Wednesday, November 16, 2011

دموکراسی بورژوائی به شیوه پروئی

مقدمه

کمیسیون سه جانبه(1), که گردانندگانش سازماندهی سیاسی اقتصاد جهانی را بعهده دارند, در نیمه های دهه 70 قرن پیش-1973- (با بسر کار آوردن جیمی کارتر-رئیس جمهور آمریکا در 1976- بعنوان رهبر هژمونیک سرمایه داری جهانی)تصمیم بر آن گرفتند که میبایستی دولت های پارلمانی (دموکراسی بورژوائی) راهبری آتی سیاسی در سطح جهانی را بعهده گرفته و بدست خویش در آورند. بزبانی ساده تر دوران کودتاهای نظامی و رژیم های علنا دیکتاتور مابانه در کشورهای پیرامونی (و نیمه پیرامونی) بسر آمده و میبایستی حتی المقدور با حرکت در جهت بروی کار آوردن رژیمهای بظاهر دموکراتیک (بخوان در راستای لیبرالیسم غربی که شامل انتخابات میباشد) در این کشورها همت گذاشت . به همین منظور در درگیریهای خونین (یا همان جنگ طبقاتی) در کشورهائی چون فیلیپین و ایران ,در سه دهه  و نیم پیش, امپریالیستها در تحلیل نهائی-البته تا آنجائی که میشد مقاومت کردند و سعی در "باز گردانیدن فضای سیاسی" به نوکرانشان ,فرناندو مارکوس و شاه معدوم, دستورات لازم را ابلاغ گردانیده بودند-برای حفظ سیستم جهانی سرمایه داری بالاخره با  تشکیل "آلترناتیوهای"  مورد قبولشان و سازشهای لازم طبعا به گور بگور شدن نوچه های (نوکران بی جیره مواجب)  فوق الذکر تن در دادند .البته درمورد حسنی مبارک,صدام و قذافی,هر چند نوکرانشان نبودند, و سایه روشنهای خاص خویش را دارا بودند , قضیه تا حدی فرق میکند و درسطوح دیگری میبایستی ارزیابی گردند وطبعا بحث آنها در اینجا مناسبتی ندارد. در مورد آمریکای مرکزی (مکزیک و 7 کشور دیگر) و جنوبی (13 کشور منجمله پرو) نیز مساله متفاوت نبود. گذر از رژیمهای نظامی و شبه فاشیستی ای چون برزیل ,آرژانتین, شیلی ,پاراگوئه,اروگوئه, بولیوی,نیکاراگوئه, السالوادور گواتمالا , هندوراس و تا حد کمتری پرو, به دموکراسی بورژوائی و انتخابات -هر چند سال یکبار- دغدغه یانکی ها گردیده بود و در دستور کارشان قرار داده شده بود. البته با توجه به تاریخچه سیاسی هر کشور و شرایط اجتماعی- فرهنگی شان ,این گذار شکل و شمایل خاص خویش را میطلبیده و میبایست بر مرام هر دیار منطبق گردانیده شود. بدیگر سخن : بدون فشارآوردنهای زائد و گذاردن اینکه این مسیر به حد اعلا و با کمترین مناقشات فرسایشی با هر کشور بشیوه اصولی تطبیق گردانده شود.
دراینجا باز کردن جنبه هائی تاریخی- اجتماعی و سیاسی کشور پرو مدح نظرمن میباشد. باشد تا در حد توان بتوانم به این مهم پاسخ های لازم و کافی مردم شناسانه ای خود را داده باشم .
   
**************************
معمولا ناظران تاریخی, سیاسی ,اجتماعی متفق القولند که در پرو یک شرایط استثنائی" دموکراسی بورژوائی" بدون حزبی و با سطح پائینی از مشارکت توده ای/شهروندی را تجربه میکنیم. اما کم هستند کسانی که عملکرد(فونکسیون) این سیستم را در عمل مورد کنکاش قرار دهند. ا نتونیو زاپاتا(2) , یکی از معدود تاریخ نگاران مترقی ,در کنار" نلسون مه نریکه"(3), میباشد که به بررسی این مهم پرداخته, و من با نظرش کاملا موافقم . او  بدرستی دو عامل را شاخص اصلی این "دموکراسی" میشناسد. اولین آن, همانا بنیانگذاردن دستور کار سیاسی توسط رسانه های جمعی میباشد.هر چند این یک روند و گرایش مدرن میباشد, و در تمامی کشورها تا حدی موجود میباشد, اما در میان جامعه پروئی به حد غیر معمولی رسیده, و دقیقا بخاطر نبود احزابی که بحث های اساسی را به جریان بیندازند مطرح میباشد . بر خلاف دیگر کشورها , اموراتی که رسانه های جمعی میطلبند مورد بحث و جدل قرار میگیرد, که در حقیقت صحنه مبارزه میباشد ,چرا که گرایشاتی متعددی موجودند, اما در اینجا مهم گروه غالب میباشد .

   در درجه دوم , کارمندان رده میانی و پائینی دولتی را بورکراسی فلک زده ای با حقوق کم و بالطبع انگیزه های ضعیف ,و تعلیم و تربیت بینهایت پائینی در مورد وظایف خویش , تشکیل میدهد . بهمین علت , و با توجه به فرهنگ هیرارشیک بورژوائی, اینان میبایستی از جانب یک بوروکراسی با قابلیتی بهترهدایت شوند . منابع این گروه نخبگان اداری , که از خارج دولت می باشد , را عمدتا دانشگاهها ,سازمانهای غیر انتفاعی و شرکتهای خصوصی, و نه احزاب سیاسی, تشکیل میدهند .حرفه بوروکراتیک دولتی آنقدر با بی نظمی روبروست که  به ندرت رئیس یک وزارتخانه دارای تاریخچه کار در شاخه مذکور وزارتی میباشد .تصمیمات درادارات دولتی را نیز افراد مورد اعتماد وزیر, که توسط او به سمت گماشته میشوند و با او پس از خاتمه دوره اش خارج میشوند, میگیرند .   

در حاکمیت پرو دارای دو شاخه از نخبگان بوروکراتیک,  که برای هدایت ساختار اداری برقابت مشغولند, میباشیم . اکثریت نئو لیبرال میباشند ,که عمدتا پس ازسالهای دهه نود(90) قرن پیش به اکثریت تبدیل شده اند, تشکیل میدهند . و اقلیت را تکنوکراتهای چپ گرا تشکیل میدهند . اینان عمدتا از دانشگاهها و سازمانهای غیر انتفاعی می آیند, و تعدادی از آنان کارشان را از دوران دهه 70 قرن پیش با دولت "چپگرای نظامی ولاسکو1968-1975 "(4) شروع کرده اند ; هرچند یک گروه نیز توانست با تجربه و شرکت در دولت "اله خندرو توله دو(5) "(2001-2006) و یا شرکت در دولتهای محلی و منطقه ای سنگ محک زده شود و جائی واسه خودشون باز کنند. این دو تکنوکراسی با هم در رقابت میباشند و در اوقات کمی به مشارکت دست میزنند . حال آنکه پروژه و هدف دولت کنونی [ اوینتا اومه لا(6) ] بر مبنای تشکیل یک ائتلاف فی مابین میباشد, جائی که هر دو بخش رسالت خویش را ایفا کنند !! در تئوری , نئولیبرال ها به مسائل رشد اقتصادی و "چپگرا"ها به تقسیم منابع و ثروت خواهند پرداخت  !!(زهی خیال باطل) چرا که هنوز سه ماهی از بقدرت رسیدن این دولت نگذشته که  فشارهای متعددی از جناح ما فوق راست بورژوازی به کلیت برنامه نیمچه رفرمیستی  بورژوائی غالب در دولت اعمال شده است .

 و در اینجاست که مجددا رسانه های جمعی خود را نشان میدهند , زیرا اینان هستند که بحث عمومی را هدایت میکنند . نقش و عملکرد اینان همانا کانالیزه کردن علائق و فرموله گرداندن نظرات عموم میباشد .اینان گزارش نمیدهند بلکه راهنمای میکنند و  خیلی وقتها افراط گریهاشان به ضد خودش تبدیل میشود , چرا که شامل یک مقدار زیادی از مقولات بازندگان انتخاباتی را شامل میشود . 

خلاصه کنم :هدف نهائی اکثریت رسانه های جمعی دست راستی همانا آچماز کردن رگه های به اصطلاح مترقیانه شخصیتهای پوسیده چپ لیبرال (بخوان آبکی و یا بقول پروئی ها "چپ خاویار") درون حاکمیت میباشد . و تا کنون نیز, با توجه به کثافت کاریهای همیشگی سیاستمداران رفرمیست "چپ" , موفقیتهای شایان توجه ای بدست آورده اند . همین بس  که,هنوز 3 ماهی از بسر کار اومدن دولت نگذشته بود , دومین معاون رئیس جمهور-"عمرچه هاده (7)"(که در دو رژیم قبلی با پرچمداری مبارزه با مفاسد دولتی کلی گرد و خاک بپا کرده بود!) با برنامه ریزی قبلی -در کنار برادرش-و قرار گذاشتن با سه ژنرال عالی رتبه ارتش در رستورانی لوکس در پی حمایت آنان برای بیرون راندن مسلحانه (غیر قانونی) کارگران تعاونی شرکت شکر سازی ' انده هواسی '(8) در استانی شمالی /ساحلی " لمبه یه که" (9) و بنفع یکی از خانواده های سرمایه دار کله کنده چینی-پروئی بنام  'وونگ'(10) برآمد و رسانه های جمعی آنرا افشا گردانده و بموقع از آب گل آلود ماهی چاق و چله ای را گرفتند و رژیم به اصطلاح مترقی را به درستی بی حیثیت کرده اند . باری, بقول معروف خر بیارو باقلا بار کن .بزبانی ساده تر گندش دراومد و بوش همه جا رو پر کرد. صد البته اینجانب انتظاری بیشتر از این هم نداشته و ندارم.

مرگ بر تمامی دولت ها- زنده باد آنارشی
پیمان پایدار  

************************
(1)Trilateral commission / (2) Antonio Zapata / (3) Nelson Manrique / (4) Alvarado Velasco  در پرو-در عصر سرمایه داری امپریالیستی- بورژوازی بومی با بی لیاقتی اش نتوانست دست به رفرم اقتصادی-سیاسی زده و فئودالیسم را ریشه کن کند ...و در حقیقت یک شاخه "چپ گرا" از ارتش بود که این رسالت تاریخی را بعهده گرفت و " لاتیفوندیسم "Latifundismزمیندارای کله کنده, را در بخش ساحلی و کوهستانی از بین برد .
 (5)Alejandro Toledo / (6) Ollanta Humala / (7)Omar Chehade / (8) Andahuasi ارزش واقعی این مرکز تعاونی 400 میلیون دلار تخمین زده شده است. .حال آنکه خانواده مذکور به کمک دستگاه قضائی فاسد محلی,استان مذکور, به مبلغ 50 میلیون دلار بیشرمانه میخواهد صاحب آن گردد . این خانواده بیشرم با استخدام لومپن های چاقو کش بارها- با موفقیت- در دو سال گذشته شکرهای این مرکز تولیدی را به نفع خویش ضبط کرده اند !! 
 (9) Lambayeque  / (10)Wong

No comments:

Post a Comment