال دموکرات -عضو حزب چپگرای جدیدالتاسیس "پروی نوین
ترجمه از : پیمان پایدار
 از هفته نامه سزار هیلده برن در کمال سرسختی/کله شقی
HILDEBRANDT en sus trece
جمعه سوم نوامبر2017
PRENSA@HILDEBRANDTENSUSTRECE.COM
ANO 8,NUMERO 371/DEL3 AL 9 DE NOVIEMBRE DEL 2017
سوم - نهم نوامبر 2016- سال هشتم شماره 371
*******************************************


حزب کمونیست چین، بزرگترین حزب سیاسی در جهان، در کشوری با بیشترین جمعیت و بزرگترین اقتصاد در میان تمامی کشورها، نوزدهمین کنگره اش را در هفته گذشته پشت سر گذاشت. در چنین رویدادهائی ست که آینده چین تعریف میشود، بهمین خاطر مطمئنا مهمترین رویداد سال برای آینده بشریت است.

مهمترین تعریف همانا  پذیرش "اندیشه شی خین پینگ" به عنوان یک اصل در قانون اساسی حزب بحساب آمده . از حالا، هیچ یک از اعضای حزب نمیتواند حرفی در مخالفت بگوید. با تجدید ساختار 'پولیت بورو'(رهبریت-م) حزب و بدون  جانشین احتمالی، مشخص است که چه کسی حرف آخر را میزند(مسئول است-م). به احتمال زیاد، با تغییر شیوه های قبلی که ماموریت ها را به دو دوره پنج ساله محدود می کرد، 'شی خین پینگ' حداقل تا 2027 در ریاست جمهوری چین باقی خواهند ماند. تغییر اصلی گرایش سیاسی این کنگره این است که چین به طور آشکار به منازعه با جهان می رود.



اقتصاد چین امروزه

از زمانی که 'شی خینپینگ' در سال 2012 به دبیر کل حزب کمونیست چین ارتقا یافت و چند ماه بعد به ' ریاست جمهوری خلق چین'، اقتصاد چین با نرخی بین 6 تا 7 درصد در سال به سرعت در حال افزایش است: بسیار سریع. در مورد آن سال ها حرفهای زیادی پیرامون مشکلات تعادل دوباره ای که اقتصاد چین پس از بحران بین المللی 2008/2009 و حرکت قوی ای که به 
 سرمایه گذاری در بخش دولتی برای جبران کاهش صادرات بدان نیازمند بوده بمیان آمده است. مسئله این است که تأیید شرکت های دولتی چینی و در عین حال توسعه یک مبارزه قوی علیه فساد، اقتصاد چین نه تنها به  رشد خود ادامه داده است، بلکه از لحاظ تکنولوژیکی نیز با سرعت شدیدی پیشرفت کرده است .



طرح اقتصادی جدید برنامه ریزی شده توسط 'شی خین پینگ' برای افتتاحیه کنگره نوزدهم همانا ادامه دادن بخش بسیار نوآورانه تولیدیاست. چین هم اکنون
اولین کشور در نصب انرژی خورشیدی است و تولید بیش از نیمی از سلول های فتوولتائیک جهان نیز، اینگونه در مقابله با گرمایش جهانی عمل میکند. سیستم  شرکت چینی اجاره دوچرخه بیش از 100 میلیون کار بر ثبت شده دارد، که با استفاده از کاربردهای تلفن همراه و به دلیل انعطاف پذیرتر و ارزان تر بودن توسط اروپا و ایالات متحده نیز کپی شده است. شرکت خصوصی چینی علی بابا در زمینه فروش الکترونیک با آمازون در سطح جهانی برای مقام اول رقابت می کند، که امروزه میدان اصلی این جنگ بازار غول پیکر هند است. طرح جدید چین همانا ادامه دادن به توسعه بخش های اقتصادی با ارزش افزوده و تکنولوژی برتر است، اولویت بندی بخش هایی مانند رباتیک، مهندسی هوا فضا، وسایل نقلیه الکتریکی و تجهیزات پیشرفته پزشکی. سیاست اقتصادی چین حمایت همزمان از شرکت های خصوصی و دولتی با یک نقش تعدیل/تنظیم کننده قوی دولتی: دور از نئولیبرالیسم ساده گرایانه که در این منطقه جغرافیایی غالب است 




البته، در حقیقت، سخن از اقتصاد سوسیالیستی و خیلی کمتر یک اقتصاد کمونیستی نیست. نابرابری عظیمی در چین موجود است. با 'شی خین پینگ' درآمد صنعتی، به طور متوسط 10 درصد تولید ناخالص داخلی بوده، بیشترین در تمام تاریخ اقتصادی اش . چین 106 میلیاردر دارد که جمعا بیش از 800 میلیارد دلار ثروت انباشته دارند. ضریب جینی(*) که نابرابری را اندازه گیری می کند (0.46) در چین تقریبا به اندازه پرو بالا است. یک در صد
 از جمعیت چین یک سوم از کل ثروت را دارد، در حالی که 25٪ فقیرترین به سختی 1٪ کل ثروت را داراست. در دهه گذشته نابرابری در چین کمی کاهش یافته است، اما واضح است که مدل سوسیالیستی وجود ندارد. در آن چیزی وجود ندارد. در حیطه تولیدی خیلی شبیه کره و ژاپن است.
(*)the Gini coefficient



بسمت جهان میروند 

رشد چین از خیلی عقب تر ها شروع شد و به همین دلیل است که امروز، از لحاظ تولید سرانه ناخالص داخلی ، هنوز رتبه 78 در سراسر جهان است با حدود 13500 دلار در سال که کمی بیشتر از پرو که 11000 دلار تولید ناخالص داخلی سرانه آن است (با همان قدرت خرید). با وجود این، آنها با توجه به آمار رسمی، توانستند فقر خود را تنها 4 درصد کاهش دهند، برنامه 'شی خین پینگ' اینست که فقر را تا سال 2020  ریشه کن کند.
(خوش خیالی محض/خواب دیده خیر باشه-م).


با توجه به جمعیت بزرگش که بیش از 1،300 میلیون نفر (تقریبا 20 درصد از کل جهان) است، اقتصاد چین 15 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان است، اخیرا با توجه به تولید کل، از ایالات متحده پیشی گرفته. اما با نرخ فعلی در پانزده سال، چین از 15 درصد به 24 درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی خواهد رسید و ایالات متحده می تواند به 13 درصد کاهش یابد. اگر چنین بشود، اقتصاد چین تقریبا دو برابر اقتصاد آمریکا خواهد شد .



با توجه به سطح درآمدي که قبلا به دست آورده اند و با سرعت رشدی که دارند، در چند سال آينده طبقه متوسط و متوسط بالای چين به شدت افزايش خواهد يافت. یک مطالعه از شرکت مکینزی(*) و شرکا می گوید که تا سال 2022، 76 درصد از جمعیت شهری چین، طبقه متوسط (با درآمدی بین 9،000 دلار و 34 هزار دلار در سال) خواهند بود، در مقایسه با 4% در سال 2000. یعنی 550 میلیون چینی طبقه متوسط خواهند بود،که تنها با این بخش معادل با سومین کشور پرجمعیت جهان خواهد بود. بیش از نیمی از این 550 میلیون نفر طبقه متوسط بالا خواهد شد، با درآمدی بیش از 16000 دلار در سال . 

در یک دهه دیگر، تا سال 2030، 300 میلیون نفر دیگر به طبقه متوسط چین اضافه خواهند شد. که این همچنین یک نسل جدید خواهد بود، مطمئن تر به خود، مصرف کننده تر، غربی شده(غرب زده) و با استفاده شدید اینترنت . گردشگران چینی در سراسر جهان طی سال های 2006 تا 2020 به بیش از 70 میلیون نفر افزایش خواهند یافت.
(*)Mckinsey & Company

این می تواند بر پرو تاثیر بزرگی بگذارد. تخمین زده می شود که تعداد گردشگران چینی که در سال جاری به کشور ما می آیند، فقط 50 هزار نفر است. اگر تنها 1 درصد از طبقه متوسط چینی از پرو بازدید کنند، در 5 سال این تعداد بیش از 5 میلیون نفر خواهد بود، یعنی تقریبا دو برابر تعداد گردشگران سراسر جهان که ما اکنون دریافت می کنیم. فرصت اقتصادی ملی، بلکه تغییرات فرهنگی و اجتماعی عظیم در سطح جهانی که تنش های چندی نیز ایجاد می کند.

اهداف چینی ها 

اهداف تعیین شده جهانی توسط 'شی خین پینگ' همانا تبدیل کردن چین به یک جامعه "نسبتا مرفه " در سال 2012 با درآمد سرانه بیش از 12،000 

دلار است که بانک جهانی برای تعریف یک اقتصاد با درآمد بالا از آن یاد میکند. اما کلید برای یک دوره طولانی است: سال 2049، صدمین سالی است که مائو تسه دونگ جمهوری خلق چین را تاسیس کرد ، برنامه ریزی شده که چین به یک  "رهبر جهانی" تبدیل شود (اگر چه همراه با کشورهای دیگر). این به معنای رویای چینی بزعم 'شی خین پینگ' است.

 این یک تغییر بزرگ است. 'دنگ ژیاو پینگ'(*)، رهبر بزرگ چینی پس از مائو و آغازگر اصلاحات اقتصادی، دو دهه پیش سیاست خارجی چین را تحت شعار "کمتر در ملع عام باش و هرگز ادعای رهبری مکن"(+)، پایه گذاری کرد. این سیاست برای چین بسیار مفید بود، به این ترتیب اجازه پیدا کرد که سکوئی شود برای صادرات عظیم مانوفاکتورها، از خصومت اجتناب ورزیده و به 'سازمان تجارت جهانی' بپیوندد. اما چندین ساله پیش چین شروع کرد به تغییر مسیر دادن، عمدتا به دلیل نیاز اقتصادی اش در تامین مواد اولیه، چیزی که نشان داده همانا قدرت سرمایه گذاری های جهانی اش است در حیطه نفت و مواد معدنی. این استراتژی اقتصادی از طریق توان مالی هنگفت چین، ارائه وام و حمایت از کشورهای مختلف (از جمله چندین آمریکای لاتینی) و ایجاد بانک های چند جانبه در آسیا برای رقابت با 'صندوق بین المللی پول' پشتیبانی شده. پس از اولین مرحله از تغییرات، اخیرا چین ابتکار عمل خود را به نام "یک تسمه، یک جاده"(*+) یا کمربند و جاده ابریشم به راه انداخته است تا چندین کشور آسیائی و اروپائی را با یک برنامه زیربنایی بزرگ(بهمدیگر) پیوند دهد. 
(*) Deng Ziao Ping از جناب نویسنده سوسیال دموکرات چیزی بیشتر از این نمیشه انتظار داشت : این مردک رهبر جناح بورژوائی درون حزب به اصطلاح "کمونیست" بود !! مائو - بعنوان رهبر بلامنازع خرده بورژوازی حزب کذائی -از دروازه حزب بیرونش انداخت ولی بعد از مرگش ایشان از پنجره وارد شد و مجددا زمام حزب را-اینبار تمام و کمال- بدست گرفت و سرمایه داری خصوصی را بر مسند قدرت برگرداند  .
 (+)mantener perfil bajo y nunca reclamar el liderazgo
(*+)One Belt.One Road

ایجاد این سیاست جدید توسط  'شی خین پینگ' - برای ورود به منازعه برای رهبری جهان - می تواند از دو واقعیت اساسی قابل درک باشد. اول، قدرت رشد یابنده اقتصادی و مالی آن، با پیشرفت های سریعی که آن را به مرز تکنولوژیکی جهان نزدیک تر می کند. دوم، جای خالی ای را که دولت ترامپ در جهان بجا گذارده، با سیاست مافوق ناسیونالیستی اش، با چندین درگیری بین المللی بدون  استراتژی، نه تنها صحنه را خالی گذارده بلکه تسهیل گردانده که چین به دنبال متحدان جدیدی برود. از سوی دیگر، اروپا به طور فزاینده ای درگیر مشکلات رو به رشد خود میباشد، مانند خروج انگلیس از اروپا('برکسیت'-م) و 'که ته لونیا'(رای گیری برای استقلال از اسپانیا-م) . سیاست جدید چین برای درک وجودیش در جهان تنها تغییر ایده ها نیست بلکه پاسخ عملی ست به زمینه اقتصادی و سیاسی نوین . 


چین با چالش های زیادی در سال های آینده روبرو خواهد شد، به ویژه برای حفظ سرعتش در شتاب بخشیدن به رشد اقتصادی و با تغییرات عمیق سیاسی که   در حال حاضر به معنی داشتن قدرتی بسیار متمرکز تحت رئیس جمهوری که خود را در همان سطح مائو قرار داده و خط مشی 'دنگ ژیاو پینگ' را در رهبری جمعی شکست داده. به این یک چالش بزرگ دیگر اضافه شده: تلاش برای رهبری کردن صحنه سیاسی جهان در زمانی که نیروی اقتصادی و
 اجتماعی و جمعیتی اش جهان را بلرزه انداخته. مائو یک بار گفت که اگر تمام چینی ها هم زمان به هوا بپرند، زمین بلرزش خواهد افتاد. به اینقدرها هم نیازی نیست: کافیه که صدها میلیون چینی در جریان اجتماعی کل جهان ادغام شوند.










































































No comments:

Post a Comment