Sunday, November 4, 2012

بخشی از سخنرانی چه گوارا(*) در سازمان ملل, پس
 از  " پیروزی "  انقلاب کوبا
 
 نماینده کشور آمریکا :
ما شنیده ایم که در کشور شما، میان یارانتان کسی به خدا اعتقادی نداره آیا این درسته ؟

 :چه گوارا
"خطاب به شما میگویم که بدانید ,من کشور و وطن ندارم.
خاک وطن من آنجاست که انسان آزاد باشد.
خیر، اشتباه شنیده اید،
مردم و مبارزان ما به خدا اعتقاد دارند."


 نماینده کشور آمریکا :
شما چطور؟
شما به خدا اعتقاد دآرید؟




:چه گوارا

.من به انسان اعتقاد دارم. اعتقاد من آزادی بشریت است
 تا زمانی که کودکی برای درمان پای شکسته اش باید دویست کیلومتر راه طی کند تا به بیمارستان برسد ضمن آنکه نمیتواند هم طی کند،
من هیچ وقتی برای فکر کردن به خدا ندارم."
 
******************* 
 
تاکیدها در متن بالا از منست
این متن رو در درجه اول برای مروری بر واقعه تاریخی مشخص آورده ام. در درجه دوم برای یادآوری شخصیت انترناسیونالیستی چه گوارا میباشد." دکتر" آرژانتینی ای که ترک "وطن " میکند,به جرگه انقلابیون کوبائی می پیوندد .... و بعد از "پیروزی" انقلاب کوبا و داشتن مسئولیتهای متعدد طی مدت 6 سال در مسند "قدرت"(در وزارتخانه های گوناگون-هر چند او در کنار توده های کارگر شهر و روستا در همه جا حضور داشت و دستش بر آتش بود و هیچوقت به بوروکرات مبدل نشد) همینکه و بالاخره با تضادهائی اجتناب ناپذیری که با رهبریت دولت و مشخصا فیدل کاسترو پیدا کرد....(بخصوص با انتقادش از پیروی کورکورانه فیدل از حامیان و زورگویان امپریالیستهای روسی اش بسرکردگی خرشچف ) ...و نهایتا به تنگ آمد...تصمیم میگیرد که برای مادیت بخشیدن به فلسفه دیرینش مبنی بر ایجاد یک, دو, سه ویتنام دیگر(برای شکست هر چه بیشتر یانکی امپریالیستها در سراسر دنیا) و تحقق آرزوی آزادی دیگر ملتهای آمریکای لاتین, راهی بولیوی شد(1966) تا با ادامه مشی چریکی اش (هر چند بدون تحلیل درست از شرایط کنکرت آنجا و...) برای تحقق آزادی آن مردم نیز همت گمارد ....تا بلکه در تحلیل نهائی با برداشتن قدمی هر چند کوچک  برای بدرآوردن کشوری دیگر از زیر یوغ سرمایه داری جهانی(امپریالیسم) جامه عمل بپوشاند....هر چند نا موفق بود و در اینراه نیز جان خویش را فدا کرد....
............................
 
ناگفته نماند, طبعا بعنوان آنارشیست شخصا معتقد نیستم که بینش پیشگام چه گوارا(یا همان ونگارد ) راه درستی برای پیشبرد انقلاب باشد و در نهایت راه مبارزه پارتیزانی(هر چند درانقلاب آنارشیستی اسپانیا سالهای دهه 30 قرن بیستم نیز برهبری دوروتی ها شاهدش بودیم ) سالهاست که به آخرخط رسیده!! مبارزه انقلابی ما اصولا درچهار چوب ساختاری خویش با سازماندهی افقی,علیه هر گونه هیرارشی و بگونه محلی و پراکنده از یکطرف, و در راستای مبارزه ای ایدئولوژیک با اقناع سازی دیگران هست که  میبایست راه دشوار آزادسازی بشری را به پیش برد. اینراه بغایت سخت و دشوار است و کار یکسال و چند سال نیست . با صبر,استقامت و پیگیری بر همه دشواریها میتوان فائق آمد.
 
پیش بسوی ساختن انجمنهای مستقل دموکراتیک محلی
  در محل کار و محیط زیستمان
زنده باد عشق, همبستگی و کمک متقابل
پیش بسوی آزادی
 
پیمان پایدار  

No comments:

Post a Comment