Friday, October 7, 2011

آنارشیسم: کماکان تنها تئوری انقلابی ضد سرمایه داری


اینک ادامه کتاب رفیق عزیزم ,جیمز هرود
James Herod


قسمت چهاردهم و آخر : فصل دهم

 
گفتگویی بیشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پیشنهادی

(6)چگونه میتوانیم ثروتی را که از ما دزدیده شده را باز پس بگیریم ؟


تصور بازپس گرفتن ثروت تا موقعی که راجع به چیزهای مادی صحبت میکنیم مشکل نیست . ما میتوانیم زمین, کارخانه, وسایل و ابزار, اماکن مسکونی و کالا را تصاحب کنیم . چیزی که معماست این است که چگونه میتوانیم دارایی های انباشت شده کمپانی ها را که به صورت اعتبار در بانکهای جهانی واریز شده را تصاحب کنیم . اما شاید این معما آنقدرها هم که به نظر می آید مشکل نباشد . این پول تجسم مطالبه بر کار و کالا میباشد . اگر نتواند در برابر آنها تعویض شود بی ارزش خواهد بود . اگر ما بتوانیم شرایطی را ترتیب دهیم که این تعویض جلویش گرفته شود, آنوقت با آزاد کردن خود از دعوی آتی آن بر کارمان و کالاها, به نوعی این ثروت را بازپس گرفته ایم. چنین شرایطی به وجود خواهد آمد اگر حکومت سقوط کند و باهاشون سیستم پولی جهانی نیز, آنوقت پول بی ارزش خواهد شد . اما اگر این اتفاق بیافتد پس انداز طبقه کارگر نیز از دست خواهد رفت . پس, ما میبایستی شیوه ای کم مصیبت تر اختراع کنیم تا پول طبقه حاکم را بی ارزش کند . ما همچنین میبایستی شروع به در آوردن ثروتمان از بانک های طبقه حاکم کرده و آنرا در جای امن نگهداری کنیم . علاوه بر این, ما میتوانیم پولهای منطقه ای (محلی) درست کنیم . در بعضی مواقع داد و ستد پایاپای را بازسازی کنیم , و برای اهداف گوناگون پولهایی از نوع متفاوت داشته باشیم . همچنین اگر بتوانیم تا حدودی خود کفایی را پیشه سازیم, شاید وقتی برسد که صرفا فروش (نیروی کار یا کالا ها یمان )را در عوض پول آنها نفی کنیم . پس اگر هر چیز مادی (ماتریال) را تصاحب شویم و اعتبار آنها را بی ارزش کنیم ما همه چیز را خواهیم داشت . به قول دوستی , که میگوید راجع به این مسائل اطلاع دارد, بیشتر آن ثروت کاغذی به هر حال توهمی بیش نیست .

( 7) گرد هم آیی- جلسات / میتینگ

نا خوشایند ترین جواب من به کسانی که از گردهم آیی خوششان نمی آید این است که آنها باید از جنبش رادیکال بروند بیرون, زیرا بدان تعلق ندارند . اما البته این خیلی خشن میباشد . گذشته از همه چیز, ما بیش از 500 سال است که در عمق فرهنگ بورژوازی هستیم . بورژوازی ازمیتینگ خوشش نمی آید-یا از نشست , همایش, انجمن,کمون, قبیله, دور هم جمع شدن, فستیوال , شادمانی (فصل سرور). آنها حتی به ندرت بین خودشان جمع میشوند, به جز در اتاق هیات امنا و پارلمان (آنها اما عاشق سازمان هستند). برای کسانی که تمام عمرشان را صرف اهداف فرعی کرده اند , فهمیدنی است که میتینگ را خسته کننده و یا حتی غیر قابل تحمل بیابند . هر چند نظری دیگر موجود هست .

حال آنکه میتینگ ها میتوانند فرصتی شوند که طبیعت حقیقی ما بعنوان موجود اجتماعی خود را بروز دهند . از درون میتینگ است که ما قادر خواهیم شد یک جهان اجتماعی نوین که توسط ذکاوت انسانی شکل داده میشود را بوجود آوریم . در تمدن جدیدمان میتینگ ها رویدادهای طبیعی در زندگی روزمره مان خواهند بود, در " اهل خانه  ",  " پروژه "  و " محله مان  " . آنها اوقاتی شادی آور یا حداقل لذت بخش خواهند بود, نه خسته کننده آنطوری که الان هستند در زیر شرایط غیر دوستانه .

 اما خیلی راه هست که از اینجا به آنجا برسیم . یک نگاه بر پیش نویس من (همین کتابچه - مترجم ) حتی رنگ از چهره معاشرتی ترین رادیکالها خواهد پراند . میتینگ گروه همگان(1)هست,همچنین نشست های وسیع  " اهل خانه  "(2) و  " انجمن های پروژه ای "(3) , بعلاوه میتینگ خود نشست خانگی"(4) . اما این بدتر از اونی که هست بنظر می آید . میتینگ های "پروژه " و "اهل خانه " صرفا بخش معمولی گرداندن " اهل خانه " یا "پروژه " خواهد بود , مثل شستن ظرف ها و نگهداری از کتاب ها . در مورد " نشست خانگی ",هر چند وقت یکبار میبایستی دور هم جمع شویم وقتی همه چیز سر و سامان گرفت ؟ مشکل واقعی راجع به  جلسات /میتینگ ها بعد از پیروز شدن نیست, بلکه حالا ست, وقتی که در حال جنگ میباشیم .چگونه کسی که تمام وقت سر کار هست میتواند برای انجمن کارکنان(5) , انجمن اهل خانه(6), و انجمن محله(7) وقت پیدا کند ؟ وقت کافی در طی روز وجود ندارد. طبیعتا, ما نخواهیم توانست در تمامی جبهه ها بجنگیم . میبایستی کارها رو تقسیم کنیم .همچنین میبایست بخاطر داشت که میلیونها نفر از ماها نیز تمام وقت کار نمیکنند . و تازه چی میشه اگر ما اینقدر از وقتمان را صرف صنعت فرهنگ (سینما/ تئاتر/کنسرت.. رفتن ) نکنیم ؟ در ضمن اینرا نیز در نظر داشته باشید که اگر ما کلی از وقت و انرژیمان را بر روی استراتژیهایی که شکست خورده اند صرف نکنیم, وقت و انرژی زیادی خواهیم داشت تا انجمن هائی را بسازیم که توان نابود کردن سرمایه داری را دارا میباشند . تازه, توجه داشته باشید که ما از کجا لذت کسب خواهیم کرد .آیا این تجربه شدیدا لذت بخش نخواهد بود که طبقه ی حاکمی که فعالیت هایش باعث مرگ و میر میلیاردها نفر, مانع  رشد بچه ها ,آلوده گردیدن کره زمین ,نابود گرداندن انواع رده بندی زیست شناسی, و فلاکت جهانی است را داغان کنیم ؟ آیا این رضایت شخصی حداقل مساوی رفتن به مسابقه فوتبال یا کنسرت موسیقی نیست ؟

 پس بگذارید اول سرمایه داری را از طریق انجمن هایمان از سرمان واکنیم و بعد بخودمان وقت دهیم تا تصمیم بگیریم که آیا شیوه زندگی ای که بر مبنای نشست های اجتماعی ساخته شده لذت بخش هست یا طاقت فرسا . 


(8)استراتژیکی اندیشیدن

یک آشفتگی رایج و طولانی در میان تفکر اجتماعی رادیکال راجع به اینکه آیا آگاهی تعیین کننده هست یا نه وجود داشته ( آنرا به انواع گوناگون میشناسیم: مشکل زیر بنا-رو بنا, دوگانگی/ دو آلیتی سوبژه- آبژه و یا رابطه بین وجود و آگاهی). یک منتقد این کتاب گفت که استراتژی من فرض را بر این قرار میدهد که از قبل یک آگاهی ضد سرمایه داری رایج وجود داشته است. واز آنجائی که  او معتقد نیست که چنین آگاهی در حال حاضر وجود دارد ز کجا خواهد آمد ؟ او در ادامه گفت , شاید اگر سرمایه داری شروع کند به از هم پاشی و بقای افراد وسیعی از مردم به مخاطره افتد(در حقیقت, پایندگی صد ها میلیون ها انسان همین حالا در مخاطره میباشد) ,شاید در آنموقع استراتژی فهمیده و متداول شود. معنی ضمنی در اینجا اینست که آگاهی رادیکال توسط شرایط تاریخی ایجاد میشود .این شیوه نگرش به مسائل غلط / اشتباه میباشد. این, پاسخ خلاق و آزادی را که مردم میتوانند به شرایطشان بدهند را نادیده می انگارد .

خوشبختانه, راه قاطعانه ای برای خروج از این آشفتگی وجود دارد: استراتژیکی اندیشیدن. منتقد من بنظر نمی آید که متوجه باشد که او راجع به تاریخ حرف میزند تا اینکه در درونش شرکت کردن را. این همیشه وضعیت آنهایی ست که گرایش عینی گرایی ( آبژکتویست ) دارند. آنها همیشه خارج تاریخ ایستاده و به آن نظاره میکنند, عوض اینکه بعنوان شرکت کنندگان فعال تاریخ را بسازند. وقتی ما پروژه ای داریم, وقتی سعی در انجام کاری هستیم (عملی هدفمند), دیگر کل این معضل کاذب سوژه- آبژه ناپدید میگردد. ما به آن چیزی که باید باهاش کار کنیم و مشکل پیش روی پایمان  است نگاه می اندازیم واز آنجا شروع میکنیم. وایده این پروژه را ما از کجا گرفتیم ؟ ما آنرا خلق کردیم, ازهیچ چیز(8) خلقش کردیم .

مارکس, مدتها پیش, راه را به ما نشان داده, وقتی در هیجدهم برومر نوشت, " انسان ها خود تاریخ شان را میسازند, اما آنها بدلخواه خویش آنرا نمیسازند; آنرا تحت شرایط که خود انتخابش کرده اند نمی سازند, بلکه تحت مقتضیاتی که مستقیما با آن روبرو شده اند ,از گذشته به آنها داده و منتقل شده است. سنت تمامی نسل های مرده بمانند کابوسی بر روی مغز زندگان سنگینی میکند  ".  متاسفانه,  جذب این بینش مشکلی برای رادیکالها بوده است . آنها بنظر می آید که پنج کلمه اول را فراموش میکنند -  " انسانها خود تاریخشان را میسازند  "- و بجایش فقط بیادشان مانده که اعمالمان توسط گذشته محدود میباشد. حتی یکسری از تئوریسین های محبوب من, که در حال حاضر به نام مارکسیست های مستقل شناخته می باشند, و من همیشه آنها را رادیکال های راه سوم نامیده ام, کمونیست های ضد بلشویک, یا مارکسیست های غربی نیز اکثر اوقات مقصرند . آنها نیز راجع به تاریخ طبقه کارگر از بیرون می نویسند, تا اینکه از درون بعنوان استراتژیست هایی  که خواهان نابودی کار مزدی باشند . 

مساله خنده آور اینست که این بر خورد جبر گرایانه فقط در مورد طبقه کارگر بکار گرفته میشود, هیچگاه برای طبقه حاکم , حتی توسط روشنفکران رادیکال, در نظر گرفته نمی شود. بنظر می آید اینکه طبقه کارگر بتواند تصور کند چگونه میخواهیم زندگی کنیم و در پی ایجاد چنین زندگی باشیم تخیل آمیز باشد. حال آنکه هیچکس حتی فکر نمیکند بگوید که وکلا, مزرعه داران / کلان کشتزارها , و بازرگانان که در تابستان 1787 در فیلادلفیا گرد هم آمدند نمیتوانستند اینکار را بکنند( منظور بنیانگذاران قانون اساسی آمریکا توسط    " پدران  " این کشور- مترجم). بندرت یک روشنفکر رادیکال زنده میتوان یافت که معتقد نباشد که ما نمیتوانیم در حال حاضر حرف زیادی راجع به شکل  جامعه نوینی که میخواهیم بسازیم, بزنیم , و منع تخیلی اندیشیدن را برای مارکسیست ها تائید نکند( که صدمات فاحشی به جنبش ضد سرمایه داری زده است). اما آنها حتی  به ذهنشان خطور هم نمیکند که چنین چیزی را در مورد نویسندگان قانون اساسی 1787 بگویند. چه کسی میتواند نفی کند که نه تنها آنها جزئیات ساختارهای نهادی را که خواهانش بودند را مفصل نوشتند, بلکه آنها را بر پا کردند, و فراتر از رویاهاشان( بقول معروف تو خوابشون هم نمی دیدند - مترجم) موفق شدند که زندگی اجتماعی  کل یک ملت را برای دو قرن بعد شکل دهند ؟

بگذارید دست آخر, خواهش میکنم , بالاخره , به همه این حرف ها که ما چیزی جز ملعبه( آلت دست و بازیچه) تاریخ نیستیم خاتمه دهیم. ما حتی اگر هم می خواستیم نمی توانستیم فقط آن باشیم , اما تا وقتی که معتقد باشیم که هستیم , به شانس ما برای دست یابی به آزادی صدمه میزند. ما میبایستی به فعالان آگاه در صحنه تاریخ تبدیل گردیم . این تنها راهی ست که ما میتوانیم حاکمان را شکست دهیم , کسانی که هر روزه در گرداندن کار دفاع از امپراطوری شان  بدینگونه عمل میکنند. آنها مرتب مخالفین پروژه هایشان را , که انباشت سرمایه است, تحت نظر دارند و قدمهای لازم را برای مقابله با آنها بر میدارند. آنها آنقدرها در تب و تاب اینکه تاریخا تعیین کننده هستند یا نه نمی باشند. در اینمورد, فقط در این مورد, ما میبایستی از آنها یاد بگیریم . ما اگر میخواهیم بقا یابیم میبایستی اینکار را بکنیم . ما میبایستی مسئولیت بدست گرفتن زندگی خویش را شروع کنیم . پس بیاد داشته باشید : استراتژیکی بیاندیشید .

پایان
______________________________________________

(1) Peer circle / (2) Household wide / (3) Projectwide assemblies (4) Neighborhood assembly
(5)Employee association (6) Household association (7) Neighborhood association
(8)Out of the blue
**********************************
تا اینجا متن " آزاد شدن "- نوشته رفیق هراد , که بصورت جزوه ای - در سال 1999 - در بوستن به چاپ رسید و در تیراژ محدود تکثیر گردید, را من ترجمه و در سالهای 2002-2005 در سه بخش در" نه خدر " چاپ کردم .رفیق,همانطور که قبلا متذکر شدم, در طی 8 سال بعد با  اضافه کردن مقادیر قابل توجه ای ( 11 صفحه به فصل هفتم ,30 صفحه به فصل دهم, اضافه کردن فصل یازدهم در 17 صفحه, ' یادداشت الحاقی' آخرکتاب در6 صفحه , 'ضمیمه' 5 صفحه ای وبالاخره 15 صفحه ' لیستی از کتب و نشریات' زیر تیتر "مطالعات پیشنهادی") کتاب را با 164 صفحه در سال 2007  بزیر چاپ فرستاد و با تیراژ ده برابر بیشتر تکثیر گرداند. متاسفانه هنوز ترجمه متون اضافه شده- که در زیر تیتر وار بدانها اشاره میشود- تمام نشده است .در اسرع وقت  کل کتاب را  بگونه پی دی. ف  در خدمت جنبش آنارشیستی - ضد سرمایه داری قرار خواهم داد . 

*****************************
   (1)در فصل هفت,زیر تیتر" راههای شروع در آوردن دل و روده سرمایه داری", رفیق هراد در نسخه جدید چندین مقوله به 37 مورد(که البته او آنها را شماره گذاری نکرده ولی من برای راحتی خودم برای درجش در اینجا آنرا به شماره آذین نمودم ) قبلی در نسخه اول اضافه گردانده است . نا گفته نماند که رفیق بر بعضی از آنها تیتر جدیدی  گذارده, بعضی ها را در هم ادغام نموده , و بالاخره چند مورد کاملا جدید نیز افزوده شده است. اضافات بشرح زیر میباشند:(الف)بر پائی انبار محله به منظور تسهیل کمک های متقابل(ب)به سازماندهی محلی برای توقف تهاجم طبقه حاکم به کومونیته بپردازیم (پ) آغاز کردن در پیاده نمودن قوانین جزائی به سرمایه داران و گردانندگان دولتی (ج) از رسانه های مستقل حمایت  کنید (چ) درگیر مبارزه علیه مذهب (ح) شروع به مذاکره موافقت نامه های جهانی (خ)لغو جنگ (د) نگذارید که کلیسا یا  دولت ازدواج شما را گواهی کند (ذ) شروع به گسست از خانواده های هسته ای کنید  و بالاخره آخرین و طولانی ترین و بنظر من یکی از مهمترینشان : مخالفت کردن و با شور و نشاط علیه دولت منتخب مبارزه نمودن ( منظورهمان حاکمیت بورژوائی و انتخابات و داشتن مجلس و...) 

(2)  در فصل ده(پس از "استراتژیکی اندیشیدن ") رفیق جیمز مقولات بغایت مهم و اساسی زیررا بدان اضافه گردانده است :(الف) فدراسیون و دگر هذیان ها (ب) فردیت و حریم خصوصی (پ) سرزمین ( همان مقوله ملت - دولت)(ج) هویت (چ)سخنی بیشتر در زمینه ' پروژه' (ح) سخنی بیشتر در زمینه ' گروه همگان' (خ) در مورد اندازه' اهل خانه' و ' نشست خانگی' (د) ارگانیک در مقابل مشورتی (ذ) تهدید فردگرایی (ر)جامعه مدنی (ز)دادگاه ها ,جنایت, حقوق , قانون و مطالعات بیشتر

(3)  فصل یازدهم با عنوان : نظراتی پیرامون ادبیات( منظور دیگر نظرات متفکرین آنارشیست در سطح جهان )تیتر آنها بشرح زیر میباشد . (الف) گسترش حوزه  خودمختار: آندره گورز (ب) آزادیخواهی شهردارانه: موری بوکچین(پ) یک مدینه فاضله خیالی(+) : بولو' بولو(ج) آرمانشهر واقع گرایانه: رالف میلی بند و دانیل سینگر (چ) اتوپیستیکس(*): امانوئل والرستاین (ح) تعاونی مشترک المنافع : فرانک لیندنفلد (خ) اقتصاد مشارکتی :مایکل آلبرت (د) جهانی شدن از پائین :جه رمی برهچر, تیم کوسته لو, و برندان اسمیت (ذ) پوپولیسم جدید : رالف نی در (ر)دموکراسی فراگیر: تاکیس فوتوپولوس  

(*) Utopistics / (+) Bolo 'Bolo,by P.M(N.Y :Semiotext(e),1985
(4) در بخش 'ضمیمه', تحت تیتر" پیش نویس توافق کلی برای انجمن محله های مستقل دموکراتیک  " بر مقوله های زیر تاکید ورزیده شده:(الف) توافقنامه های اختیاری (ب)حق بیرون رفتن (پ) پیمان عدم تهاجم (ج) اساس مرز ارضی محله ای نداشتن(چ) منابع به اشتراک گذاشته شده (ح) کار تعاونی (خ) معاهده ها (د) امکانات مذاکره برروی معاهده (ذ) دموکراسی مستقیم (ر) ترتیبات اجتماعی درون محله (ز) عضویت در محله (س) مقررات مراحل رای گیری در درون مجامع  ما(ش)  محصولات کار ما (ص) روابط با محله هائی که هنوز به این انجمن نپیوسته اند    

*********************************

تا آینده ای نه چندان دور, برای پخش کامل این کتاب, که بنظر نویسنده این سطور مانیفستی انقلابی - داهیانه و بی نظیری ست , به همگان بدرود میفرستم:پیمان پایدار
































No comments:

Post a Comment