#WeAreTheGrandchildrenOfTheRebelsYouCouldNotBurn#WeMustOutliveThem
#ما_نواده گان_شورشیانی_هستیم_که_نمیتوانید_بسوزانید#ما_باید_از_آنها_بیشتر_عمر_کنیم#
Certain images become Rorschach tests. They capture what’s on the minds of society at a particular juncture in human history. Especially if we’re honest about what we see and feel at first glance. We become vessels for articulating the collective fears and fantasies of a specific era, all by simply blurting out our initial reaction on looking at the image of Notre-Dame in flames. In a flash, 865 years — from when a pope laid down the first foundation stone to today’s conflagration, and all the domination of clergy, colonizers, and capitalists in between — are telescoped into a mere second of unmediated, subconscious response.
بعضی تصاویر به 'آزمون رورچچ'(*) تبدیل می شوند. آنها در زمان خاصی در تاریخ بشر، آنچه را که در ذهن جامعه قرار دارد، به تسخیر می کشند. به ویژه اگر ما در مورد آنچه که می بینیم و احساس می کنیم در نگاه اول صادق باشیم. ما تبدیل به مجرایی برای بیان ترس های جمعی و فانتزی های یک دوران خاص می شویم، همه این ها به سادگی از طریق بروز دادن واکنش اولیه ما در نگاه به تصویر نوتردام در شعله های آتش است. در یک چشم بهم زدن ، 865 سال - از زمانی که پاپ اولین سنگ بنای آنرا برای حریق امروز و همه شاخه های روحانیت، استعمارگران و سرمایه داران فی مابین - در ظرف یک ثانیه از پاسخی غیرمتمرکز و ناخودآگاه تلسکوپ می شود.
(*)یک روش پیش بینی و تشخیص روانی که توسط 'هرمان رورچچ' برای اولین بار در سال 1921 منتشر شد و بین جامعه روانکاوان، روانپزشکان و روانشناسان به طور کلی مورد استقبال قرار گرفت.
(*)یک روش پیش بینی و تشخیص روانی که توسط 'هرمان رورچچ' برای اولین بار در سال 1921 منتشر شد و بین جامعه روانکاوان، روانپزشکان و روانشناسان به طور کلی مورد استقبال قرار گرفت.
For me, that initial split-second Rorschach test conjured a word, “metaphor,” and a feeling, “end times.” It was like a scene at the finale of a long, scary movie where one over-the-top image is supposed to convey cataclysm, and precisely because of the folly of the bad, bad guys.
برای من، آن ثانیه اول تست رورچچ ، تداعی یک کلمه بود، "استعاره" و یک احساس، "پایان زمان/دوران" . بمانند یک صحنه در پایان فیلمی طولانی و ترسناک که در آن یک تصویر بیش از حد بالا قرار است نماینگر تحول ناگهانی و عمده ای باشد، و دقیقا به علت حماقت بد ، افرادی بد
Notre-Dame on fire looked and felt like a metaphor for all the hierarchical structures that are crumbling under their own weight almost at the same moment these days, exposed for the violence that they are — patriarchy, heteronormativity, white supremacy, and Christian hegemony, to name a few — but that would rather burn down the whole planet (along with its mosques, synagogues, and black churches) instead of stepping aside for a new world without gods and masters. They’d rather light the torches of a global fascism than allow humanity and the nonhuman world to bask in the light of what we know is possible for all — humbled and dignified lives, meeting our needs and desires in egalitarian concert with each other. A world in which we’d make art so beautiful that it would never be in serve of inquisitions, expulsions, displacements, sexual assault, and genocide, or even tourism, and thus we’d have far more compelling reasons to mourn its loss.
نوتردام در آتش به نظر و به عنوان یک استعاره برای تمام ساختار سلسله مراتبی/هیرارشی است که تقریبا در همین لحظه این روزها در معرض سقوط وزن خود قرار می گیرند، برای خشونت هایی همچون مردسالاری، هترونرمالیتی(روابط زن و مرد سنتی-م)، نژادپرستی سفید پوستان، و هژمونی مسیحیت، صرف نام بردن تعدادی - اما ترجیح میدهد کل سیاره را به آتش بکشاند (همراه با مساجد، کنیسه ها و کلیساهای سیاه پوستان) به جای بکنار رفتن برای رسیدن دنیایی نوین بدون خدایان و اربابان . آنها ترجیح می دهند چراغ های فاشیسم جهانی را روشن کنند تا اینکه اجازه دهند بشریت و جهان غیر انسانی در فضای گره خورده ای که ما می دانیم برای همگان امکانپذیر است، زندگی متین و شرافتمندانه که می تواند نیازها و خواسته های همه ما را عادلانه برقرار کند، رقم بخورد . دنیایی که ما به ساخت هنری زیبا دست میزنیم ، که هرگز در خدمت انگیزاسیون/تعصبات، طرد ، ریشه کنی ، تجاوز جنسی، نسل کشی و یا حتی گردشگری نخواهند بود ، که در نتیجه دلایل قانع کننده به مراتب بیشتری برای سوگواری از دست دادنش خواهیم داشت.
از_سیندی_مایلستاین#Cindy_Milstein
تهیه و ترجمه از: پیمان پایدار
No comments:
Post a Comment